رییسجمهور فرمان داده که تروریستها را سرکوب کنید. من میگویم سرکوب نکنید، نقص میآید. در آن سرها بسی اسرار معنوی و کوایف انسانی نهفتهاند که نباید به این آسانی از دست بروند و ضایع شوند. حداقل اگر سرکوب میکنید ابتدا محتویات سرشان را در کدام «میموری» ذخیره کنید تا نسلهای پسین بدانند که در این مملکت چه سرهایی گذشتهاند. این را بیخود نمیگویم. ما عادت کردهایم هر وقت هوهوهو عه عه عه هوووووو هووووووو میشنویم، با خود بگوییم «این دیگر چه مزخرفات است؟». یا وقتی میبینیم چهارصد کودک ده-یازده ساله دستارهای سپید بر سر خود بستهاند و بر کاغذی که پیش رویشان است خم میشوند و بعد سر خود را بر میدارند و دو باره فرود میآیند، حیرت میکنیم. یا هنگامی که به یکی از این برادران گفته میشود که خاک خاک است و اگر آدم زیر خاک برود در آنجا خیلی به آدم خوش میگذرد و او از شنیدن این جمله به وجد میآید و خواهش میکند که همین حالا مرا زیر خاک کنید، بسیاری از ما از هوش میرویم. میگوییم آخر در این جمله که به او گفتند چه هست که او با شنیدناش سر از پا نمیشناسد و به اصطلاح عرفا در تنباناش مورچه افتاده. همهی این تعجب کردنهای ما بهخاطر این است که از اسرار معنوی و گنجینههای عشقی نهفته در جملات ساده بیخبریم. یکی از حضرات تروریست را که مومن چهارآتشه هم بود گرفته بودند و از او میخواستند که کلمهی خود را بخواند. میگفت کلمه چیست؟ گناه او نبود. کلمهی مسلمانان عربی است و در تفسیرش هزار و یک کتاب نوشتهاند. اینها برای برادران تروریست آب و نان نمیشوند. مزه هم ندارند. کلمات مزهدار سادهاند و مثل شیرینی در دهان گذاشته میشوند و جز آن که شیریناند، برق هم دارند. نمونهاش همین هوهوهوهو عه عه عه عه است. شما ده دفعه هوهو عه عه بگویید دیگر نمیتوانید سر جایتان بنشینید. مجبور میشوید بخیزید و لنگک بزنید. اگر زیاد تکرارش کنید، در پوست خود نمیگنجید و آن زمانی است که دلتان میخواهد دو کیلو مواد منفجرهی قوی در بدنتان وصل باشد که بوووووووم بپرید. تروریستها را سرکوب نکنید. آن سرها خیلی ارزشمنداند. باور کنید در تاریخ بشر این اولینبار است که چهار تا جملهی ساده نظیر «کوه کلان است» چند صدهزار تروریست را اینقدر تحریک میکند. نمیخواهیم بدانیم چه رازی است در این میان؟