21 اسد روز جهانی جوانان است. سازمان ملل متحد هدف از نامگذاری این روز را حمایت از جوانان، رشد و توانمندی و اثربخشی این نیروی کارآمد در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… اعلام کرد. امسال در افغانستان نیز از روز جوانان تجلیل شد. اما چگونه؟
نخستین مراسم تجلیل از جوانان را ریاست اجراییهی حکومت وحدت ملی برگزار کرد. رییس اجرایی حکومت که از سخنرانان اصلی این برنامه بود بیآنکه به جوانان، دشواریهای زندگی آنها، کار و مسئولیتهایی که حکومت در قبال جوانان دارد کوچکترین اشارهیی بکند، با استفاده از تربیون جوانان به انتقاد از شریک خود در حکومت پرداخت و به جنگ قدرت رفت. زیر همین عنوان، ارگ ریاستجمهوری هم تعدادی از جوانان را گرد آورد و اشرف غنی همچون عبدالله از روز جوانان استفادهی سیاسی کرد و جواب تندی به عبدالله داد. دیروز هم، رییس حکومت پارلمان جوانان را_ که بهصورت نمادین برگزار میشود_افتتاح کرد و سخنانی بسیار گفت، جز از آنچه توقع میرفت.
از جوانان بهمنظور «ساختن یک دنیای بهتر» تجلیل میکنند. عرف این است یا توقع میرود حکومت بهمثابهی نهاد اصلی جامعه علاوه بر رسیدگی به امورات روزمره نگاهی ویژه به آینده هم داشته باشند و جوانان در صدر این توجه قرار بگیرند. توجه به جوانان چیزی نیست جز فراهم کردن فرصتهای تحصیلی، ایجاد اشتغال و فراهم کردن زمینههای یک زندگی نسبتا مرفه. جوانان اما نه فرصتهای تحصیلی دارند و نه کار که تأمین معیشت کنند. زمینههای زندگی انسانی هم کماکان دارد برباد میرود. میلیونها کودک این جامعه از آموزش محروم و به خدمات بهداشتی دسترسی ندارند. کودکان کار واقعیت تلخ جامعهی ماست. جوانان سرخوردهاند و مأیوس. هزاران نفر بهدلایل بسیار مهاجر شدند، میلیونها تن دیگر برای یافتن شغل سرگردانند، ادارات بهرویشان بسته است، فرصتهای آموزشی هدر میرود. بهدلیل همین وضعیت، امید و اعتماد به نفس در جوانان در پائینترین سطح قرار دارد.
نگاه دیگران (کارگزاران) به جوانان «خام» است. جوانان برای سیاستمداران و حکومت، سرمایهی انسانی و نسل آینده محسوب نمیشوند، جوانان امتیاز هم شمرده نمیشوند بلکه سنن پایین آنها را حمل بر بیتجربگی میکنند و از واگذاری مسئولیت به جوانان نگراناند. در یکونیم دههی گذشته، حضور جوانان هرچند سطحی قابل مشاهده است. آموزش و تحصیلات تنها عرصهیی است که جوانان به دشواری توانستهاند به آن راه پیدا کنند و با کمترین امکانات تحصیل کنند. سیاست و نهادهای اقتصادی حوزههای ممنوعه برای جواناناند.
فضای ملتهب سیاسی کنونی با آنکه دلایل دیگری دارد اما شدت آن با روز جوانان کلید خورد. عبدالله و غنی، کسانی هستند که از توانایی و ظرفیت و رأی جوانان به حکومت راه یافتند و در زمانش وعدههای بسیاری هم به جوانان دادند. به جز انگشتشمار جوانی که به نسبت خویشاوندی صاحب کار شدند یا فرصت حضور یافتند، متباقی جوانان به فراموشی سپرده شدند. وقتی هزاران نفر از جوانان بهدلایل ناامنی و وضعیت بد اقتصادی مهاجر شدند غنی آنها را ظرفشوی در جامعهی غربی خواند و گفت هیچ احساس ترحمی نسبت به آنها ندارد. هنگامیکه غنی و عبدالله زیر عنوان تجلیل از جوانان به مصاف هم رفتند، هزاران جوان دیگر سختترین روزها را بدون امکانات ناچیز در سنگرهای نبرد سپری میکردند و میکنند. سیاستمداران ما از این نیروی انسانی صرفا استفادهی سیاسی میکنند تا منافع شخصیشان را تأمین کنند. یکی از نکات سخنرانی عبدالله در مراسم تجلیل از جوانان جنبش روشنایی بود. عبدالله بیآنکه شکلگیری جنبش روشنایی را از نظر مطالبات و رفتار مدنی تحسین کند و آن را دست آورد حکومت خود قلمداد کند، مورد سرزنش قرار داد. جنبش روشنایی چیزی نیست جز اجتماعی از جوانان آگاه و دردمند. جوانانیکه عدالت میخواستند و خواهان تطبیق ماسترپلان ملی برق کشور بودند که توسط همین حکومت به انحراف کشیده شده بود. عبدالله این بُعد از جنبش روشنایی را که در تاریخ افغانستان نظیر ندارد نادیده گرفت یا نتوانست درک کند اما گفت این جوانان راه طولانی را یکشبه طی میکنند تا رهبر شوند. اشاره به جنبش نمونهیی از تفکری است که همه نسبت به جوانان دارند.