پیروزی «دیپلماسی اقتصادی» بر استراتژی شبه‌نظامی‌گری در افغانستان

سید محمد جاوید حسینی

افغانستان به‌دلیل موقعیت ژئوپلیتیک آن، از گذشته‌های دور کانون توجه قدرت‌ها بوده است. اصطلاح «بازی بزرگ» که رقابت بین روسیه‌ی تزاری و بریتانیا را در قرن نوزدهم توصیف می‌کند، نتیجه‌ی رویای این دو قدرت‌ برای تسلط به افغانستان و یا دست‌کم شکست حریف در این منطقه بود. افغانستان از دید روسیه‌ی تزاری، دروازه‌ی رسیدن این امپراتوری به آب‌های گرم بود و انگلستان، افغانستان را به‌عنوان کریدوری برای رسیدن به اهداف خود در چین، ایران و آسیای مرکزی می‌دانست. این رویا منجر به دخالت نظامی انگلیسی‌ها و در نتیجه دو شکست سهمگین در افغانستان گردید. دهه‌ها بعد روسیه برای تصرف افغانستان این کشور را اشغال کرد که این تهاجم نیز به شکست نظامی روس‌ها منجر شد.
در قرن 21 نیز موقعیت افغانستان که پیونددهنده‌ی سه منطقه‌ی مهم و استراتژیک خاورمیانه، آسیای مرکزی و شبه‌قاره‌ی هند می‌باشد، رقابت‌هایی را بین قدرت‌های منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی سبب شده است. مهم‌ترین رقابتی که در این نوشتار به آن اشاره می‌شود، رقابت دو کشور هند و پاکستان در افغانستان است. رقابتی که برخی آن را جنگ نیابتی هند و پاکستان تعبیر می‌کنند و فرجام این رقابت پس از 15 سال موضوع این بحث است.

رقبای منطقه‌یی در افغانستان پساطالبان
با شکست حکومت طالبان و تشکیل افغانستان جدید، تمامی کشورهای منطقه و همسایگان افغانستان برای کمک به حاکمیت نوپا و بازسازی این کشور تعهداتی را پذیرا شدند. هند و پاکستان دو کشور هسته‌یی متخاصم با سابقه‌ی سه جنگ تمام‌عیار نیز از جمله این کشورها بودند. اوضاع در افغانستان نوین به همان میزان که وفق مراد پاکستان نبود (به‌دلیل شکست طالبان و روی‌کار آمدن گروه‌های ضد طالبانی)، به همان اندازه فرصت طلایی در اختیار هند قرار داد تا با کمک به دولت تازه‌تاسیس کابل، اجازه ندهد افغانستان بار دیگر تحت سلطه‌ی پاکستان درآید.
هند در نتیجه‌ی یک دیپلماسی هوشمندانه نفوذ روزافزونی را برای خود رقم زد. این وضعیت برای پاکستان که از دیرباز در پی سیاست عمق استراتژیک در افغانستان برای مقابله با خطر حمله‌ی احتمالی هند به کشورش بود، قابل تحمل نبوده و در نتیجه بازی دوگانه را با احیای طالبان به راه انداخت.

دیپلماسی اقتصادی
دهلی‌نو برای پیشبرد استراتژی‌ها و تأمین منافع ملی خود در افغانستان، «دیپلماسی اقتصادی» را به‌عنوان یک رکن اساسی در سیاست خارجی خود در قبال کابل اتخاذ کرد. دیپلماسی اقتصادی ابزار کارا و موثری است که به‌‌صورت گسترده توسط کشورهای به‌سرعت درحال‌رشد به‌کار گرفته می‌شود. بر این‌اساس هندوستان در 15 سال گذشته پروژه‌های مثمر، زود بازده و درازمدت را در دستور کار خود قرار داد. ساخت لین انتقال برق از شمال افغانستان (پل‌خمری) به کابل، جاده‌ی زرنج دلارام، اعمار ساختمان پارلمان، سرمایه‌گذاری و مشارکت در بندر ترانزیتی چابهار و احداث بند سلما بخشی از تلاش‌های اقتصادی هند برای اجرایی کردن هدف بلندمدت خود در افغانستان است. ده‌ها پروژه‌ی کوچک دیگر نیز در این مدت با بودجه‌ی هندی‌ها تکمیل شده است. بیش از صد شرکت هندی در افغانستان سرمایه‌گذاری کرده‌اند که چشم‌گیرترین آن‌ها، پروژه‌ی استخراج معدن حاجی‌گک در ولایت بامیان با سرمایه‌یی حدود 7 میلیارد دالر خواهد بود. (یک سال پیش خبرهای تاییدناشده مبنی بر انصراف هندی‌ها از این پروژه مخابره شد که توسط منابع رسمی هند تایید نشد. به‌نظر می‌رسد این خبر برای تحت فشار قرار دادن دولت کابل به‌دلیل نزدیک شدن به پاکستان در آن مقطع و همچنین انحصار مسیر ترانزیتی افغانستان به هند توسط پاکستان بوده باشد). کمک‌های آموزشی و نظامی هند نیز چشم‌گیر و قابل‌توجه می‌باشند.

استراتژی شبه‌نظامی‌گری
اما پاکستان برای پیشبرد سیاست خارجی و تامین منافع ملی خود در افغانستان، دیپلماسی سنتی ولی کارای خود را به‌کار گرفت؛ استفاده از شبه‌نظامیان برای توقف هر آن‌چه در افغانستان نباید اتفاق افتد. در نتیجه‌ی این سیاست، طالبان با کمک پاکستان در خاک این کشور بار دیگر احیا شد و این گروه برای انتقام از شکست و با رویای تصرف مجدد افغانستان، دور جدیدی از خشونت‌ و جنگ را آغاز کرد. احیای مجدد طالبان و جنگ برای رسیدن به آن‌چه مدنظر پاکستان بود، بهای سنگینی برای افغانستان و جامعه‌ی جهانی داشت. افغانستان از مسیر بازسازی و سرمایه‌گذاری منحرف شد و در عوض به مقابله به شبه‌نظامی‌گری روی آورد. 92 هزار تن از سال 2001 تا کنون کشته شدند که 26 هزار نفر از آنان غیرنظامی بودند و نیز صد هزار زخمی حاصل این جنگ می‌باشد.
نیازی به ذکر نیست که جنگ افغانستان چند لایه است و تنها باعث و بانی آن پاکستان نیست اما باید پذیرفت که این کشور رکن اساسی این بازی است و در بازی‌های چندوجهی به‌عنوان همکار منطقه‌یی قدرت‌های خارجی عمل کرده است. اگر دولتمردان پاکستان اراده‌یی برای شراکت در این بازی نداشتند، محال بود این سناریو اجرایی شود.
هر چند در ابتدا مقامات پاکستانی منکر هرگونه حمایت و پشتیبانی از شبه‌نظامیان مخالف دولت افغانستان بودند اما در سال‌های اخیر سیاست انکار را کنار گذاشته و مقامات بازنشسته و برحال این کشور واضح و آشکار بر حمایت خود از طالبان اشاره می‌کنند. جنرال پرویز مشرف رییس‌جمهور سابق پاکستان که از سال 2001 تا 2008 رهبری نظامی و سیاسی پاکستان را به‌عهده داشت، طی دو سال گذشته دو بار به صراحت در گفت‌وگو با رسانه‌ها اعلام کرد که ISI از سال ۲۰۰۲ برای تضعیف دولت حامد کرزی، به پرورش دوباره‌ی طالبان اقدام کرد و دلیل آن نزدیک شدن کابل به هند بود. همچنین سرتاج عزیز مشاور روابط خارجی نخست‌وزیر پاکستان چند ماه پیش و در آستانه‌ی مذاکرات صلح افغانستان در سفری که به امریکا داشت در یک نشست خبری اعلام کرد که رهبری گروه طالبان به همراه خانواده‌های خود در پاکستان زندگی می‌کنند و ما بر آن‌ها نفوذ زیادی داریم.

بازگشت دولت وحدت ملی به سوی هند
اشرف‌غنی رییس‌جمهور افغانستان پس از کسب کرسی ریاست‌جمهوری، اولویت اول خود را مهار ناامنی قرار داد و برای این امر بر خلاف حامد کرزی رییس‌جمهور سابق که پاکستان را از سیاست‌های خود طرد کرده بود، دست دوستی به سوی این کشور دراز کرد. غنی برای جلب اعتماد سیاستمداران و به‌خصوص جنرال‌های پاکستانی روابط با هند را تقلیل داد و لیست تجهیزات نظامی درخواستی از دهلی‌نو را کنسل کرد. اما به‌رغم تلاش‌های وی پاکستان حاضر نشد ابزار استراتژیک خود در افغانستان یعنی طالبان را تسلیم کند. در نتیجه، مذاکرات چهارجانبه که با میانجیگری امریکا و چین آغاز شده بود شکست خورد و غنی روابط خود با هند و پاکستان را بازنگری کرد. وی پس از یک‌سال‌ونیم به همان سیاستی بازگشت که حامد کرزی در بیش از ده سال زمامداری به آن رسیده بود.
این زمان مصادف بود با به ثمر نشستن برخی از پروژه‌های کلان هند مانند طرح ترانزیتی بندر چابهار و افتتاح سد سلما در ولایت هرات. خوش‌شانسی با هند یار بود و در اوج سردی روابط کابل – اسلام‌آباد، هند با افتتاح این دو پروژه برتری سیاسی خود را به رخ حریف کشید.
افغانستان تاکنون روابط خود با هند را بر اساس فشار بر پاکستان موازنه می‌کرد اما به‌نظر می‌رسد پس از 15 سال تجربه و به ثمر نشستن پروژه‌های کلان هندی، این سیاست را کنار گذاشته و دهلی‌نو را به‌عنوان دوست استراتژیک در سیاست خارجی خود قلمداد کند.

فشار بر پاکستان از درون و بیرون
به‌نظر می‌رسد که سیاست‌های سخت پاکستان در افغانستان برای جلوگیری از هندیزه شدن افغانستان ثمربخش نبوده و در ماه‌های اخیر هند توانست در قلب افغان‌ها نفوذ کند و مقابله با این نفوذ معنوی مشکل است.
سیاست‌های دوگانه‌ی پاکستان برای امریکا به‌عنوان بزرگترین تامین‌کننده‌ی کمک‌های خارجی این کشور نیز خسته‌کننده شده است. در ماه‌های اخیر دولت پاکستان آماج انتقادهای تند مقامات امریکایی قرار گرفته‌ است. هر چند این انتقادها موسمی بوده و پاکستان هم این نکته را می‌داند اما هزینه‌های زیادی برای این کشور دربر داشته است. از دست رفتن قرارداد فروش هواپیماهای اف 16 که برای سیاست‌های نظامی پاکستان حیاتی است، بهای اندکی نیست. همچنین تعلیق بخشی از کمک‌های سالانه‌ی امریکا را باید به این هزینه افزود. وجهه‌ی بین‌المللی پاکستان نیز به‌دلیل این سیاست سخت مخدوش شده است.
در درون پاکستان هم باوجود این‌که انتقاد از ارتش و ISI خط قرمز برای رسانه‌ها است اما انتقادها روزافزون مشاهده می‌شود. در روزهای اخیر رسانه‌های پاکستانی ضمن انتقاد نرم از سیاست‌های این کشور در قبال افغانستان، درباره‌ی پیامدهای منفی سیاست‌های اقتصادمحور افغانستان به دولتمردان خود هشدار داده‌اند. این نگرانی زمانی بیشتر می‌شود که افغانستان و هند درباره‌ی احداث 15 سد بر روی رودخانه‌های افغانستان مطالعاتی انجام داده‌اند؛ رودخانه‌هایی که برخی از آن‌ها شریان‌های حیاتی پاکستان را سیراب می‌کنند.

فرصت‌های پیشِ روی پاکستان
بر اساس گزارش‌هایی که در رسانه‌ها منتشر می‌شود، اگر پاکستان از زیاده‌خواهی‌های خود در افغانستان بگذرد، دولت وحدت ملی حاضر است این کشور را همسان هند و چین در معادن افغانستان و اقتصاد این کشور سهیم سازد.
افغانستان بهترین بازار مصرفی برای اجناس و کالاهای پاکستانی است و موانع تجاری ناشی از تنش‌های سیاسی مانعی برای شکوفا شدن این فرصت اقتصادی بوده است. از سوی دیگر کمبود انرژی پاکستان که صنعت این کشور را با رکود مواجه کرده است، در صورت برقراری آرامش در افغانستان با واسطه‌ی این کشور از طریق آسیای مرکزی تامین خواهد شد. دو پروژه‌ی خط لوله‌ی گاز تاپی و خط انتقال برق KASA- 1000 برای پاکستان بیش از سایر کشورهای ذینفع سودآوری دارد.
ورای همه‌ی این دلایل، حمایت از شبه‌نظامی‌گری اثر معکوس داشته و آتش این بازی دامن پاکستان را فرا گرفته است. علاوه بر ایالت‌های خیبرپختونخواه و سند، اکنون پنجاب هم در آتش حملات شبه‌نظامیان می‌سوزد.

در فرجام کلام، نگاهی به کارنامه‌ی 15 ساله‌ی هند در افغانستان، حکایت از موفقیت دیپلماسی اقتصادی هند دارد. این دیپلماسی علاوه بر تامین منافع ملی دهلی‌نو، سازندگی برای افغانستان و همگرایی برای منطقه (ایران، افغانستان و هند) را هم به ارمغان آورده است. هر چند به اعتقاد برخی از کارشناسان، این رفتار هند برای افغانستان هزینه (واکنش منفی پاکستان) دارد اما باید گفت که راه‌حل حذف هند نیست بلکه باید تلاش صورت گیرد تا پاکستان به تغییر سیاست وادار شود و رفتاری همانند هند را در پیش گیرد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *