احمد شاه ابدالی در سال 1747 افغانستان جدید را پایهگذاری کرد، اما موقعیت جغرافیایی کنونی کشور در زمان عبدالرحمان مرزبندی شد. عبدالرحمان با سرکوب خانهای محلی، انحصار قدرت در مرکز و تثبیت مرزهای جغرافیایی کشور، یک کشور آرام، سپاه قوی و حکومت نیرومند برای پسرش به ارث گذاشت. با مرگ عبدالرحمانخان و به قدرت رسیدن پسرش حبیبالله خان خفقان سیاسی پایان یافته وفضای سیاسی کمی بازتر شد. حبیبالله خان زندانیهای دوران پدر را رها کرده و در مجلس همگانی گفت: زن پنجمام را طلاق میدهم تا شریعت اسلام تطبیق گردد. یعنی تطبیق قانون شریعت را از خودش آغازکرد. با سفر به هند بیشتر متوجه شد که کشورش فرسخها از تمدن و پیشرفت عقب مانده است. او به تمدن و پیشرفت علاقهمند شد. تاسیس مکتب حبیبه و انتشار جریدهی «سراجالاخبار» از مهمترین فعالیتهای فرهنگی دوران او بهشمار میرود. مکتب حبیبه کانون اصلی روشنگری شد، که در آنجا معلمین هندی، ترکی و افغانی با ترجمهی افکار نویسندهگان غربی اندیشهی استقلالطلبی و مشروطهخواهی را ترویج کردند. روشنفکران استقلالطلب و مشروطهخواه، برای پیشبرد اهداف خویش جمعیت سری یا جمعیت سری ملی را تشکیل دادند. اعضای مشروطهخواهان اول بهوسیلهی پادشاه دستگیر و قتل عام شدند. ملا محمد واصف که از او بهعنوان رهبر مشروطهخواهان یاد شده است قبل از آنکه به توپ بسته شود، قلم و کاغذ خواست و با آرامش وصیتنامهی خود را که با این شعر آغاز میشود، نوشت:
ترک مال و ترک جان و ترک سر
در ره مشروطه اول منزل است
گرچند مشروطهخواهان سرکوب شدند، اما در سال 1911 جریدهی «سراجالاخبار» به سردبیری محمود طرزی آغاز بهکار نمود و نوگرایی را جانی تازه داد. سراجالاخبار علیه استبداد داخلی و استعمار انگلیس موضعگیری کرد و در زمینهی ادبیات و بهویژه ادبیات جدید اروپایی مطالبی را منتشر کرد و ندای مشروطهخواهان دوم را بلند کرد. امانالله پسر شاه نیز از ادبیات نوگرایی تاثیر پذیرفته و عضوی از حلقهی جوانان استقلالطلب و مشروطهخواه بود. با مرگ حبیبالله خان قدرت به پسرش امانالله خان رسید. استقلالطلبی و اصلاحات مهمترین برنامههای حکمروایی وی را تشکیل میداد. حالا سؤال این است که، استقلالطلبی امانی به کجا رسید؟ اصلاحات امانی چه مواردی را در بر داشت؟ دلایل شکست اصلاحات امانی چه بود؟ در ذیل بدانها اشاره میکنیم.
امانالله خان که از فضای نوگرایی متاثیر شده بود، دارای روحیهی ضد استعمار و مشروطهخواه بود. با تکیه زدن به قدرت سیاسی دو پروژهی کلان سیاسی را روی دست گرفت. نخستین پروژهی امانالله خان استقلال کشور بود که با رسیدن به به قدرت سیاسی آن را اعلان کرد:
«ای ملت معظم افغانستان!… وقتیکه ملت بزرگ من تاج پادشاهی را بر سر من نهاد، من عهد بستم که بایستی دولت افغانستان مانند سایر قدرتهای مستقل جهان در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد…» (افغانستان در قرن بیستم، ظاهر طنین: 35).
امانالله خان علیه انگلستان جنگ استقلال را آغاز کرد. انگلستان مجبور شد که استقلال افغانستان را به رسمیت بشناسد و به این ترتیب، پروژهی استقلالطلبی امانی به پیروزی رسید.
اما اصلاحات که از مهمترین برنامههای کلان حکمروایی امانالله خان بود ناتمام باقی ماند و حتا منجر به سرنگونی حکومت وی شد. دههی دموکراسی ظاهر شاه، حکومت سردار داوود خان، دوران کمونیستها و حتا دوران جدید حکومت کرزی و غنی نیز به نحوی ادامهدهندهی اصلاحات امانی است تا «پروژهی ناتمام امانالله خان» را تکمیل کنند. اصلاحات امانی شامل موارد ذیل بود:
حاکمیت قانون
اولین قانون اساسی در سال 1923 تحت عنوان »نظامنامهی اساسی دولت علیه افغانستان» در 73 ماده، در لویه جرگهی جلالآباد به تصویب رسید. قانونهای دیگری چون؛ نظامنامهی تذکرهی نفوس و حصول پاسپورت، نظامنامهی فروش املاک سرکاری، نظامنامهی محصول مواشی، نظامنامهی جزایی عمومی وغیره نیز در این دوران به تصویب رسید. شاه جوان مهمترین گامهای تاریخی را برای ایجاد قوانین برداشت تا از خودسرهای جلوگیری گردد، حقوق اساسی افراد تضمین شده و قدرت سیاسی محدود گردد.
معارف
مکتب امانیه را در سال 1922 به کمک آلمانیها تاسیس کرد که بعدها مکتب استقلال نام گرفت. مکتب امانی را در سال 1923 به کمک فرانسویان اعمار کرد که بعدها به مکتب نجات تغییر نام یافت. مکتب عصمت را در سال 1921 و مکتب غازی را در سال 1927 تاسیس کرد. تعلیم و تربیه را رایگان، اجباری و عمومی ساخت که بیانگر علاقهمندی فراوان شاه به تعلیم و تربیه است. یکجاسازی تعلیم و تربیهی پسران و دختران را نیز ترویج کرد که با واکنش جامعه مواجه شد.
مطبوعات
جریدهی سراجالاخبار به امان افغان تبدیل شد. سایر جراید چون اتفاق اسلام، طلوع افغان، ستارهی افغان، جریدهی بیداری در مزارشریف، جریدهی اتحاد مشرقی در جلالآباد از طرف دولت پخش و نشر میشد. این جراید گاهی موضوعاتی انتقادی نیز پخش میکردند که انتقاداتشان متوجه دولت بود.
در کنار آن جراید مستقل و غیر دولتی چون انیس، افغان، نسیم سحر و نوروز نیز انتشار داده میشد که بیانگر فضای باز مطبوعاتی در کشور بود.
حاکمیت قانون، توسعهی معارف و آزادی مطبوعات که از مهمترین ستونهای یک دولت توسعهگرا و دموکراتیک است در دورهی امانالله خان پایهریزی شده بود. اما مؤلفههای فوق قبل از آنکه نهادینه شده و ریشه بگیرند، از بین رفتند. بدینسان بود کشور سالها از کاروان توسعه عقب ماند. مهمترین عوامل که سبب شد پروژهی اصلاحات امانی ناتمام باقی بماند، قرار ذیل است:
نخست، شتابزدگی شخص شاه؛ او که دلباختهی پیشرفت صنعتی غرب شده بود، نهتنها به موارد مهم و زیربنایی تمدن غرب توجه کرد که حتا به تغییر لباس مردان و رفع حجاب زنان نیز پرداخت که این کارش در جامعهی سنتی افغانستان سبب واکنش شدید شد. وقتی شاه امانالله خان در ترکیه با مصطفیکمال اتاتورک ملاقات کرد، اتاتورک نیز وی را به عدم شتابزدگی توصیه کرد. همچنان زمانیکه امانالله خان خلع قدرت شده و در اروپا زندگی میکرد، خودش نیز به شتابزدگی اصلاحاتش اقرار کرد.
دومین عامل سقوط امانالله خان رقبای داخلی و خارجی او بود. خانوادهی مصاحبان (نادرخان) و هواخواهان نصرالله خان نائبالسطلنه که در زندان فوت کرده بود، مخالفان امانالله خان بودند. بسیاری از سرداران که شاه تنخواه ( حقوق ماهانه)ی آنها را لغو کرده بود، نیز قلباً مخالف شاه شده بودند. برای انگلیس نیز شاه پرقدرتی چون امانالله خان در کنار هند پذیرفتنی نبود و از اینرو، با مخالفین داخلی دستبهدست هم داده برای سرنگونی شاه برنامهریزی میکرد. مثلا در شورشهای قبیلهی منگل عبدالکریم نام را بهنام پسر امیر یعقوب خان وارد افغانستان کرد. یا در شورشهای 1928 گردن ملکه ثریا را به بدن عکسهای برهنه وصل نموده میان مردم پخش میکردند تا ذهنیت سنتی مردم علیه شاه تحریک گردد.
سومین عامل سقوط اصلاحات امانالله خان سنت ملای لنگ (بنیادگرایی) است. ملا عبدالله معروف به ملای لنگ در دستی قرآن و در دست دیگر قانون جزا، از مردم میپرسید که کدام یکی را قبول دارید؟ امانالله خان از قرآن دور شده است و از خود قوانین و نظامنامه ساخته است. گرچند امانالله ملاها را روان کرد که تا مردم را قانع سازند که قانون جزا مخالف اسلام نیست (افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ: 525). اما شورشها گسترش یافت. حکومت شورش را سرکوب ساخته و ملای لنگ اعدام شد. بسیاری از دوستانش به مزار، قندوز و شمال تبعید شدند. در مرحلهی دوم که امانالله خان از سفر اروپا بازگشت ملاها علیه او واکنش شدیدتر نشان داده و دست به شورش زدند. در میان شورشیها شخصی بهنام حبیبالله کلکانی به تشویق برخی از علما به کابل حمله کرده و قدرت را به دست گرفت. بدینترتیب اصلاحات امانی ناتمام باقی ماند. حاکمیت قانون، توسعهی معارف و آزادی مطبوعات پروژهی ناتمام امانالله خان است که حکومت کرزی و غنی نیز ادعای عملی ساختن آن را داشت و دارد. طالبان، افراطگرایان و داعش بهعنوان وارثین اصلی ملای لنگ هنوزم در مقابل جریان نوگرایی که امانالله خان آغاز کرد و ما ادامهدهندهی آن هستیم، ایستادگی و مقاومت میکنند. گرچند ملای لنگ اعدام شد و ملاعمر وفات کرد، اما ذهینت ملاعمری و ملای لنگ هنوزم به قوت خویش باقی است.
پروژهی اصلاحات امانی همگام با پروژهی کلانتری بود که مصطفیکمال اتاتورک در ترکیه و رضا شاه در ایران آغاز کرده بودند. شاهان سکولاری همانند امانالله خان، رضا شاه و مصطفیکمال اتاتورک نهتنها به توسعهی کشورهایشان توجه داشتند بلکه سبب اتحاد کشورهای خاورمیانه نیز میشدند. اما متاسفانه پروژهی امانالله خان و رضا شاه ناتمام باقی مانده و کشورهای خاورمیانه درگیر جریانهای فکری ملای لنگ شدند. پیامد این جریان پارچهپارچه کردن ملتها، درگیریهای بیپایان و افزایش خون، خشونت و باروت است، که ما همه روزه شاهد آنیم.