بعد از آنکه حکومت برای رهایی گروگانها در زابل هیچ کاری نکرد و طالبان از این بیتفاوتی حکومت به خشم آمدند و گلوی هفت مسافر را بریدند و به حکومت تقدیم کردند؛ مردم گلوهای بریدهی مسافرین را به کابل آوردند و به ارگ ریاستجمهوری بردند. بیش از یک میلیون نفر آن گلوهای بریدهی هفت مسافر را از غرب کابل تا ارگ کابل تشییع کردند تا دد طالبانیزم را در پایتخت افغانستان به لرزه درآورند. آن روز بیش از یک میلیون نفر صدای گلوهای بریدهی هموطنان خویش شدند که قربانی بیتفاوتی حکومت و توحش تروریزم شده بودند.
هر فریادی که در آن جنبش میلیونی بلند میشد، مثل چکشی بر مغز تاریکاندیشان و بیتفاوتهای حکومت فرود میآمد. از آن بهبعد، حکومت افغانستان قانون تظاهرات مسالمتآمیز و عدالتخواهی را تغییر داد که ذیلاً یک به یک خدمت شما تقدیم میشود.
1- مادهی یکم: حکومت از تمام راههای ممکن، از قبیل توزیع پول، ایجاد صفحات فیسبوکی، برانگیختن احساسات اقوام دیگر، مرزکشیدن بین مناطق افغانستان و قومی جلوه دادن تظاهرات و دادخواهی، مکلف است مانع تجمع و گردهمآیی مردمی شود که جز عدالت و حق چیز دیگری نمیطلبند.
2- مادهی دوم: حکومت میداند که توطئه در اکثر وقتها کارساز نیست و مانع دادخواهی و اعتراض مردم نمیشود. به همین خاطر خداوند جلشأنوهو را هزار مرتبه سپاسگزاریم که کابل از خود گارنیزیون دارد و این گارنیزیون یک رییس نابغه، سلیمالعقل، صحتمند، بسیار بسیار محترم که نظیرش در کل جهان یافت نمیشود، دارد. اگر احیاناً خدای نخواسته توطئه کار نکرد و اقوام افغانستان از یخن هم گرفته به سروصورت یکدیگر نزدند، وظیفهی رییس گارنیزیون است که کاری بکند. خُب چه کاری بکند؟ کنفرانس مطبوعاتی بگیرد، از تمام تلویزیونها خواهش کند که گپهای او را پخش و نشر کنند و او هم معترضان را خیلی محترمانه به انتحاری، به انفجارهای احتمالی، به ماینهای کارگزاری شده، به حملات راکتی طالبان و به انواع خشونت که تا حال بشر موفق به انجام آن شده، تهدید بکند. تهدید خالی که مردم را نمیترساند، رییس بزرگوار گارنیزیون که قسم خدمت به مردم و وطن را خورده، باید تاکید کند که در صورت وقوع هر نوع حادثهی ناگوار، حکومت با فلانیها تصفیهحساب خواهد کرد. شما میدانید که رییس گارنیزیون بر اساس قانون جدید، مکلف به این کار است، چرا؟ چون اگر تهدید نکند، هم خودش از کار برکنار میشود هم تمام نسلش از خدمت به وطن در چوکات دولت محروم میشود. باید همینطور یک جزا برایش در نظر گرفته باشد که او با مردم، با دادخواهی و عدالتخواهی چنین خشن و غیرعقلانی سخن بگوید؛ ورنه ما افغانها در داشتن عقل سلیم سرآمد جهانیم.
3- مادهی سوم: حکومت افغانستان میداند که عدالتخواهان از بیعدالتیهای متوالی و مفرط به ستوه آمدهاند و به هیچ وجه با اقوام دیگر مقابل نمیشوند، حرفها و تهدیدهای رییس گارنیزیون کابل را هم شبیه یک پوف روده بیارزش میپندارند و به هر صورتش برای دادخواهی به جاده میآیند. بههمین خاطر حکومت جمهوری اسلامی افغانستان قبل از روز تظاهرات و پیش از اینکه معترضان راهپیمایی خویش را شروع کنند، هر طور شده جادهها را با کانتینر و دیوارهای سمنتی مسدود میکنند. پشت این کانتینرها، ماشینهای آبپاش هم قرار بدهند تا اگر کسی بالای کانتینر بالا شد، با سه انچ آب پُرفشار او را نوازش کرده از سر کانتینر پایین بیندازد، به جهنم اگر دستش شکست یا کمرش. حالا سوال نکنید که حکومت اینهمه کانتینر را از کجا کرده؟ بندهی خدا، حکومت اگر بفهمد که تنها بندکردن جاده با کانتینر کافی نیست، دروازهی تمام خانهها را که در آن عدالتخواهی زندگی بکند با کانتینر خواهد بست. چیزی که زیاد است الحمدلله کانتینر است.
4- در پایان نوبت میرسد به رییسجمهور. رییسجمهور در حالیکه تمام جادهها را با دیوارهای آهنین بسته، به مردم افغانستان میگوید که تظاهرات حق مدنی تمام شهروندان است، تظاهرات یک ارزش گنجانیده شده در قانون اساسی است، تظاهرات تمرین دموکراسی است، تظاهرات به مردم فرصت میدهد که صدای برحق خویش را به گوش حکومت برساند. راستش مسألهی شرم و حیا نیست، درک و درایت نیست، چون اگر این چیزها بود، اصلاً کار به اینجا نمیرسید. از همان روز اول برق از مسیر درستش وارد میشد. چون مسأله بحرانسازی است، حکومت هم به بهترین شکلش ادای مسئولیت کرده که جا دارد از شخص رییسجمهور تشکر بکنیم. آدم باید حرف حق را بگوید، اگر خدای نخواسته او نباشد، کی در این کشور بحران ایجاد کند؟ دیدید؟ پس خدا را شکر که او را داریم و تشکر آقای رییسجمهور که اینقدر به فکر ملت هستی و هر روز بحران تازهیی ایجاد میکنی! خداوند (ج) یک شهرک بسیار لوکس در بهشت برایت هدیه بدهد با لین برق 500 میلیون ولت!