وقتی تاریخ افغانستان و بهخصوص اقوام و از آن جمله هزارهها را ورق بزنیم به برههیی از تاریخ که همهی مردم هزاره موضعِ مشترک و واحدی در مورد یک مسأله داشته باشند، کمتر بر میخوریم. هرچند در دوران جهاد و قبل از آن در روزگاران سختیهای مضاعف، اتحاد نسبی درونقومی شگل گرفت اما باز هم این اتحاد و وحدت دوامی نیاورد و بعد از مدتی از هم گسیخت. هزارهها درست همچون هر قوم دیگری در این سرزمین، همواره از تشتت و پراکندگی درونقومی آسیبهای جدی دیدهاند. از قتلعام در زمان امارت عبدالرحمن جبار گرفته تا دورههای بعدتر از آن و بازی ضعیف در صحنهی سیاسی پانزده سال اخیر.
بعد از فروپاشی نظام تاریک طالبان و رویکار شدن دولت انتقالی، این امیدواری بهوجود آمده بود تا هزارهها با انسجام بیشتر در میان خود و در کنار دیگر اقوام باهمبرادر این سرزمین برای منافع جمعی کشور کار کنند و از مردم خود فقرزدایی نمایند، اما این امیدواری نقش بر آب شد و در طول چند سال اخیر، مناطق مرکزی محروم و در «زندان جغرافیایی» بیشتر حبس گردید که میتوان از مسدود شدن راههای مواصلاتی تا گروگانگیریهای متعدد یاد کرد. توتاپ، فصل جدیدی را در تاریخ هزارهها و نهفقط هزارهها، بلکه کل مردم افغانستان رقم میزند. دیگر قوم، جغرافیا و مذهب تعیینکنندهی خواستهای افراد نیست. از بدخشان تا هرات و دایکندی و بامیان و غور و… از رهبران سیاسی تا منتقدان سرسخت آنها، روشنفکران و جامعهی مدنی و تودههای مردم همه در کنار هم جمع شدهاند و برای عدالت دادخواهی و مبارزه میکنند. و این امیدوارکننده و مسرتبخش است. «آگاهی» نقش اساسی را در تعیین سرنوشت یک ملت دارد. خوشبختانه در جنبش روشنایی نیز آگاهی تعیینکنندهی کنشهای ما است. مردم افغانستان و بهخصوص هزارهها به این آگاهی رسیدهاند که بهسوی هدف جمعی در حرکت باشند. جنبش تبسم و توتاپ دالِ بر این ادعا است. دیگر «هزاره» بودن جرم نیست. هزارهها نیز جزئی از مردم این سرزمین هستند و باید بهعنوان یک شهروند از مزایا و حقوق شهروندی برخوردار باشند. اینکه یک تعداد هنوز در لاک قبیله بهسر میبرند و فکر میکنند که با اِعمال تبعیض و تحریم میتوان از «زوال حکومت تک قبیلهای» شان جلوگیری کرد، اشتباه میکنند. اشرفغنی، با معرفی دو عضو جدید کابینه و آمدن حکمتیار به کابل دارد تاریخ حفیظالله امین را تکرار میکند و این چیزی جز تباهی خودش و کشور را در پی ندارد.
سخن آخر اینکه، وقتی همسویی اقوام مختلف افغانستان در رابطه با قضایای ملی را میبینم، امیدوار میشوم که افغانستان بهسوی ملت شدن در حرکت است. این مرحلهی گذار ممکن است قربانیها و رنجهایی داشته باشد، اما با چراغ آگاهی و روشنایی میتوان به سرزمین روشنایی رسید؛ سرزمینی که در آن همه همدیگر را ببینیم و تحمل کنیم. به امید طلوع خورشید عدالت!
علی توانا