بهترین راه، فرار از روسیاهی است

جلالت‌مآب رییس شرکت برشنا شما تلاش خود را کردید تا لین برق 500 کیلوولت ترکمنستان را از مسیر اصلی‌اش منحرف کنید، اجرتان با امیر عبدالرحمن خان! خدا از طول و عرض تان کم نکند، حتا برای این‌که از این به بعد بتوانید از منصب و قدرت و فکر خویش به خیر همه کار کنید یا تصمیم بگیرید، من روز جمعه از ساعت 10 صبح تا وقت نان چاشت در حق شما دعا می‌کنم. این اواخر خداوند دعای مرا بسیار قبول می‌کند. دعا می‌کنم برای خراب‌کاری از این‌جا تا آلمان یا کالیفورنیای کانادا نروید. اگر هم می‌روید، ریشه‌ی این سرزمین را برده در آن ملک‌ها با تیشه نزنید. خوب خبر دارید که این مردم، مردم بیست سال پیش نیست تا حکومت هر طور قلبه رفت، قبول کنند و حرفی نگویند. مردم آگاه شده، بیشتر و بهتر از شما از برق و مسیر و امنیت و بهره و آینده‌ی یک پروژه می‌فهمد.
عزت‌مآب وزیر انرژی و آب، فدای آن لهجه‌ی قشنگ هراتی‌ات شوم! کاش هراتی بلد بودم تا با همان لهجه می‌نوشتم، اما متأسفانه که نیستم. به‌هر‌صورت، خسته نباشی. امیدوارم خیلی زود پیر نشوی. می‌دانم نمی‌خواستی کار به این‌جا برسد. اما حالا که رسیده، باید قبول کنی که حرف و تصمیم مقامات مافوقت همیشه درست نیست. گاهی آن‌ها را تب تاریخ پنج‌هزارساله می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد آن منطق و محاسبه‌ی درست شما که هیچ‌گاه بیان نشد و مخفی ماند، به میدان بیاید. خیلی راحت شما را مجبور به کاری می‌کند که نه به نفع حکومت است، نه به نفع مردم و نه به نفع آینده. می‌دانم همین حالا از روزهای آینده نگرانی، اما جای نگرانی نیست. ما به لطف بزرگان گذشته باید بفهمیم که جلو ضرر را از هرجا که بگیریم، به نفع است. شما هم همین کار را بکنید. اگر بازهم مقامات مافوقت اجازه نداد، دروازه‌ی نجات از بدنامی و خیانت در حق ملت به روی شما باز است. استعفا کنید و برای این‌که به خطر مواجه نشوید، حتا یک کلمه هم در مورد خوبی یا بدی مقامات و وزارت انرژی سخن نگویید. در حق شما دعا نمی‌کنم، شما به دعا نیاز ندارید. تصور من این است که به اندازه‌ی کافی از حساسیت شرایط و خطرات لجاجت درک کرده باشید، البته که گاهی تصور اشتباهی در ذهن من شکل می‌گیرد. امیدوارم این بار اشتباه نکرده باشم.
فضیلت‌مآب، سلامت‌مآب، ریاست‌مآب و همه‌چیزمآب مملکت، آقای محمد اشرف‌غنی، شرم است منِ بی‌سواد بیایم از خیر مملکت، از کار برای آینده‌ی بهتر، از مطلوبیت تخصیص منابع و فرصت‌ها، از تزریق امید به همه‌ی مردم، از پرهیز از تحقیر هدفمند، از تلاش برای ملت شدن و خیلی گزینه‌های دیگر برای شما سخن بگویم. اما وقتی شما با کمال میل و دانایی علیه امید، علیه منافع آینده، علیه مطلوبیت پروژه‌ها، علیه تخصیص درست منابع کار می‌کنید، با سرِ بلند می‌گویم که این راه را قبلاً حاکمان جابر گذشته رفته که به هیچ تمدن و قدرتی نرسیده، پس شما نباید بروید. اصلاً بگذارید این ضرب‌المثل را برای شما تشریح کنم «که ژرنده د پلار ده هم په وار ده»، حدس می‌زنم این ضرب‌المثل را درست نفهمیده‌اید. حالا که نوبت آسیاب پدر به شما رسیده، به این معنا نیست که در آسیاب سنگ آرد کنید. درست است که نوبت شماست، اما آسیاب برای آرد کردن سنگ نیست. خراب می‌شود. از کار می‌افتد. گندم داری آرد کن، نداری آسیاب را خراب نکن. حالا اجازه بدهید در مورد کمیسیونی که دوست دارید شکل بدهید چند کلمه بگویم: فرصت‌مآب رییس‌جمهور! نیازی به کمیسیون و کمیسیون‌بازی نیست. تلاش شما برای سمتی کردن و قومی کردن مسأله ناکام ماند. مطمئن باشید که مردم فریب ترفندهای شما را نخواهند خورد. هر زحمتی برای فرار از عدالت‌طلبی‌های مردم به نتیجه نخواهد رسید. شما کمیسیون شکل بدهید که چه شود؟ بروند بازهم مزایای روشن مسیر بامیان و فرصت‌های فوق‌العاده‌ی این مسیر را نادیده بگیرند؟ اگر با همین نیت باشد، فقط مردم را بیشتر خشمگین و بی‌باور به حکومت می‌سازید. اما اگر قرار است مسیرها را اهمیت‌یابی کنند، نیازی به این کار نیست. قبلاً مزایای مسیر بامیان-میدان وردک بسیار روشن و صریح شمارش شده. اگر به قانون اساسی، به انکشاف متوازن، به برادری و وحدت مردم افغانستان باورمند هستی، امروز و فردا نکن.
در اخیر از شخص رییس‌جمهور، وزیر انرژی و رییس برشنا تقاضا می‌کنم که در پی خلق بحران نباشید. بهترین راه، فرار از روسیاهی است. به منافع ملی، به رأی مردم و به آینده‌ی مملکت احترام بگذارید. کار درست کنید، قول می‌دهم هیچ دیو نزند شما را.