Afghan security personnel prepare for a operation against Taliban militants in Kunduz province on April 19, 2016.Afghan security forces drove Taliban fighters back from Kunduz city, officials said, as the insurgents began the 2016 fighting season by targeting the northeastern provincial capital they briefly captured last year. / AFP / NASIR WAQIF (Photo credit should read NASIR WAQIF/AFP/Getty Images)

چگونه افغانستان می‌تواند از فصل مبارزه در 2016 به سلامت عبور کند؟

فارین پالیسی/ شاون اسنو ترجمه: معصومه عرفانی

سرانجام بهار از راه رسید و همراه با آن، فصل خونین دیگری از جنگ میان طالبان و دولت مرکزی افغانستان نیز آغاز شد. در تاریخ 12 اپریل، طالبان شروع حملات سالانه‌ی بهاری خود را اعلام کردند که برای ادای احترام به‌ رهبر فقید خود ملا محمد عمر آن را «عملیات عمری» نامیده‌اند. امسال هم برای دولت کابل و هم طالبان، سالی تعیین‌کننده است. دوره‌یی از آرامش نسبی از دره‌ی هلمند تا ولایت قندوز بر جبهه‌ها گسترده شده بود. پس از خونین‌ترین فصل‌های مبارزات طالبان پس از تهاجم به‌رهبری امریکا بر طالبان در سال 2001، این خاموشی وهم‌آور بود. این خاموش در صبح 19 اپریل درهم شکسته شد؛ زمانی که طالبان بدترین حمله‌ی خود را در کابل انجام دادند که ده‌ها نفر کشته و بیش از 300 زخمی برجا گذاشت.
کابل، همان‌گونه که نیکولاس هیسم، نماینده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل و ریییس هیأت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) اعلام کرد، بقای افغانستان در فصل مبارزاتی 2016 و حفظ وضعیت موجود برای افغانستان یک دست‌آورد خواهد بود. فصل جنگ سال گذشته شاهد سقوط موقت قندوز –حرکتی که فرماندهان ناتو و ایالات متحده غیرممکن خوانده بودند-، و گسترش قلمروهای طالبان در هلمند و شمال افغانستان –مناطقی کلیدی برای کشت و تجارت تریاک و تأمین مالی طالبان- بود. درحقیقت، گزارشات اخیر نشان دادند که طالبان در حال حاضر 5 ولسوالی از 14 ولسوالی ولایت هلمند را در کنترل دارند. طالبان به آرامی جایگاه تقریباً برابری در تمام مذاکرات به‌دست می‌آورند و بخش زیادی از دستاوردهای گذشته‌ی نیروهای ائتلاف را در منطقه از بین می‌برند؛ درنتیجه، انگیزه‌ها برای مذاکره با کابل نیز از بین می‌روند. دولت نیاز خواهد داشت تا به‌منظور متقاعدساختن رهبری طالبان به این‌که واردشدن به مذاکرات برای این گروه بهترین گزینه است، از هرگونه پیشروی بیشتر طالبان جلوگیری کند.
رییس‌جمهور دولت وحدت ملی اشرف‌غنی، برای به سلامت عبوردادن افغانستان از فصل جنگی سال 2016 و متقاعدساختن طالبان به مذاکره، نیاز دارد تا بر چند نقطه‌ی کلیدی تمرکز کند.
نخستین اولویت دولت باید انتخاب عاقلانه‌ی مبارزاتش برای حفظ قلمروها باشد. جنگ‌های سال 2015 شاهد دست‌آوردهای خبرساز طالبان بودند. تقریباً به تخمینی روزانه، خبرهایی از خطر سقوط ولسوالی‌ها و پست‌های بازرسی منتشر می‌شد که آمادگی و قابلیت نیروهای افغان و عملی‌بودن جدول زمانی خروج ایالات متحده را زیر سوال می‌برد. یکی از مشکلات تاکتیکی عمده برای نیروهای افغانستان در طول فصل جنگ 2015، عدم توانایی آن‌ها برای اولویت‌بندی قلمروهایی که نیاز به حفاظت داشتند، و همچنین کثرت بیش از حد پست‌های بازرسی بیهوده بود. از ماه سپتامبر 2015 تاکنون، تقریباً 30 درصد کل نیروهای ارتش به همراه نیمی از نیروهای پولیس ملی افغانستان، در پست‌های بازرسی و پایگاه‌های ثابت مستقر شده‌اند. استفاده از پست‌های ثابت دفاعی ، توانایی ارتش افغانستان برای انجام عملیات‌های تهاجمی به‌عنوان واحدی منسجم و مؤثر را محدود می‌کند. این پایگاه‌ها به طالبان اجازه می‌دهد تا شرایط میدان جنگ را تعیین کرده و نیروهای نظامی افغانستان را خنثا کنند، و از طرف دیگر حملات طولانی‌مدتی را راه‌اندازی نمایند که روحیه‌ی نیروهای دولت را کاهش می‌دهد.
دولت با عقب‌نشینی‌های تاکتیکی از مناطقی مانند نوزاد و موسی‌قلعه در ولایت هلمند درحال رسیدگی به این مسأله است. هرچند به‌نظر می‌آید این ولسوالی‌ها مناطقی در ذات استراتژیک باشند و نیروهای بریتانیا و نیروهای ائتلاف تلفات زیادی در آن‌ها داشته‌اند، عقب‌نشینی‌ها به نیروهای امنیت ملی افغانستان اجازه می‌دهد تا تلاش‌های خود را بار دیگر سازمان‌دهی کرده و امنیت بزرگراه اصلی کشور را تأمین نمایند که گذرگاه حیاتی است که به لشکرگاه، پایتخت ولایت هلمند و بند کجکی متصل می‌شود که یکی از عمده‌ترین منابع تأمین انرژی در جنوب کشور است.
اولویت دوم باید قدرتمندساختن نیروی هوایی افغانستان و سیستم‌عامل‌های هوایی جدید باشد. نیروی هوایی افغانستان در سال 2015 با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد که شامل تصادفات و مشکلاتی برای نگهداری ناوگان قدیمی خود از هلیکوپترهای Mi-35 و Mi-17 می‌شد که عمر آن‌ها نزدیک به پایان است. نیروهای هوایی بی‌سروسامان افغانستان، در فصل جنگی گذشته بیش از حد توان‌شان مورد استفاده قرار گرفته و 20000 پرواز جنگی انجام دادند که دو برابر میزان پروازها در سال پیش از آن بود. دوره‌های طولانی آموزشی برای خلبان‌ها و مکانیک‌ها این تلاش‌ها را پیچیده‌تر کرده است. اقدامات ایالات متحده به‌منظور بازسازی نیروی هوایی افغانستان تا سال 2007 آغاز نشد و پس از آن نیز نخستین سال این آموزش‌ها به یادگیری زبان انگلیسی اختصاص داده شده بود.
علی‌رغم شکست‌ها، نیروهای هوایی توانایی خود را برای انطباق با شرایط موردنیاز نشان داده‌اند. دولت افغانستان تلاش کرده است تا هلکوپترهای Mi-35 را با هلیکوپترهای جنگی Mi-35 و Mi-25 جدید که از روسیه و هند خریداری شده‌اند جایگزین کند. دولت ایالات متحده قراردادهایی را با دولت غنی برای افزایش هلیکوپترهای جنگی (MD-530 Cayuse Warrior Scout) امضا کرده است.
هواپیماهای جنگی بال ثابت سوپرتوکانو A-29، تنها تجهیزات جدید برای فصل مبارزات 2016 هستند که فرمانده‌ی سابق نیروهای پشتیبانی قاطع، جنرال جان کمپبل، در ماه اکتبر سال گذشته دربرابر پارلمان آن‌ها را مهره‌هایی برای تغییر بازی خواند. این هواپیما تا حد زیادی قابلیت نیروهای افغانستان برای حمایت هوایی را افزایش خواهد داد، اگرچه به‌طورکامل پاسخ‌گو نخواهد بود. خروج نیروهای ائتلاف و اجرای قوانین محدودکننده‌تری برای درگیری در جنگ‌ها برای نیروهای باقی‌مانده، باعث شده بود تا نیاز افغانستان به این پشتی‌بانی بی‌پاسخ بماند. تاکنون، درمجموع هشت هواپیمای A-29 به نیروی هوایی افغانستان تحویل داده شده است.
قرار است ارتش افغانستان در هفته‌های پیش رو نخستین پرواز هواپیماهای بدون سرنشین نظارتی را به اجرا درآورد. به‌عنوان بخشی از برنامه‌ی تدارکاتی ایالات متحده، نیروهای امنیت ملی افغانستان 65 هواپیمای بدون‌ سرنشین نظارتی را دریافت خواهد کرد به نیروهای افغانستان اجازه می‌دهد تا تحرکات نظامی طالبان را زیر نظر بگیرند. این کار برای تعیین هدف در مأموریت‌ها به نیروهای افغانستان کمک می‌کند.
اما حقیقت این است که اگرچه درس‌هایی که نیروی هوایی افغانستان در سال 2015 از میدان‌های جنگ آموختند در سال جاری به آن‌ها کمک خواهد کرد، اما تا دست‌یابی به توانایی کامل فاصله‌ی زیادی در پیش دارد. براساس اظهارات جنرال جان کمپبل، نیروی هوایی افغانستان تا سال 2020 به توانایی کامل دست نخواهد یافت.
مشخص‌کردن و مواجه‌شدن با اخلال‌گران باید به‌عنوان اولویت سوم در نظر گرفته شود. جنبش‌های انشعابی می‌توانند مذاکرات صلح را با مشکل مواجه کرده، و به‌شدت ناپایدار و خشونت‌آمیز باشند. افشای مرگ ملا عمر، رهبر سابق طالبان، مذاکرات موفقیت‌آمیز ماه جون گذشته را متوقف کرد. پیامدهای آن، خشونت‌ها و اختلافات داخلی میان جناح‌های مختلف طالبان، ازجمله حزب تحت رهبری ملا رسول که قرار بود جانشین ملا عمر شود، بوده است. شکاف‌های داخلی طالبان، حاضرکردن هرکدام از جناح‌ها بر سر میز مذاکره را به‌شکلی فزاینده دشوار ساخته است.
توانایی کابل برای شناخت جناح‌های اصلی، کلید شروع مجدد مذاکرات صلح و تامین صلحی ظاهری برای این منطقه‌ی آماده‌ی نبرد خواهد بود. دولت غنی درحال‌حاضر آغاز کرده است تا توازنی میان این جناح‌ها ایجاد کند. گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی –دومین گروه شورشی بزرگ و رقیب طالبان- توافق خود را برای مذاکرات صلح با کابل اعلام کرده است و نخستین دور این گفت‌وگوها در ماه مارچ پایان یافت. همزمان با این‌که دولت مرکزی تلاش می‌کند تا انشعاب‌ها را وادار به مذاکره یا حمایت از دولت بسازد، طالبان به احتمال زیاد این مسیر را دنبال خواهند کرد و یا خطر به حاشیه رانده‌شدن را می‌پذیرند که قدرت سیاسی آن‌ها در هرگونه مذاکره را کاهش می‌دهد.
اولویت چهارم، باید رسیدگی به فساد در این کشور باشد. جان سوپکو، بازرس خاص برای بازسازی افغانستان، در یکی از سخنرانی‌هایش در دانشگاه پیتزبورگ، به صراحت از این مسأله سخن گفت که چگونه سطح پایین نظارت و سرازیرشدن پول عظیمی به اقتصاد افغانستان، فساد در این جامعه را پرورش داده است. فساد در افغانستان، مشکلی است که تهدید به خنثا‌ساختن تمام دستاوردهای 15 سال گذشته را با خود همراه دارد.
فساد تاروپود جامعه را می‌پوساند، مشروعیت دولت مرکزی را زیر سوال می‌برد، و گروه‌های شورشی را تقویت می‌کند. فساد حاکمیت قانون را نابود ساخته و بنابراین نهادهای دموکراتیک جامعه را تهدید می‌کند.
از بین‌ بردن فساد، یک هدف بلندمدت خواهد بود و باید اصلی اساسی در دولت غنی باشد، که البته یک‌شبه و یا در سال 2016 قابل‌حل نیست. بااین‌همه، راه‌حل‌های کوتاه‌مدت می‌تواند به‌سرعت به‌منظور تقویت نیروهای افغان روی دست گرفته شود.
فرار نیروهای نظامی افغانستان در سال 2015 بالاترین رکورد را داشته است. بخشی از آن به‌دلیل فصل خونین جنگ بوده است، اما همچنین بخشی از آن مربوط به حقوق‌های پرداخت‌ناشده است که به‌طور عمده از طریق «عوامل قابل‌اعتماد» و فرماندهان محلی انجام می‌شود که گاهی پول را به جیب خود می‌ریزند. زمانی که واحدها به‌دلیل فرار نیرو تخلیه می‌شوند، فرماندهان فهرست اساسی را دست نخورده می‌گذارند و فرارها را گزارش نمی‌دهد، و پس از آن حقوق‌ها را برای خود برمی‌دارند. این امر منجر به ایجاد مشکل «لشکر ارواح» و ناتوانی واحدها برای مبارزه شده است.
دولت غنی می‌تواند به این مسأله با اجباری‌کردن پرداخت‌ها به تمام پرسونل امنیتی و دفاعی ازطریق سیستم انتقال الکترونیکی رسیدگی کند. یکی از برنامه‌های آزمایشی در این زمینه برای پولیس محلی، تاحدی موفقیت‌آمیز بوده است؛ مانع اجرای چنین برنامه‌هایی در سراسر کشور، راضی‌کردن کسانی است که از سیستم قدیمی سود می‌برند. پرداخت نقدی امکان دستکاری مقامات اداری فاسد در حقوق زیردستان خود را افزایش می‌دهد. از بین ‌بردن این انگیزه فرماندهان فاسد رده‌بالا با ارتباطات سیاسی در کابل را آزرده خواهد ساخت. به‌احتمال زیاد، ایجاد تعادل در سیستم حمایتی موجود در افغانستان، کلید اجرای این برنامه خواهد بود.
موانع دیگری نیز برای اجرای برنامه‌ی کیف پول در موبایل خواهد بود. هرچند گام‌های بزرگی برای گسترش فن‌آوری تلفن همراه در افغانستان برداشته شده و کاربران آن از حدود 2000 نفر در سال 2002 به 17 میلیون در سال 2013 رسیده‌اند، بسیاری از بخش‌های روستایی افغانستان هنوز به شبکه‌های تلفن‌ همراه در کشور متصل نیست. در مناطق تحت کنترل طالبان نیز فعالیت‌ این شبکه‌ها کاهش یافته است، چرا که جنگجویان طالبان اغلب برج‌های مخابراتی را غیرفعال می‌کنند. مسایل دیگر شامل فقدان منبع قابل‌اعتماد تامین برق برای شبکه و ساعت‌های بانکی نامنظم می‌شود که خدمات پرداخت را با مشکل مواجه می‌کند.
اکنون که فصل جنگ 2016 آغاز شده است، کابل مشکلات زیادی پیش‌رو دارد که باید به آن‌ها بیندیشد و رسیدگی کند. بااین‌حال، هنوز همه‌چیز از دست نرفته است، و افغانستان به‌نظر می‌رسد درحال‌حاضر از گذشته درس‌های زیادی آموخته است.