جنگ مرزی تورخم؛ افکار عمومی و الزامات منافع ملی

درگیری‌های اخیر در تورخم موج گسترده‌یی از احساسات ملی‌گرایانه را در کشور برانگیخت. اکثریت مردم و جریان‌های سیاسی به‌نحوی به این مساله واکنش نشان دادند. واکنش‌ها عمدتاً یک‌دست بود؛ جنگ و مبارزه با پاکستان. تنها بخش اندکی از واکنش‌ها بر راه‌حل مسالمت‌آمیز این مساله تاکید کرده بودند. حکومت نیز هرچند بر حل این مساله از مجاری دیپلماتیک تاکید کرده بود، اما عملاً اقدام فوری و جدی‌یی را در این زمینه انجام نداد. هرچند درگیری‌های دو جانبه در منطقه‌ی تورخم اکنون فروکش کرده و میان دو طرف آتش‌بس اعلام شده است، اما احتمال بروز درگیری مجدد به‌شکل بالقوه در این منطقه وجود دارد. هرآن ممکن است این اتفاق بیافتد و موج برخواسته از آن دو کشور را در یک شرایط بسیار دشوار در برابر هم قرار دهد.
در صورت وقوع چنین رویدادی، افکار عمومی در افغانستان به‌شدت طرفدار جنگ با پاکستان می‌باشد، اما آیا جنگ در شرایط جاری مطلوب است؟ آیا اساساً افغانستان می‌تواند در برابر پاکستان مقاومت کند و از این نبرد سرافراز بیرون شود؟ با اندکی تامل پاسخ منفی است. هرچند دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشور یک وجیبه‌ی ملی و شهروندی است، اما بازکردن جبهه‌ی جدید جنگ هرگز به نفع کشور نیست و در شرایط حاضر هیچ ظرفیتی برای راه‌اندازی یک جنگ بزرگ و در نهایت مدیریت و پایان بخشیدن برای آن وجود ندارد.
توانایی‌های نظامی افغانستان و پاکستان در شرایط حاضر اصلاً قابل مقایسه نیست. پاکستان هفدهمین قدرت نظامی جهان را در اختیار دارد. پاکستان به‌عنوان بازوی نظامی جهان اسلام شناخته می‌شود و تجهیزات و امکاناتی را که ارتش این کشور در اختیار دارد، هیچ کشور دیگری در جهان اسلام از آن برخوردار نیست. پاکستان جزء کشورهایی است که بمب اتم در اختیار دارد و سیستم استخبارات آن کشور، جزء برترین نظام‌های استخباراتی جهان است. مضاف برآن، قدرت اصلی در پاکستان در اختیار نیروهای نظامی به‌خصوص ارتش آن کشور می‌باشد و بخش اعظم منابع مالی و انسانی در اختیار دستگاه‌های امنیتی آن کشور می‌باشد. اما در افغانستان، ارتش فاقد تجهیزات نظامی است و منابع مالی که در اختیار این نیروها قرار دارد، به‌شدت ناچیز و اندک است. بخش اعظم نیروهای امنیتی کشور درگیر جنگ و نبرد با گروه‌های مسلح مخالف دولت قرار دارند و عملاً توانایی نبرد و رویارویی در یک جبهه‌ی گسترده‌تر جنگ را ندارند. این به معنای آن نیست که نیروهای امنیتی افغانستان از مورال و انگیزه‌های کافی در جنگ با دشمن برخورار نیستند، بلکه تاکید اصلی برآن است که امکانات لازم و منابع مالی قوی برای پیش‌برد جنگ در یک جبهه‌ی نابرابر را ندارند. از طرف دیگر، به‌رغم حمایت افکار عمومی از وقوع یک جنگ تمام‌عیار با پاکستان، این نمی‌تواند پیروزی ما را در برابر آنان تضمین کند. طبیعی است که در صورت وقوع جنگ، مردم پاکستان نیز بسیج خواهند شد و در حمایت از نظامیان آن کشور اقدام خواهند کرد. از این لحاظ نیز مردم افغانستان در یک موقعیت نابرابر با مردم پاکستان قرار دارند. جمعیت پاکستان بالغ بر 180 میلیون نفر می‌باشد. درحالی که افغانستان با حدود 30 میلیون نفر، جمعیت بسیار کمتر از پاکستان را دارد. از همه مهم‌تر، مردم پاکستان عمدتاً یک‌دست و متحدند و شکاف‌های عمیق در میان آنان وجود ندارد، درحالی که شکاف‌های اجتماعی در افغانستان می‌تواند به‌سادگی سرباز کند و هرگونه حرکت‌های جمعی را آسیب‌پذیر سازد.
تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که جنگ به هر نتیجه‌یی منجر شود، پیامدهای ناخواسته‌ی بسیار ناگواری برای عاملان آن خواهد داشت. پیامدهای جنگ چیزی جز قتل و کشتار، ویرانی و نابودی و فقر و فلاکت نخواهد بود. پیامدهای ناخواسته‌ی جنگ برای افغانستان کمرشکن و غیرقابل جبران می‌باشد. تمامی جنگ‌هایی را که افغانستان در طی دوره‌های گذشته انجام داده است، پیامدهای ناخواسته‌ی سنگینی به‌دنبال داشته است. این جنگ‌ها بود که تمام زیرساخت‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی در جامعه فروپاشید، هزاران نفر کشته و زخمی شدند، میلیون‌ها نفر آواره شدند و در نهایت تمام بنیان‌های نظم سیاسی در کشور از بین رفتند. وقوع یک جنگ جدید نیز چنین پیامدهایی خواهد داشت؛ پیامدهایی که هیچ‌کس ممکن است آن‌را حتا تصور نکند.
بدون شک در شرایط حاضر هیچ جنگی محدود به دو کشور نخواهد شد. جنگ میان افغانستان و پاکستان نیز از این ناحیه مستثنا نیست و این دو کشور بیشتر از هرکشور دیگر در معرض رقابت کشورهای بزرگ جهان قرار دارند. رقابت میان دو بلوک غرب و شرق به‌خصوص روسیه از مدت‌ها به این‌سو جریان دارد. در منطقه‌ی ما این رقابت‌ها از زمان استعمار شبه‌قاره‌ی هند توسط بریتانیا آغاز و پس از آن با جنگ امریکا در ویتنام وارد مرحله‌ی جدیدی شد. شکست امریکا در ویتنام و تشدید جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب از نیمه‌های دوم قرن بیست به‌بعد، مصیبت‌های زیادی را بر کشورهای ضعیف این منطقه وارد کرد. این رقابت در جنگ افغانستان با شوروی وقت، بازتولید شد و امریکا توانست شکست خود در ویتنام را با شکست دادن شوروی وقت در افغانستان جبران کند. در شرایط حاضر نیز این رقابت و نبرد میان دو بلوک شرق و غرب کماکان جریان دارد. خاور میانه اکنون در آتش چنین جنگی می‌سوزد و افغانستان و پاکستان نیز به‌سادگی می‌توانند عملاً به میدان جدیدی برای چنین بازی‌هایی برای کشورهای جهان مبدل شوند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *