ما همه میدانیم که زن بودن در افغانستان سخت است و کودکیِ دختران بیرحمانه کوتاه. شاید اکثر فامیلها برای دخترانشان تا هفت سال اول اجازه دهند مانند یک کودک زندگی کنند اما بعد از آن، دختر تبدیل میشود به ناموس و عزت خانواده و حق کودکی را از دست میدهد. اگرچه از هفتسالگی تا دوران بلوغ به اندازهی یک دنیا فاصله وجود دارد اما بعضی از فامیلها از همین سن به نامزد کردن و قید کردن دخترانشان شروع میکنند. ما حتا ازدواج دختران هفت ساله را هم دیدهایم. دختر باید از سن هفت شروع به چادر پوشیدن کند و او دیگر نمیتواند بازی کند و به ندرت اجازه دارد از خانه تنها بیرون شود. از همین سن محدودیت او شروع میشود.
وقتی دختران بالغ میشوند، قیدگیریها و اعمال محدودیت ده برابر میشود، اما خود دختران حتا در مورد اینکه بلوغ فیزیکی چیست چیزی نمیدانند. در جامعهی ما هنوز هم صحبت در مورد عادت ماهوار ننگ است و دختران در این مورد آموزش نمیبینند. گپ زدن در مورد عادت ماهوار با دختران یک امر شرمآور بهحساب میآید و اگر دختران در این مورد گپ بزنند «چشمسفید» خوانده میشوند. این باعث میشود که دختران بابت «زن بودن» خود و چیزهای طبیعی بدن خود احساس خجالت کنند. مثلا به یادم است در یکی از صنفهای بیولوژی استاد نظر به درس برای دختران دربارهی سن بلوغ و دوران قاعدگی میگفت. استاد در میان حرفهایش گفت : «این دوران را همه سپری میکنیم و یک امر طبیعی است و هیچ شرمی ندارد»، اما یکی از شاگردان بلافاصله زیر لب زمزمه کرد: «این دوران، دوران شرمندهگی است.»
چرا باید شرم کنیم؟ مانند اکثر دختران افغان، برای من هم اوایل دوران بلوغ ساده نبود اما مادرم قبل از سن بلوغ با ملایمت و مهربانی با من گپ زده بود تا وقتی بدنم دچار تحول شد تعجب نکنم و هراسان نشوم. مادرم یک زن تحصیلکرده است و مدت زیادی بهحیث معاون داکتر کار کرده است. به همین دلیل او میدانست چگونه با من گپ بزند.
مادرم برای اینکه مرا در مورد تغییرات بدنم آگاه و برای آنها آماده کند، قبلازقبل به من گفته بود که نباید از بدن خود بشرمم. مادرم به من تذکر داد که اگر سوال دیگری داشتم، او مانند یک دوست آماده است که جواب بدهد.
صحبتهای مادرم همیشه آویزهی گوشم بود و هیچگاه حتا روزی که برای اولین بار عادت ماهوار را تجربه کردم، احساس شرمندهگی نکردم زیرا لحن و طریقهی صحبت کردن او مملو از مهربانی بود. برای بعضی مادران صحبت کردن در مورد عادت ماهوار ساده نیست. یک تعداد خودشان احساس شرمندگی میکنند. یک تعداد معلومات کافی برای قانع ساختن دخترانشان و پاسخ دادن به سوالاتشان ندارند و خودشان هم شاید در دوران بلوغ تجربهی خوبی نداشتهاند. بعضی از دختران و حتا پسران وقتی بدنشان شروع به رشد میکند، دچار افسردگی میشوند چون فکر میکنند با کسی نمیتوانند در مورد تغییرات بدنشان صحبت کنند و این احساس تنهایی مشکلات روحی دیگر را باعث میشود. عدم معلومات دختران از صحت جنسیشان گاهی حتا باعث میشود آنها بهصورت درست از خود مواظبت نکنند و دچار امراض متفاوت شوند.
با وجود همهی این مشکلات ضروری است تا با دختران خود در مورد بدنشان و صحتشان صحبت کنیم. در جریان صحبتهای خود باید مواظب باشیم تا کلماتی را استفاده نکنیم که باعث شود دختران ما افسرده و گوشهگیر شوند و یا احساس شرم کنند. مثلا نباید به دختران بگوییم در جریان عادتشان آنها ناپاک هستند. عادت ماهوار کسی را مرُدار نمیکند بلکه یک وجه طبیعی از مؤنث بودن است. باید به دختران خود این را یاد بدهیم چون آنها در اوایل شاید احساس ترس کنند و به این دلیل، به روحیه و قوت قلب ضرورت دارند.
یک نکتهی دیگر که باعث ایجاد شرم در دختران جوان میشود عدم دسترسیشان به زیرپوش زنانه و نوار بهداشتی است. هنوز هم در کشور ما زیرپوش و دیگر مواد مورد ضرورت زنان روی سرکها در کراچیها توسط مردان فروخته میشوند. بعضی از زنان نمیخواهند از سرکراچی جلو مردان، نزد فروشندهی مرد بروند و زیرپوش زنانه بخرند، اما دیگر چارهیی ندارند. گاهی هم وقتی زنان جرات میکنند به نزد کراچی بروند با آزار و اذیت مواجه میشوند. چند سال قبل با یکی از اقوام ما بازار رفته بودم. او از ناچاری رفت سر کراچی تا برای خود زیرپوش بگیرد. من شاید ده ساله بودم، اما متوجه شدم مردی از کنار کراچی رد شد و دوباره برگشت تا مزاحمت کند. آن مرد کوشش میکرد بدن زنان را لمس کند و فروشنده که متوجه هم شده بود چیزی نمیگفت. شاید اگر زیرپوش زنان در سر سرک نمیبود و یا فروشنده زن میبود آن مرد به خودش اجازه نمیداد اینگونه رفتار کند.
یادداشت: این مطلب بر اساس همکاری دوجانبه میان روزنامهی اطلاعات روز و وبلاگ دختران رابعه به نشر رسیده است. دختران رابعه یک مرجع مستقل میباشد و تعلقی به روزنامهی اطلاعات روز ندارد.