برای اینکه خوب دقیق بفهمیم مردم دایکندی چه آرزویی دارند، اول باید موارد زیر را خوب بفهمیم.
الف- از زمانی که افغانستان، افغانستان شده و صاحب حکومت، دایکندی همواره در محراق بیتوجهی حکومت و محرومیت از امکانات و فرصتها قرار داشته. به این معنا، هر دانشمند و صاحب عقلی که در افغانستان پادشاه یا رییسجمهور شده، نهتنها که هیچ کاری برای دایکندی نکرده که هرچه در توان داشته علیه این ولایت به کار بسته. حتا در حکومتهای بعد از طالبان که ما فکر میکنیم دموکراسیچل است، دایکندی هنوزهم یک جو از خروارها کمک جامعهی جهانی، بهره نبرده است. البته مردم دایکندی خیلی دوست دارند که بهره ببرند، منتها عالیجنابهای زمانه اجازه نمیدهند.
ب- در چند سال اخیر، یک مسألهی دیگر هم باعث شده که مردم نام ولایت دایکندی را بشنوند، هرچند کمتر کسی علاقه به شنیدن نام این ولایت دارد. آن مسأله که باعث میشود نام ولایت دایکندی حتا در گوش غارذهنترین بشر این سرزمین برسد، این است که بچههای دایکندی در اوج محرومیت و فقر، هرساله در امتحان کانکور رکورد میزنند.
ج- خوب نیست اینجا من از بادام دایکندی یادی بکنم و بگویم که این ولایت با آنکه حکومت هیچ علاقهیی برای حضور در آن ندارد، بازهم تریاک نمیکارد و همهساله بادام عرضه میکند. یا اگر بگویم که مردم این ولایت، صالحترین مردم کشوراند؛ شما میگویید این بیچاره چهقدر محو جمال سنگین ولایت دایکندی شده.
شما همین چند روز پیش شاهد بودید که یکی از شخصیتهای برجسته و پرطرفدار مملکت، در ارگ ریاستجمهوری از یخن رییسجمهور گرفت و گفت که هر سال از دایکندی 6500 نفر اما از لوی او تاریخی کندهار، 1600 نفر در کانکور شرکت میکنند و این عدالت نیست. بعدش با احترام تمام از رییسجمهور خواست که عدالت را در این زمینه اجرا کند. نام آن شخصیت گرانمایه و آن گوهر نایاب قندهاری، فاروق اعظم بود. میدانم تنها آقای فاروق اعظم نیست که در این زمینه خواهان تأمین عدالتاند، خیلیها که از بزرگی در آسیا نمیگنجد و معدن عقل و خرداند، حرف آقای اعظم را تأیید میکنند.
با تمام این حرفها، بد نیست بدانید مردم دایکندی چه آرزویی دارند. مردم دایکندی آرزو دارند که سیاستمداران و حکام ولایتهایی مثل قندهار، طوری سیاست و حکومت کنند که بچههایشان جز درس و مکتب، خیال دیگری نداشته باشند. بچههای قندهار و پکتیا و لوگر، چنان درس بخوانند که هیچ ولایتی حریفشان نشود. در کانکور حضور گسترده داشته باشند و نتایج بهتر از تمام ولایتهای دیگر را کسب کنند. فاروقهای اعظم افغانستان قویترین حامیان بچههای قندهار در راستای کسب علم و تحصیل دانش باشند.
مردم دایکندی میدانند که بچههای قندهار عمداً از درس و مکتب دور نگهداشته شدهاند. فاروقهای اعظم قندهار خوشبختی و فرمانروایی خویش را در بیخبر بودن و کوری جامعهی خویش جستوجو میکنند، بههمین خاطر از هر راه ممکن مانع مکتب میشوند. مردم دایکندی آرزو دارند که چنین نباشد. همه میدانیم که فاروقهای اعظم در قندهار مانع فعال شدن مکاتب و رفتن بچهها به مکتب شدهاند و فاروقهای کابل، پول مکاتب بهزور بسته شده یا نابود شده را به جیب خویش زدهاند و میلیاردر زمان شدهاند. بههمین خاطر مردم دایکندی دوست دارند که مکتبهای قندهار و ولایتهای دیگری که به سرنوشت قندهار مواجهاند، فعال شوند تا از یکطرف بچههای قندهار به مکتب رفته، آگاه شوند، از طرف دیگر، فاروقهای کابل بودجهی مکاتب خیالی را به جیب نزنند.
مردم دایکندی نیک میدانند که رهایی از محرومیت تحمیل شده، فقط با آگاهی و خردمندی بچههای جوامع پشتون، تاجیک و اوزبیک ممکن است. تا وقتیکه بچههای لوی او تاریخی کندهار از مکتب دور باشند، دایکندی همچنان در آتش محرومیت و فراموشی خواهد سوخت. مردم دایکندی آرزوی رهایی از فقر و محرومیت تحمیل شده را در روشنشدن قندهار، پکتیا، لوگر، خوست و امثالش دنبال میکنند. به هیچ عنوان دوست ندارند که حکومت بهخاطر دایکندی، از توجه به قندهار دست بردارد یا بهخاطر بچههای محروم و زحمتکش دایکندی، از حق بچههای مظلوم و مستعد قندهار چشمپوشی کند.
مردم دایکندی از حرفهای آقای فاروق اعظم دلخور نیستند، چون میدانند که فاروق اعظم دوست دارد لیست بلند بچههای قندهار را در قطار کانکور ببیند. بههمین خاطر آرزو دارد که آقای فاروق اعظم، بهجای اینکه از حکومت بخواهد مانع حضور بچههای دایکندی در کانکور شود، برود در قندهار و از بچههای قندهار بخواهد که به مکتب بروند و از مردم بخواهند که مانع مکتب نشوند و از حکومت بخواهد که معارف و دانش را در قندهار حمایت همهجانبه کند. مردم دایکندی آرزوهای قشنگی دارند، دمشان گرم!