معناي زندگي در جاپان

فرناز خطيبي جعفري
يک شخصيت انيمه با موهاي آبي و چشم‌هاي درشت و لباس پر از چين و پاپيون در خيابان راه مي‌رود، بدون آن که عجيب به نظر برسد. در نگاه اول به نظر مي‌آيد چشم‌ها بيش از حد درشت هستند، شايد نوعي بيماري خاص چشم باشد، اما وقتي تعداد بي‌شماري را با همين مشخصات مي‌بينيد، شک بيماري از بين مي‌رود. نوعي لنز مخصوص که مردمک و عنبيه را درشت‌تر از حد معمول نشان مي‌دهد، بين جوان‌هاي جاپاني خيلي متداول است. هوا به‌شدت سرد است، اما توجهت را دامن‌هاي کوتاه و حريری که براي گرماي شرجي جزاير اقيانوس مناسب است و در تضاد با شال‌گردن‌هاي کلفت و بلورهاي بافتني‌شان قرار دارد، جلب مي‌کند. مي‌پرسم: «با اين لباس کوتاه سردت نيست؟» در حالي که از سرما تکان مي‌خورد، مي‌گويد: «سرد است، ولي اين چيزي است که جا افتاده و مي‌پسندند. اين‌جا نمي‌شود هرکاري که دوست داري را انجام بدهي، معناي زندگي براي يک جاپاني تابعيت از الگوي ارائه شده است؛ همين و بس».
برگزاري کريسمس، ولنتاين،‌ هالويين، عيد پاک، روز مردگان، انداختن صليب‌ يا تراشيدن موي سر يا هر نشانه‌ی مذهبي ديگري در جاپان به معناي دين نيست. دين اين مردم چيست؟ پاسخ به اين سوال در رابطه با جامعه‌ی جاپان چندان راحت نيست. آن‌ها نمي‌گويند چه ديني يا باوري دارند، چون نمي‌دانند. باور اعضاي يک خانواده يک‌سان نيست و به عبارتي دنياي ماورايي مردم جاپان به جز تعداد محدودي، نه در آسمان و کتب مقدس، همين‌جا روي زمين و آميخته در انيمه، مانگا، تکنولوژي و مراسم‌هاي تقليد شده از جوامع غربي است، که هيچ‌ارتباطي با سرمنشای ديني آن‌ها ندارد. جامعه‌ی امروز جاپان ساختاري به‌شدت صنعتي و اقتصادي دارد که افراد در آن بيش از آن که فردي متعلق به جامعه باشند، کارمندان و کارکنان شرکت‌هاي بزرگ اقتصادي هستند. در چنين فضايي که اولويت با گروه و کار در گروه است، مجال چنداني براي عرضه‌ی صفات فردگرايانه نمي‌ماند. از اين رو شناخت جامعه‌ی جاپاني سواي کار و فعاليت اقتصادي گروهي، بسيار سخت و دور از دست‌رس است. از سوي ديگر، آن‌چه تحت عنوان دين، باورها، آيين و فرهنگ شناخته مي‌شود، با سنت کهن زيست جاپاني رابطه‌اي تنگاتنگ داشته و برگرفته از زواياي زندگي تاريخي مردم اين جزيره است. در عين حال اين بخش بسيار پنهان و فردگرايانه و تحت کنترول هنجارهاي گروهي و اقتصادي تعريف شده از سوي حکم‌فرمايان جامعه‌ی مدرن جاپان است. آن‌چه مشخص است، امتزاج عجيب و نابرابر «امر مدرن و سنت جاپاني» است که دومي بيش‌تر در حيطه‌ی شخصي و اولي در جامعه وضوح مي‌يابد.
از شينتو تا بودا: علت غايي يکي است
به‌رغم وجود معابد شينتو يا بودايي در هر محله‌ از شهرهاي اين کشور، دين يا آيين در زندگي ظاهري مردم جاپان وضوح چنداني ندارد. با اين حال مفهوم زندگي براي مردمان شرق دور به‌شدت با تعاريف ارائه شده از زندگي در آيين بودايي آميخته و بسته به ساختار اجتماعي آن جامعه تعاريف جديدي پيدا کرده است. براي مثال، در جاپان پس از پيوستن دو آيين شينتو و بودا به يک‌ديگر و شکل‌گيري آيين شينتو-‌بودايي، مفاهيم آييني در نزد جاپانيان تغيير کرده و پاره‌اي مفاهيم بودايي از زندگي در ساختار فکري آنان جا افتاده است، به گونه‌اي که تفکيک پاره‌اي از اين باورها از باورهاي اصيل جاپاني امروزه غيرممکن مي‌باشد.
«شما براي علتي به دنيا آمده‌ايد‌» عنوان کتابي است، با موضوع «هدف زندگي» از نويسنده‌ی جاپاني «کنتتسو تاکاموري» که در سال 2006 ميلادي نوشته شده است. او و گروهي از نويسندگان جاپاني در پي پاسخ به مفهوم زندگي در آسيا (شرق دور) مجموعه‌اي از کتب با مضمون معناي زندگي آسيايي در تقابل با مدرنيته را در سال‌هاي اخير به رشته‌ی تحرير درآورده‌اند. براي اين نويسندگان مفهوم زندگي در ساختار معنويت بودايي ريشه دارد. تاکاموري در کتابش مي‌گويد: «وقتي پاي مذهب به ميان مي‌آيد، در آسيا با دو ساحت منطق در اذهان روبه‌رو مي‌شويد، آن‌هايي که باور دارند، ايمان تماما دود و آيينه است و دسته‌ی دوم آن‌هايي که تابع تعاليم پيامبران، رسولان و انديشه‌ورزان ديني و افراد مقدس هستند، آنان را نماد حقيقت مي‌دانند. اين دسته شايد حتا به معجزه بودن اعمال بزرگان آييني اعتقاد نداشته باشند و تابع ساختار معقول و طبيعي رويدادها باشند، ولي حقيقت ارائه شده از سوي شخصيت‌هاي مقدس را امر واقعي مي‌بينند. براي معتقدان به آخرت‌-از هر‌نوع مسلک و آييني- تنها راه ورود به بهشت ايمان و آن هم از طريق مذهب ميسر مي‌شود‌». اين نويسنده و دو نويسنده‌ی همکارش استدلال مي‌کنند از رخت تولد تا کفن هدف خاصي در زندگي حکم‌فرماست، که اگر قابل شناسايي براي ما باشد، بايد تابع آن باشيم. اين هدف براساس آموزه‌هاي «شين ران» از بين بردن ريشه‌هاي رنج و کسب لذت از بودن است. تنها در اين صورت است که مي‌توان از تولد در هيبت انساني و جاويدان بودن در سعادت ابدي، شاد بود.‌
شين ران، آموزگار خوش‌بختي
شين-بوديسم يا بوديسم نوين که باور عمومي جاپاني‌ها را شامل مي‌شود، زاييده‌ی تقريرات آموزگاري به نام شين ران، متولد قرن دوازدهم ميلادي است. او مکتب خود را مکتب سرزمين خلوص واقعي مي‌خواند. جايي که به گفته‌ی مؤلفان کتاب علت زندگي، تراژدي‌ها از دل اذهان خاموش و تاريک که معناي زندگي را نمي‌يابند، سر در مي‌آورند، آن‌ها از قول شين ران مي‌گويند: «البته که ما پيکسل‌هاي بي‌‌معناي کيهان نيستيم و درک اين مهم احتياج به ايماني دارد که جهان مدرن فاقد آن است‌». نظريات و فن‌آوي شين ران شفاهي و تمثيلي است. همانند ساير متکلمان خاور دور، ادبيات شين ران نيز آميخته با ادبيات و سرشار از استعارات ادبي است که فهم آن دانش بالايي مي‌خواهد. دوبيتي معروف شين ران حکايت از آموزش، ممارست، ايمان و روشنايي دارد. او در اين دوبيتي مي‌گويد: «اگر ميان خانه‌هاي چرخه‌ی زندگي تا مرگ بگرديم/ تنها يک عامل تنها مي‌يابيم: ذهن شکاک».
به گفته‌ی مفسران‌ آيين بوداي نوين، اين دو مصرع تفاوت ميان علم و ايمان است. مصرع نخست ما را به پرسش و شک دعوت مي‌کند و مصرع دوم شرط را پذيرفتن متون مقدس مي‌داند. اين دوگانه، زندگي است. آن‌ها مي‌گويند: «چه کسي بيش‌تر از اين فريب در رنج است؟ بي‌ايمانان يا با ايمان‌ها؟ و اين پرسشي بزرگ است». به گمان مفسران‌ آيين شين ران، معناي زندگي در پاسخ به اين پرسش شکل مي‌گيرد. آن‌ها مي‌گويند با نگريستن به عمق درون اگر هيچ‌نقطه‌ی سکون يا آرامش ذهني نيابيم، در نهايت به چنگال مرگ گرفتار خواهيم شد. انسان بايد دليلي واضح و متقن براي زنده بودن خود بيابد. در اين آيين، يافتن چنين دليلي، هرچند وظيفه‌ی هر فردي است، اما‌ به‌آساني ميسر نمي‌شود. براي اکثر مردم اهداف کوتاه‌مدت توقف کننده‌ی درک معناي زندگي هستند. به گمان تاکاموري، بايد ميان اهداف موقتي راضي کننده و اهدافي که باقي و پابرجاست تفاوت قايل شد. آن‌ها در کتاب خود به مصرعي از شين ران براي توصيف اين دوگانگي اشاره مي‌کنند. در اين بيت شين ران مي‌گويد: «مواجهه با يک‌پارچي و وحدت و حس کارآيي در زندگي تنها براي کساني ميسر است که وضوح در جهت‌يابي خويش دارند و اين هدف را با قدرت دنبال مي‌کنند».
نيچه، ريلکه، سنکا
کتاب «علت زندگي» تنها براي بيان علت زندگي به آموزه‌هاي شين راني اتکا نمي‌کند. نيچه، ريلکه، سنکا، تولستوي، ويکتور فرانکل و رمان‌نويسي مانند خوآن ديديون از کساني هستند که مفهوم زندگي توسط نوشته‌هاي‌شان توضيح داده شده است. حتا در اين کتاب نقل قولي از جک نيکلسون در فيلم «درباره‌ی اشميت» آمده است.
در ادامه نويسندگان شواهدي از جرايم اجتماعي و افزايش آن‌ها در جوامع امروزي مثال مي‌زنند. در کشوري مانند جاپان آمار رو‌به‌افزایش خودکشي مثالي از نداشتن يا گم کردن مفهوم زندگي است. ساير ناهنجاري‌هاي اجتماعي، اعتياد، قتل و‌… نيز مثال‌هايي از فراگير شدن «بي‌معنايي» است. آن‌ها مي‌گويند؛ رنج‌هاي زندگي از جنگ گرفته تا بي‌اخلاقي‌ها، بيماري و مرگ هم تراژدي‌هاي نااميد کننده‌ی زندگي هستند که مي‌توان آن‌ها را اصلاح کرد و اجتناب ناپذير نيستند. در نهايت مي‌توان گفت معناي زندگي در مفهوم معنويت جريان دارد، همانند رقصي در ميانه‌ی زمين و آسمان است. تابع هر آيين يا باوري بودن، مستلزم در بر داشتن معنايي است که اتصال فرد به عمق زندگي از طريق داشتن باوري معنوي ميسر مي‌شود. معنويتي که در جهان مدرن امروزي جاپان يا هر کشور ديگري گم شده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *