مرگ بر آلبوم

ما از آن ملت‌هایی هستیم که دیر آیند و درست آیند. سر انجام یافتیم. یافتیم که ریشه‌ی اکثر بحران‌های ما در عکس است. به همین خاطر از دو روز پیش شروع کرده‌ایم به پاره کردن عکس‌ها. در همین چارچوب، من هم دیروز تصمیم گرفتم یکی از عکس‌های خود را پاره کنم و از آن عکس پاره عکس بگیرم و در فیس‌بوک بگذارم. اما چون دستم می‌لرزد، مطمئن بودم که اگر عکس خود را پاره کنم، آن را خراب پاره خواهم کرد. به همین خاطر، از یکی از دوستان که در همین دو روز گذشته دکان «عکس پاره‌سازی» باز کرده و بر لوحه‌ی خود نوشته «هر گونه عکس برای پاره کردن پذیرفته می‌شود»، خواهش کردم که یکی از عکس‌های مرا طوری پاره کند که چشم‌هایم در آن جذاب بیایند. اما چنان که می‌دانید این آدم تازه دو روز است این دکان را باز کرده و طبعاً از مهارت لازم برای پاره کردن حرفه‌ای عکس برخوردار نیست. آن عکس مقبول مرا خراب کرده. به جای آن که چشم‌هایم را در عکس جذاب‌تر کند، پارگی را دقیقاً بر چشم چپ من مستولی کرده. برادر من، عکس نمی‌توانی پاره کنی تبلیغات هم نکن.
خودم نشستم و یکی از عکس‌های شیرین خود را در کامپیوتر یافتم. متاسفانه این عکس من ریش داشت. فوتوشاپ بلد نیستم که اول ریش خود را بتراشم و بعد عکس خود را پاره کنم. این است که از شما خواهش می‌کنم مرا از این بابت معذور بدارید. این گونه نیست که من خدای نخواسته به حرکت‌های مدنی باورمند نباشم یا شهامت پاره کردن عکس خود را نداشته باشم؛ عکس ِ صحیح ندارم. این دفعه شما مرا معاف کنید؛ دفعه‌ی بعد با یک آلبوم کامل جبران می‌کنم. راستی، سند فراغت از پوهنتون قبول نیست؟ اگر هست، من می‌توانم لیسانس فراغت خود از پوهنتون کابل را پاره کنم. عکس هم دارد. یکی از رفقا می‌گوید این کار را نکن. هر چه باشد، یک روز به درد خواهد خورد. خودش 23 سال پیش از این پوهنتون فارغ شده و سند خوش نمایی هم دارد و هنوز هم بیکار است. از فراغت من هم حداقل 18 سال می‌گذرد. به نظرم همین سند را فعلاً پاره کنم. تا چند سال آینده خدا مهربان است. حتماً حکومت بدل می‌شود و عطا مطا و دوستم موستم نمی‌مانند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *