کابل چگونه از گلبدین حکمتیار استقبال خواهد کرد؟

دیپلمات/ علی رضا سرور ترجمه: معصومه عرفانی


کابل، پایتخت افغانستان، پریشان و آشوب‌زده از تلاش‌ها به‌منظور آمادگی‌گرفتن برای استقبال از مهمانی بی‌رحم، و درعین‌حال آشنا است: گلبدین حکمتیار، رهبر فراری حزب اسلامی یا حزب اسلامی افغانستان. حکمتیار که در طی 14 سال گذشته در حال فرار به کشورهای ایران و پاکستان و سراسر شهرهای افغانستان بوده است، اکنون پیروزمندانه وارد کابل می‌شود؛ شهری که او و معاونانش آن را به‌طرز وحشیانه‌یی در جنگ ‌داخلی داخلی سال 1992 ویران و زخمی کردند. آن‌ها از سال 2001 تاکنون، به کشتار هزاران نفر از مردم ادامه داده و خسارت‌های عظیمی در ظاهر و زیرساخت‌های این شهر برجا گذاشته‌اند.
حکومت وحدت ملی افغانستان، در طی چند ماه گذشته یک سری مذاکرات پرتنش و حساس را با نمایندگان حکمتیار پیش برده است. آن‌ها درنهایت بر سر صلح به توافق رسیدند. براساس پیش‌نویس اولیه‌ی توافق صلح موردبحث میان دولت افغانستان و حزب اسلامی، بسته‌ی پرمنفعتی را به حکمتیار ارایه خواهد کرد. او و همراهانش از خدمات امنیتی، دفاتر کاری، مالی، محل سکونت، و البته، مصونیت از عدالت برخوردار خواهند بود. همچنین در این قرارداد آمده است که 20000 نفر از پیروان حکمتیار از پاکستان باز خواهند گشت، درحالی‌که دولت متعهد است برای آن‌ها زمین و پناهگاه ارایه کند. اعضای حزب اسلامی که در میدان‌های جنگ توسط سربازان افغانستان دستگیر شده‌اند رها خواهند شد. دولت افغانستان با سازمان ملل و ایالات متحده برای حذف نام این گروه از لیست تروریستی همکاری خواهند کرد.
برنامه‌ی دقیق بازگشت حکمتیار به کابل کاملا روشن نیست، و یا حداقل علنا اعلام نشده است؛ اما شواهد –از جمله حضور پسر بزرگ‌تر او در کابل- نشان می‌دهد که این رهبر اسرارآمیز نیز به زودی خواهد رسید. فضای سیاسی کابل پرتنش و آغشته از احساساتی مرکب از نگرانی، امید و ناامیدی است. اگرچه او حامیان پرشور خود را دارد –کسانی که او را به‌عنوان یک رهبر روحانی شکست‌ناپذیر و دشمن سرسخت حضور نظامی خارجی و آن‌چه به‌اصطلاح دموکراسی غربی خوانده می‌شود مورداحترام قرار می‌دهند-، اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان نگرانی توجیه‌پذیری در رابطه با معامله‌ی خطرناک دولت با مردی با سابقه‌یی خون‌بار و پس‌زمینه و برنامه‌های سیاسی به‌شدت رادیکال برای آینده دارند. به‌طورخاص، سه گروه از جامعه‌ی افغانستان نگران بازگشت حکمتیار هستند.
نخست؛ افغانستان مکان ایده‌آلی برای زنان و فعالیت‌های سیاسی آن‌ها نیست، اما زنان افغانستان از سال 2001 تاکنون، نقش عمده‌یی در دولت و حوزه‌های عمومی به‌دست آورده‌اند. در حال‌حاضر، آن‌ها نیروی قدرتمند و تاثیرگذاری در سیاست، اقتصاد، مدارس، و موسسات تحصیلات عالی هستند. زنان که زمانی در فقر مالی و محدود به خانه‌های خود زندگی می‌کردند، اکنون، علیرغم سیاست تحت سلطه‌ی مردان، در مسیر مستقیمی برای دست‌یافتن به جایگاهی مناسب‌تر و عادلانه‌تر در این جامعه‌ی مردسالار قرار دارند.
سوابق گذشته و اخیر حکمتیار این امر را کاملا واضح می‌سازد که او و حزبش مشکلاتی جدی با فعالیت‌های زنان در عرصه‌ی عمومی دارند. ایدئولوژی سیاسی حکمتیار، ترکیبی از شوونیسم قومی و افراط‌گرایی مذهبی است، که در اساس با تمام دستاوردهای افغانستان در سال‌های گذشته ناسازگار است. استیو کول، رییس دانشکده‌ی ژورنالیزم کلمبیا و نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر برای کتاب «جنگ اشباح» -روایتی باجزئیات از سازمان اطلاعاتی مرکزی (سیا) و نقش آی.اس.آی در جهاد افغانستان و جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق در ده‌های 1980 و 1990- می‌نویسد که در دانشگاه مهندسی کابل در سال 1973 و در اوج قدرت اسلام‌گرایی ترویج‌شده توسط فعالان سیاسی اسلام‌گرا، حکمتیار قادر بوده است تا به سرعت خود را به‌عنوان یک «رادیکال متعهد» تثبیت کند؛ کسی که برای تحکیم و ترویج برنامه‌ها و عقاید خود، به همه‌چیز اعتراض خواهد کرد، و به هر ابزاری متوسل خواهد شد.
براساس روایت کول و بسیاری از روایت‌های دیگر، حکمتیار از شیوه‌های خشونت‌آمیز، از جمله استفاده از «پاشیدن اسید به صورت زنان جوانی که جرات داشتند بدون حجاب کامل در ملاء‌عام قدم بگذارند» استفاده می‌کرده است. او حتا یک دانش‌آموز هم‌کلاسی خود را که متعلق به جناح مائوئیست حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود، در همان سال به قتل رسانده و توسط ظاهر شاه زندانی شد. مدتی بعد و در پی کودتای سال 1973 توسط محمد داوود، آزاد شد و به پاکستان فرار کرد. او در پاکستان توسط سازمان سیا و آی.اس.آی برای راه‌اندازی جهاد در افغانستان علیه دولت حزب دموکراتیک خلق که موردحمایت شوروی قرار داشت استخدام شد.
اگرچه دولت افغانستان و شرکای آن، ازجمله کشورهای عضو ناتو و ایالات متحده، بارها گفته‌اند که آن‌ها قانون اساسی افغانستان و دستاوردهای این کشور در دوران پس از طالبان را در ازای صلح قربانی نمی‌کنند، حضور حکمتیار و 20000 نیروهای افراط‌گرای او در کابل و در دولت، وضعیتی آشفته و پرهرج‌ومرج در کابل ایجاد خواهد کرد و زنان به‌طور بالقوه نخستین قربانیان آن خواهند بود.
دوم؛ حکمتیار در سال‌هایی که از نظرها پنهان شده بود، همواره اقلیت‌های قومی را با نفرت و خشونت تهدید کرده است. حکمتیار چنین استدلال می‌کرد که آن‌ها از دشمنان او، ایالات متحده و ناتو، حمایت می‌کنند و در نهایت هزینه‌ی همکاری خود برای یک همکاری ضداسلامی را پرداخت خواهند کرد. غیبت حکمتیار از سیاست پس از طالبان، او را از واقعیت‌های محوری و دینامیک‌های متغیری که سیاست‌ها و تعاملات بین‌قومی فعلی را تعریف می‌کنند دور نگه داشته بود. شعارها و برنامه‌های سیاسی او، با نوعی ادبیات جنگ‌طلبانه و متخاصم همراه بودند که زمانی کشور را به سوی جنگ داخلی خونین دهه‌ی 1990 پیش برده بود. حکمتیار هیچ پیشنهاد قابل‌توجهی برای ارایه به افغانستان امروز و مردم آن ندارد، چراکه او در طی سال‌های گذشته تصمیم گرفته بود تا بخشی از تجربه‌ی مدنی و دموکراتیک افغانستان نباشد. بنابراین، اقلیت‌های قومی نگران مواجهه با مردی هستند که بدون هیچ توجیه و واهمه‌یی زندگی آن‌ها را با بمباران، ویرانی و آوارگی تهدید کرد.
سوم؛ احتمالا بیش از هر گروه دیگری از جامعه، نیروهای امنیت ملی افغانستان هستند که از انبوه جنگ‌های خشونت‌آمیز طالبان و حزب اسلامی حکمتیار از سال 2001 تاکنون صدمه دیده‌اند. براساس اطلاعات موجود، تا ماه اپریل 2015، درحدود 92000 نفر –شامل نیروهای امنیتی افغانستان، ارتش ایالات متحده، و همچنین غیرنظامیان- درنتیجه‌ی جنگ در افغانستان کشته شده‌اند. این تعداد باتوجه به بدترشدن وضعیت امنیتی در سال 2016، پس از این به‌مراتب بیشتر خواهد بود. فرماندهان نظامی ایالات متحده و افغانستان، مدت‌ها در رابطه با آزادسازی زندانیان طالبان که پس از رهایی با حس انتقام به میدان‌های جنگ بازمی‌گردند اعتراض کرده‌اند. اکنون که دولت افغانستان تصمیم دارد زندانیان حزب اسلامی را بدون هیچ‌گونه روند قضایی آزاد کند، نیروهای ایالات متحده و افغانستان باید انتظار تلفات بیشتر و جنگ طولانی‌تری را داشته باشند. بازگشت 20000 شبه‌نظامی وفادار حکمتیار به کابل، این شهر پایتخت را که پیش از این نیز همواره آسیب‌پذیر بوده است بیش از پیش نظامی ساخته و تنش‌ها میان احزاب مختلفی را که هنوز کینه‌ی غیرقابل‌توضیح نسبت به یکدیگر دارند دامن خواهد زد.
بازگشت حکمتیار، که هنوز به‌دلیل حمایت و شرکتش در فعالیت‌های تروریستی، توسط وزارت امور خارجه‌ی ایالات متحده به‌عنوان یک تروریست جهانی در نظر گرفته می‌شود، یادآوری از مسیر فاجعه‌باری است که افغانستان از سال 2001 تاکنون عبور کرده است. حکمتیار و جنگ‌جویان همراه او، تغییر نکرده‌اند. همچنین آن‌ها خشونت را به‌عنوان ابزار سیاسی خود کنار نگذاشته‌اند. بااین‌حال، تغییر چشمگیری که رخ داده است، تغییر وضعیت افغانستان و اراده‌ی سیاسی و نظامی ایالات متحده و دولت افغانستان برای جنگ و پیروزی است. جنگ طولانی‌تر و پرهزینه‌تر می‌شود. هر دو دولت، قدرت مبارزه با شورشیان را از دست داده‌اند، اصلاحاتی سیاسی به‌وجود آورده، و در مسیر مبارزه‌یی روشن و مشخص در برابر طالبان، القاعده، و تمام سازمان‌های تروریستی، از جمله حزب اسلامی قرار گرفته‌اند.
کابل شاید نیاز داشته باشد گذشته‌ی خود را، که شامل بمباران‌ها و جنایات حزب اسلامی هستند، برای ساخت آینده از یاد ببرد، اما نمی‌تواند رنج‌هایی که در حال‌حاضر بر آن تحمیل می‌شود، و حکمتیار و جنگ‌جویان آن علت اصلی آن هستند، فراموش کند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *