اگر از من بپرسید که بعد از طالبان چه چیزی خیلی سریع در سراسر افغانستان پخش شد، خواهم گفت که فساد اداری. نمیدانم بنیاد دولت موقت با فساد گذاشته شد یا نه، اما چیزی که از شروع دولت موقت تاکنون، هر روز گستردهتر و جدیتر شده، فساد اداری است. حکومت گذشته به رهبری حامد کرزی و تیم همراهش، نهتنها کاری علیه فساد نکرد که خود از ارتکاب به هیچ فسادی دریغ نکرد.
در زمان حکومت آقای کرزی، نهادها و آدرسهای بسیاری بودند که از کمکهای جامعهی جهانی سهم میگرفتند. یکی از این آدرسها، آدرس عدالتخواهی، آزادیطلبی و مدنیتسازی بود. جامعهی جهانی برای نهادینه کردن ارزشهایی نظیر آزادی، عدالت، برابری و مبارزه با تبعیض، نگاههای مخوف قومی-مذهبی، خودخواهی و غیره، مبالغ هنگفتی را اختصاص داد. همانگونه که شما در جریاناید، این بخش (آزادی خواهی، عدالتطلبی و مبارزه با تبعیض) نیز با فساد آلوده شد. نگاه به آزادی، نگاه به عدالت و داعیهی مبارزه با تبعیض از دایرهی قوم و منطقه بیرون نرفت.
افراد بسیاری با داعیهی عدالتخواهی به نان رسیدند، چرب خوردند و بر قطر شکم افزودند، با شعار آزادی، به سفرها و سیاحتهای خارجی رفتند و برای اینکه با تبعیض مبارزه کرده باشند، عکسهای یادگاری فراوانی گرفتند. اما هیچگاهی فراتر از یک تاجیک، فراتر از یک پشتون، فراتر از یک هزاره و فراتر از یک اوزبیک نیاندیشیدند و عمل نکردند. مادامی که پول بود، تاجیک برادر هزاره بود، هزاره برادر پشتون بود، اوزبیک برادر تاجیک بود و پشتون برادر اوزبیک، اما روزی که از پول خبری نبود، مرزهای قومی، منطقهیی و مذهبی برجسته میشد. دوباره هرکسی با نسبتش به قومش طول و ترازو میشد و از روی قوم و مذهبش اهمیت مییافت.
گفتیم که فساد خیلی سریع در سراسر کشور پخش شد، دلیلش هم نفهمی دستگاه حاکم و اعمال فساد از سوی این طبقه بود. نمیدانم در جریانی که همهچیز فاسد شد، فساد در جامعهی آزادیخواه و عدالتطلب چیزی طبیعی است یا خیر؟ اما فساد در این جامعه را هر روز میتوان دید. از آنجاییکه کشور عزیز ما هیچ روزی از فاجعه خالی نیست، هیچ روزی هم نیست که صدای عدالتخواهی بلند نباشد. نمیتوان گفت که این صداها تماماً آغشته به فساداند، اما همینکه اکثریت عدالتخواهان تاجیک (نه همهیشان) صرفاً برای جنایاتی دادخواهی میکنند که از جامعهی تاجیک قربانی گرفته باشد یا پشتونها صرفاً زمانی خواهان عدالتاند که بیعدالتی از صرفاً از پشتونها قربانی گرفته باشد، خود نمونهیی از فاسد بودن این صداها است. فجایعی که بر قندوز رفت، جنایاتی که در ننگرهار بر مردم روا داشته شد، هرچند برای چند روز اما صدای اعتراضها را بلند کرد. از تمام مردم خواسته شد که برای رسیدن به عدالت و رهایی از تبعیض، بیایند کنارهم باشند و با صدای مشترک، از حکومت وحدت ملی پاسخ بطلبند. اما آیا همه کنارهم قرار گرفتند؟ نه. برای همین است که نه از عدالت خبری است، نه از برابری و چیزی که بیداد میکند، تبعیض متداوم و ستم سیستماتیک است.
اینجا حتا عدالت هم از روی قوم تعریف میشود. برای مثال، آنچه در چند ماه گذشته تحت نام جنبش روشنایی شکل گرفته، در نگاه تمام افراد غیرهزاره، یک حرکت هزارهگی است. برای همین، آنچه این جنبش مطرح میکند، با عدالتی که در نظر دیگران عدالت است، مغایرت دارد. مناطق مرکزی هرچند که تاجیکنشین و پشتوننشین داشته باشد، اما چون اکثریت مردم این مناطق هزارهاند، اشکالی ندارد اگر هیچ چیزی به آنها روا داشته نشود. چیزی که در چند ماه گذشته شاهدش بودیم. حکومت صرفاً به این دلیل که مناطق مرکزی عمدتاً هزارهنشین است، حاضر شد ماسترپلان برق کشور را تحریف کرده و مسیر یک لین برق وارداتی را تغییر بدهد. اعتراضاتی که بهدنبال آن شکل گرفت صرفاً به این منظور بود که مردم مناطق مرکزی از سوی حکومت تحقیر میشوند. تحقیر به حدی که حتا یک مسیر برق را هم به این مردم روا نمیدارد. برای همین صدای عدالتخواهی بلند کردند و از حکومت خواستند که دست از تبعیض بردارد. اما آیا تبعیض آشکاراتر از این وجود دارد که عدالتخواهان غیرهزاره علیه آن بایستند؟ نکند تبعیض تنها به معنای قتلعام گسترده و همگانی است؟!
به هر صورت، من اکنون از خر احساسات پایین شدهام، میدانم حرف گزافی گفتهام. چرا یک تاجیک یا یک پشتون و اوزبیک اکنون در کنار هزارهیی باشد که احساس میکند از سوی حکومت تحقیر میشود؟ مگر سر بقیه مردم را مار کنده که سر بیجنجال خویش را بیایند به جنجال بند کنند؟! مخصوصاً که فعلاً نه پولی برای عدالتخواهی وجود دارد و نه سفر و سیاحتی.
ببین بیادر! حالی نگو که فلانی و فلانی غیرهزاره بودند و کنار هزارهها ایستادند، روی سخن من با آنها نیست. من فقط خواستم از فساد در مبارزات مدنی چیزی بگویم. نه بیشتر از آن!