بندر چابهار در بحیرهی عمان؛ قسمت جنوبشرقی ایران در ولایت سیستان و بلوچستان موقعیت دارد و قرار است هندوستان را از این مسیر به ولایت نیمروز افغانستان و در نهایت به کشورهای آسیای مرکزی وصل نماید. این بندر آبی که باید سالها پیش مسیر وصل کشورهای منطقه میشد، دیروز با اشتراک رؤسای جمهور افغانستان، ایران و نخستوزیر هندوستان در تهران توافقنامهی آن به امضا رسید.
در سال 2003 میلادی هند علاقهمندی زیاد به چابهار نشان داد و به توافقات ابتدایی با تهران نیز دست یافت. اما این اظهار علاقه درست در زمانی بود که ایران با برنامهی جنجالی اتمیاش میانهی خوبی با خیلی از کشورهای دنیا نداشت و بهدلیل تحریمهای وضع شده از جانب نهادهای معتبر بینالمللی، بسیاری از کشورها نمیخواستند که با ایران ارتباط اقتصادی داشته باشند و عدهیی هم نمیتوانستند روابط اقتصادیاش را با تهران ادامه دهند. زمان گذشت و پس از گفتوشنودهای طولانی، امروز تحریمهای سنگین علیه ایران جود ندارد و خوبی کار اینجاست که دهلی -نو هنوز اشتیاق یک دهه پیش خود را نسبت به پروژهی چابهار از دست نداده و همچنان افغانستان نیز متفاوتتر از افغانستان 2003 است.
هندوستان از چابهار چه میخواهد؟
نگاه هند به بندر چابهار یک نگاه درازمدت و استراتژیک است. هند پس از توافق ابتدایی، باوجودی که میدانست ایران با تحریم مواجه است اما بهخوبی دورنمای امروز را نظارهگر بود و بر مبنای آن مقدمات رسیدن به چابهار را آماده کرد. هند در سال 2009 حدوداً 100 میلیون دالر بالای سرک دلآرام الی زرنج ولایت نمیروز هزینه کرد تا بندر «ملک» را برای استفاده از چابهار آماده کند. هند از پاکستان ناامید است و به این نتیجه رسیده که پاکستان نمیتواند منافع اقتصادی را از مسائل سیاسی تفکیک کرده و جداگانه با آن برخورد نماید. از این جهت است که هند چابهار را بدیل بندر کراچی میبیند تا بتواند آزادانه بدون خصومتهای ارضی، محصول صادرات دهلی را به افغانستان و همچنان از این طریق به کشورهای آسیای میانه رسانده و برعکس مواد خام طبیعی مورد ضرورت را از این کشور ها تدارک نماید. با این محاسبه، دهلی پلان دیگری با فرض موجودیت چابهار دیزان کرد که احداث خطریل از چابهار تا زاهدان مرز ایران- افغانستان را در برمیگیرد. هزینهی ساخت این خط قطار حدود پنج میلیارد دالر امریکایی گفته شده که میتواند مارکیت افغانستان و آسیای مرکزی را با بحر وصل نماید. دسترسی هند از این مسیر به مواد خام مورد ضروت دهلی میتواند به انزوای بیشتر پاکستان منجر شده و هند را از دیپلماسی خستهکننده با پاکستان تا حدودی رهایی ببخشد.
ایران چگونه به چابهار مینگرد؟
ایران پس از تحریم، خیلی بنیهی مالی برای محکم ایستادن ندارد. سرمایهگذاری هند در چابهار و اجارهی بخشی از این بندر برای ده سال به سرمایهگذاران هندی میتواند بار ساختوساز و هزینهی مدیریت را از روی شانههای تهران بردارد. این یک فرصت برای ایران بهویژه برای ولایت سیستان و بلوچستان این کشور است که در گذشته خیلی از تحرک اقتصادی برخوردار نبوده. ایران میتواند با تلاشهایی که در اصل دهلی آن را انجام داده به آسانی به کشور های آسیای مرکزی، چین و روسیه از راه زمین وصل شود که پیمودن این مسیر برای تهران بدون دهلی و کابل سالها زمان و سرمایهی هنگفت را میخواست. از طرف دیگر، بهنظر میرسد که ایران از تحریمهای چندین ساله آموخته که نباید منافع تجاری و ترانزیتی را قربانی کشیدهگیهای سیاسی کند.
افغانستان در کجای چابهار قرار دارد؟
چابهار برای افغانستان یک بازی برد – برد است. افغانستان اگر بتواند همسایهی غربیاش را قانع کند که به تجارت و ترانزت منحیث یک پدیدهی اقتصادی نگاه کند نه سیاسی، در آنصورت چابهار بدیل کراچی برای کابل خواهد بود و برای اولینبار به یک بندر مطمئن بحری راه پیدا خواهد کرد. افغانستان ضرورت اساسی به واردات محصولات سرمایوی دارد تا بتواند به هدف تولید در داخل کشور از آنها استفاده کند. شرط اساسی این مهم اتصال کشور به آبهای بینالمللی و هزینهی پایین این واردات است که داشتن چابهار میتواند گزینهی خوبی باشد. برعلاوه، این بندر جنوب آسیا را با آسیای مرکزی وصل میکند که افغانستان نقش ترانزیتی ویژه و محوری در آن پیدا میکند. از سوی دیگر افغانستان هم مثل هندوستان از رفتار همسایهی جنوبی خود چندان راضی بهنظر نمیرسد. حداقل در مدت یکونیم دهه که از عمر نظام جدید میگذرد، همواره جنجالهای تجاری با پاکستان داشته و هیچگاهی نتوانسته است اسلامآباد را قانع کند که در مسائل تجاری و ترانزیتی بنا بر اصل منافع اقتصادی کنش و واکنش نشان دهد؛ بلکه همیشه مسألهی ترانزیتی و تجاری ما با پاکسان تحت تأثیر مسایل سیاسی بوده و منفعت چندان برای دو طرف نداشته است. با داشتن چنین اما و اگرها چابهار میتواند بدیل کراچی و حتا ارزش ترانزیتی افغانستان محصور در خشکه را به مراتب افزایش دهد.
قدرتهای منطقه و جهان از چه زاویهیی به چابهار نگاه میکنند؟
چین کشوری است که وزنهی خیلی سنگین در معادلات اقتصادی منطقه دارد. سرمایهگذارییی که بیجینگ بالای بندر «گوادر» انجام داده چندین مرتبه بالاتر از هزینهیی است که هندوستان در چابهار سرمایهگذاری کرده است. ساختار منطقهیی بهگونهیی است که چین خیلی راضی بهنظر نمیرسد از اینکه دهلی با تولیدات وسیع و مشابه با چین، مارکیت گسترده در خاور میانه و آسیای مرکزی داشته باشد. چنانچه پاکستان نیز دهلی-نو را با این خصوصیات تحمل نمیتواند که هیچ، بلکه افغانستانی بدون احتیاج به اسلامآباد نیز تحملاش برای پاکستان دشوار است. در سطح جهان مخصوصاً ایالات متحده که در قضایای اینچینی خیلی دخیل است، بسیار علاقه ندارد که ایرانی با روابط گستردهی توسعوی را شاهد باشد اما از طرف دیگر چینِ مهار شده را بیشتر ترجیح میدهد تا تهران که دهلی را باخود داشته باشد. در میان این چانهزنیها، دخیل بودن افغانستان در چنین پروژههای کلان، ظرفیت اقتصادی بیشتری در کشور خلق کرده و امیدواریهای بیشتری را در مسیر توسعهی اقتصادی ایجاد میکند. اما باید به خاطر داشت که دست یافتن به همچون فرصتی بههمین راحتی هم نیست؛ تا رسیدن به آن هزینههای زیادی باید پرداخت. افغانستانی که پلِ ترانزیتی میان جنوب آسیا و آسیای مرکزی باشد، نیازمند یک دیپلماسی خیلی فعال اقتصادی در سطح منطقه و جهان است.
اسحق فرهمند/ دانشجوی دورهی ماستری در دانشگاه بوخم آلمان