سرتاجعزیز مشاور نخستوزیر پاکستان بهتازگی گفته است تازمانیکه راههای مذاکره وجود دارد استفاده از قوهی قهریه علیه طالبان افغانستان ممکن نیست. به باور سرتاجعزیز استفاده از قوهی قهریه علیه طالبان راهحل نیست بلکه از شیوههای سیاسی برای مقابله با طالبان استفاده شود. سرتاجعزیز با اشاره بهحضور ناتو در افغانستان گفته است در چهارده سال گذشته از گزینههای نظامی استفاده شده و هیچ نتیجهی ملموسی بهبار نیاورده است.
سخنگویان ارگ در واکنش به اظهارات سرتاجعزیز به رسانهها گفتهاند پاکستان به تعهداتش در نشستهای چهارجانبه عمل نکرده و این کشور بهجای اینکه طالبان را برای گفتوگوهای صلح تشویق کند آنها (طالبان) را برای جنگ به افغانستان میفرستد.
رییس حکومت وحدت ملی طی سخنرانی خود در نشست فوقالعادهی مجلس با اشاره به پاکستان گفته بود که این کشور بهصورت کتبی در نشست چهارجانبه تعهد سپرده بود در صورتیکه آنعده از طالبان که حاضر به گفتوگوهای صلح نمیشوند سرکوب خواهند شد. اشرفغنی با اشاره به عملکردهای پاکستان اظهار داشته بود آنهایی که در انجام تعهدات خود ناکام ماندهاند یا به آن عمل نکردهاند منزوی شدهاند.
حکومت وحدت ملی بهصورت کلی و ارگ بهصورت خاص بهرغم انتقادها از جانب نیروهای سیاسی افغانستان از درِ دوستی با پاکستان وارد شد. ارگ از تمام گزینههایش برای جلب همکاری پاکستان استفاده کرد تا بلکه این کشور از نفوذی که بالای طالبان دارد استفاده کند و جنگ در افغانستان از طریق گفتوگوهای صلح به پایان برسد. قدمهایی را که کابل برای جلب توجه پاکستان برداشت قابلتوجه و فراوان است. نشستهای چهارجانبه، سهجانبه و دوجانبه برگزار شد. استخبارات دو کشور تفاهمنامهی اطلاعاتی را امضا کردند، کابل که تا مدتها از فرستادن سربازانش به پاکستان جهت فراگیری علوم نظامی خودداری کرده بود برای اولینبار با شکلگیری حکومت وحدت ملی شش نفر به پاکستان فرستاده شدند و در پی این، رفتوآمدها میان مقامات ارشد دو کشور بیشتر شد. روابط کابل و اسلامآباد بهبود یافت تا جاییکه نخستوزیر پاکستان گفت دشمن افغانستان دشمن پاکستان است. حوادث و حملات اخیر در کابل اما روابط دو کشور را آسیب زد.
پل ارتباطی که میان کابل و اسلامآباد ایجاد شد بیش از آنکه استوار بر واقعیتهای تاریخی میان دو کشور و تحولات موجود در درون این کشورها باشد بر حسب خوشبینیهای غیر واقعبینانهی کابل بنا شد. در هر حال، کابل این خطر را به جان خرید تا صلح بیاورد و راههایی را که فکر میکرد منتهی به تأمین امنیت میشوند رفت. اما این پاکستان و نظامیان کهنهکار ارتش این کشور بود که سیاسیون تازهوارد در دنیای سیاست افغانستان را با نیرنگ، فریب داد و بهصورت آگاهانه تعهد سپرد، اما به وعدههایش عمل نکرد.
پاکستان پذیرفت که سران طالبان همراه با خانوادههایشان در این کشور زندگی میکنند و از خدمات این کشور مستفید میشوند. ضمن آنکه ملا عمر و اسامه بنلادن نیز در این کشور زندگی کردند و مردند. هم برای افغانستان و هم برای همکاران بینالمللی افغانستان روشن است که پاکستان مأمنی برای تروریستها از جمله شبکهی حقانی است که حملات مرگبار را از خاک این کشور در افغانستان سازماندهی کرده است. قربانی این حملات تنها شهروندان ملکی یا نظامی افغانستان نبودهاند بلکه نیروهای بینالمللی از اهداف اصلی نظامی طالبان و شبکهی حقانی در افغانستان بوده/ است.
حالا و پس از آنکه پاکستان به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده و حاضر نیست به آن وفا کند و همچنان خاک خود را برای فعالیتهای گروههای تروریستی آزاد گذاشته، راه دیگری برای افغانستان باقی نمانده است جز اینکه به هشدار خود مبنی بر شکایت از این کشور در شورای امنیت ملل متحد عمل کند. اگر تاریخ «سخنرانی تاریخی» غنی در پارلمان بهسر نیامده باشد، کابل تلاشهای جدی خود را در سطح بینالمللی برای وارد کردن فشار بر پاکستان آغاز کند.