از آن دلتنگی و بی‌توجهی تا این سخنرانی

داوود ناجی

اشاره:
در بیست‌و‌هشتم قوس 1394 یعنی حدود 4 ماه پیش رحمت‌الله نبیل رییس پیشین امنیت ملی، یک پست فیسبوکی نوشت که با این شعر شروع می شد: یا مولا دلم تنگ آمده / شیشه‌ی دلم ای خدا زیر سنگ آمده. او در این متن که یک روز قبل از استعفایش پست شده بود نوشت: «همان لحظه که نواز شریف در اسلام‌آباد اعلام کرد که دشمن افغانستان دشمن پاکستان است، در همان لحظه هموطنان بی‌گناه ما در فامیلی‌های میدان هوایی قندهار و ولسوالی خانشین هلمند و تخار و بدخشان به شهادت می‌رسیدند، ذبح می‌شدند و کم‌ازکم هزار لیتر خون هموطنان ما به زمین ریخت.»
دور روز بعد از این پست آقای نبیل در استعفانامه‌اش خطاب به رییس‌جمهور چنین نوشت: «در جریان چند ماه گذشته علاوه بر این‌که با بعضی پالیسی‌ها هم‌نظر نبودم شرایط طوری بالایم تحمیل گردید که شرایط کار برایم محدود گردید.»
پس از آقای نبیل، نورالحق علومی وزیر پیشین داخله هم استعفا کرد و متن بلند و دردآوری نوشت که در بخشی از آن آمده بود: «بی‌توجهی ریاست‌جمهوری به خواسته‌های اصلاحی ما در پولیس باعث افزایش تلفات نیروها و مردم ملکی شد که فشار آن را رهبری وزارت داخله تحمل کرد….. من به‌جای این‌که وقت خود را صرف دفع توطیه‌ی دشمن می‌کردم و به ولایات و قطعات می‌رفتم اما در عمل به تمام مجالس ریاست‌جمهوری، شورای ملی، ریاست اجراییه، جلسات شورای وزیران و کابینه اشتراک کردم که وقت زیادی از من گرفت.»
نوشدارو پس از مرگ سهراب؟
آن‌چه در بالا آمده سخنان دو مقام ارشد امنیتی است. این سخنان را از آن‌رو آوردم که روشن شود هدف از این نوشته انتقاد هوایی و صرف انتقاد برای انتقاد نیست بلکه مستند به اسناد انکار ناپذیر و موجودی است که منبع آن دو مقام ارشد امنیتی پیشین است.
این دو مقام ارشد امنیتی هردو با صراحت تمام می‌گویند رییس‌جمهور «شرایط کاری را برای آن‌ها تنگ کرده»، می‌گویند «بی‌توجهی رییس‌جمهور به خواسته‌های اصلاحی پولیس باعث افزایش تلفات نیروهای امنیتی و مردم ملکی شده» و «وقت مدیران ارشد امنیتی در جلسات متواتر و پیهم اداری ضایع شده است.»
اظهارات این دو مقام ارشد امنیتی که با رأی پارلمان به این سمت‌ها تکیه زده بودند، به‌وضوح حاکی از این است که در ماه‌های گذشته رییس‌جمهور غنی در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی صلح و جنگ خود به مشورت‌ها، اطلاعات و پیشنهادات مقامات ارشد امنیتی خود گوش نداده است. نه‌تنها گوش نداده بلکه شرایط را به حدی بر آن‌ها تنگ کرده که «شیشه‌ی دل‌شان را زیر سنگ آورده است.»
این اتفاقات در حالی افتاده که به استناد گزارش سازمان ملل متحد، افغانستان در سال 2015 بیشترین میزان تلفات غیر نظامی را داشته و تلفات نیروهای امنیتی نیز به‌طور بی‌سابقه‌یی بالا رفته است. برای اولین‌بار در 15 سال گذشته یکی از ولایت‌های کلیدی و مهم در شمال برای سه روز به‌دست طالبان سقوط کرد.
علاوه بر مقام‌های امنیتی، شمار قابل ملاحظه‌یی از تحلیل‌گران و کارشناسان بار بار تأکید کردند که رفتار پرشتاب و «ذوق‌زده»ی ارگ به‌سوی پاکستان و برنامه‌ی صلحی که توسط پاکستان مدیریت می‌شود، زیان‌آور است و کم‌ترین زیان آن این است که افغانستان فرصتی را که برای تجدید قوا و آرایش دوباره‌ی نیروهای امنیتی و دفاعی خود دارد از دست می‌دهد و در فصل جنگ دوباره تحت فشار شدید قرار خواهد گرفت. اما آیا گوش شنوایی هم بود؟ آیا رییس‌جمهور اصلاً توجه کرد که چرا رییس امنیت ملی او با تفاهم‌نامه‌ی استخباراتی با پاکستان مخالف است؟ آیا رییس‌جمهور دقت کرد که وزیر داخله‌اش چه پیشنهادهای اصلاحی را مطرح کرده بود؟ جواب این سوال‌ها مسلماً منفی است. چون اگر رییس‌جمهور به مقام‌های ارشد امنیتی خود گوش می‌کرد، آن‌ها مجبور به استعفا نمی‌شدند.
گوش ندادن به پیشنهادات، اطلاعات و توصیه‌های این دو مقام ارشد آن‌گونه که وزیر داخله‌ی پیشین آقای علومی نوشته است، «باعث افزایش تلفات نیروهای امنیتی و افراد ملکی شد.» باعث بالا رفتن گراف ناامیدی و در نتیجه فرار شمار قابل ملاحظه‌ی جوانان از کشور شد که دردمندانه عده‌یی از آن‌ها در آب‌های مدیترانه غرق شدند.
در چنین وضعیتی انتظار این بود که رییس‌جمهور در سخنرانی روز دوشنبه خود، تغییر جدی را در رویکرد و سیاست حکومت وحدت ملی اعلام کند. اما آیا در عمل چنین چیزی را شاهد بودیم؟
نکات تازه‌ی سخنرانی رییس‌جمهور
بدون شک سخنرانی رییس‌جمهور غنی نکات تازه‌یی داشت و مهم‌ترین آن‌هم این بود که گفت حکم محاکم را در مورد تروریستان حتا اگر حکم اعدام باشد اجرا خواهد کرد و به فرهنگ عفو و بخشش آن‌ها پایان خواهد داد. انتظاراتش را از پاکستان به‌صورت روشن‌تر مطرح کرد. اما اگر دقیق بررسی کنیم، تغییر رویکرد جدی در سیاست‌های حکومت رونما نشده و نمی‌توان انتظار تغییر عملی جدی را داشت. مثلا رییس‌جمهور هنوز طالبان را به‌وضوح دشمن مردم افغانستان اعلام نمی‌کند. غنی در مورد گروه طالبان که مسئولیت حمله‌ی انتحاری سه‌شنبه خونین را به‌عهده گرفت، گروهی که برای سه روز کنترل شهر قندوز را در دست داشت و در آن‌جا حتا به تجاوز جنسی متهم شد و نیز صدها مورد حملات دیگر را سازماندهی کرده و عامل مرگ هزاران غیر نظامی در سال‌های گذشته شده هنوز به‌صورت روشن حرف نزد.
غنی از القاعده نام می‌برد که دیگر در افغانستان چندان فعال نیست از گروه داعش نام می‌برد که افکار عمومی به‌شدت علیه آن‌ها است. اما واقعیت امر این است که در عمل مسأله‌ی اصلی برای حکومت و مردم افغانستان نه القاعده است و نه داعش. بلکه مسأله‌ی اصلی گروه طالبان است. هم به لحاظ گستردگی و قدرت هم به لحاظ داعیه و هم به لحاظ محوریت و نقشی که این گروه در ادامه‌ی درگیری‌ها و جنگ‌های خونین در سال‌های گذشته داشته است.
تغییر رویکرد؟
اما سخن رییس‌جمهور نسبت به طالبان و حتا نسبت به دوران حامد کرزی چه تفاوتی داشت؟ سال‌ها است که رویکرد همین بوده. همیشه گفته شده که با آن‌هایی که صلح می‌کنند صلح می‌کنیم. این حرف، حرف تازه‌یی نیست. چنین حرفی را نمی‌توان نشانه‌ی تغییر رویکرد تلقی کرد.
مسأله‌ی دیگر این است که تغییر رویکرد و تغییر برنامه زمانی به‌میان می‌آید که بی‌نتیجه بودن و غلط بودن رویکرد قبلی اعلام شود. اما رییس‌جمهوری کوچکترین اشاره‌یی در مورد این‌که رویکرد گذشته‌ی او که به گفته‌ی مقامات ارشد امنیتی پیشین، افزایش تلفات نیروهای امنیتی و ملکی را در پی داشته است، اشتباه و یا حداقل بی‌نتیجه بوده است بلکه آقای غنی به صراحت از برنامه‌ی صلح‌اش در یک‌سال گذشته دفاع کرد و حتی با تعریف گنگی که از طالبان داد، نشان داد که این برنامه کماکان ادامه خواهد یافت.
با توجه به این نکته‌ها است که اگر سخنرانی رییس‌جمهور را با کله‌ی سرد و بدون احساسات بازخوانی کنیم و پس‌زمینه و کارنامه‌ی نزدیک به دو سال قبل او را در کنارش بگذاریم، در می یابیم که این سخنرانی آن‌گونه که اعلام شده بود، نه تاریخی بود و نه حاوی نکاتی که شنونده و خواننده را قانع کند که واقعاً حکومت آماده‌ی تغییر رویکرد جدی است.
بالا بردن توقعات مردم
اما با همه‌ی این‌ها، سخنرانی روز دوشنبه رییس‌جمهور، انتظارات و توقعات مردم از حکومت را بالا برد. حالا او آن‌گونه که اعلام کرد باید به‌زودی نامزد وزارت دفاع، وزارت معدن و رییس امنیت ملی را به پارلمان معرفی کند. همچنین به فرهنگ سرپرستی در ولایات از جمله ولایت بلخ و نیز قوماندانی‌های امنیه و ولسوالی‌ها، پایان دهد.
مردم همچنان امیدوارند که در روزها و یا هفته‌های آینده شاهد اجرای فیصله‌های محاکم در مورد تروریست‌ها باشند و نیز آن‌گونه که برگزاری انتخابات در زمان اعلام‌شده را وعده داد، باید به‌زودی مقدمات برگزاری این انتخابات را که اندک هم نیست، عملی کند.
آیا حکومت وحدت ملی خواهد توانست این انتظارات مردم را که خود رییس‌جمهور در سخنرانی اخیرش خلق کرده، برآورده کند؟ اگر کارنامه‌ی دوسال گذشته‌ی حکومت را معیار بگیریم، چنین چیزی بعید به‌نظر می‌رسد. در این صورت تنها کارکردی که سخنرانی رییس‌جمهوری دارد، آرام کردن افکار عمومی است که می‌توان گفت در کوتاه‌مدت موفق بوده است. اما همان‌گونه که وعده‌های کلان و جدی در کوتاه‌مدت می‌تواند افکار عمومی را آرام کند، عمل نکردن به آن وعده‌ها در درازمدت کارکرد کاملاً معکوس دارد.