جنگ، التهاب سیاسی و سراشیبی سقوط

ولسوالی خان‌آباد قندوز دیروز میان نیروهای دولتی و طالبان یک بار دست‌به‌دست شد. صبح روز گذشته این ولسوالی به دست طالبان افتاد، عصر همین روز با ورود نیروهای تازه‌نفس طالبان دوباره از تخار بیرون رانده شدند. بغلان هم وضع مناسبی ندارد. منطقه‌ی دهنه‌ی‌غوری چند روز پیش به‌دست طالبان سقوط کرد و بغلان مرکزی نیز در معرض تهدید بلند امنیتی قرار دارد. در هلمند نیز چندین ولسوالی به‌دست طالبان افتاده و برخی ولسوالی‌های دیگر هم میان دو طرف دست‌به‌دست می‌شوند. در بسیاری ولایات دیگر از جمله بادغیس، زابل، غزنی، ننگرهار، نورستان و بدخشان اوضاع غیرعادی است و گروه‌های مختلف تروریستی به‌خصوص طالبان مانور می‌دهند.

مدیریت جنگ
افزایش درگیری‌ها و سقوط مناطق یکی پی دیگر، بحث مدیریت جنگ را به یک موضوع محوری مبدل کرده است. تا کنون نگاه اصلی این است که جنگ از بیرون مدیریت می‌شود و نیروهای امنیتی کشور در وضعیت دفاعی قرار دارند. این درست است که حامیان جنگ افغانستان در بیرون از کشورند، اما چرا دولت توانایی مدیریت این جنگ را ندارد و نمی‌تواند فعالانه در آن مشارکت کند. در حالی‌که نیروهای امنیتی در عملیات‌های بازپس گیری همواره موفقانه عمل می‌کنند، سقوط مناطق نه از ضعف این نیروها بلکه از سوءمدیریت آنان می‌باشد. بارها دیده شده است که جنگ آغاز شده، منطقه‌یی در محاصره قرار می‌گیرد، نیروهای حاضر در منطقه داد و فریاد می‌کنند و در نهایت آن منطقه با از دست رفتن جان ده‌ها سرباز و امکانات بی‌شمار دولتی به‌دست طالبان سقوط می‌کند. وقتی منطقه‌یی سقوط می‌کند و امکانات دولتی به‌دست طالبان می‌افتد، آن‌گاه مقام‌های مرکزی دست به عمل می‌شوند و برای بازپس گیری مناطق اقدام می‌کنند. این شیوه‌ی مدیریت جنگ بزرگترین ضربه را به نیروهای امنیتی کشور وارد می‌کند. با از دست رفتن جان ده‌ها سرباز و امکانات آنان، هم اثرات روانی آن ویرانگر است و هم باعث حیف‌ومیل منابع و امکانات دولتی می‌گردد.
این‌که مسئولین امنیتی بخواهند این وضعیت را با پراکندگی حملات طالبان توجیه کنند، اصلاً قابل قبول نیست. مناطقی که به‌دست طالبان می‌افتند، یک‌شبه سقوط نمی‌کنند، بلکه طالبان در یک دوره‌ی طولانی تمام آمادگی‌های لازم برای حمله به یک منطقه را می‌گیرند، تا بر منطقه‌یی حمله کنند و آن را به کنترل آورند. از طرف دیگر بارها مشاهده شده است که نیروهای امنیتی هم به‌سادگی مناطق تحت کنترل‌شان را ترک نمی‌کنند تا آخرین دم مقاومت می‌کنند که اگر عزمی برای کمک و مدیریت درست جنگ باشد، مدت مقاومت این نیروها در جنگ کافی است تا بیشتر تجهیز و حمایت شوند و بدین ترتیب از سقوط یک منطقه جلوگیری شود. اما این اتفاق نمی‌افتد و طالبان در نقطه‌یی تجمع می‌کنند و پس از مدت‌ها مانور نظامی و تبلیغاتی سرانجام به نقطه‌یی یورش می‌برند و آن را به سادگی تصرف می‌کنند. این شیوه‌ی مدیریت جنگ، وضعیت را به جایی رسانده است که امروز حدود نصف خاک کشور در معرض تهدید بالای امنیتی قرار دارد و صرفاً مرکز ولایات و برخی از ولسوالی‌ها خارج از تهدیدات بالای امنیتی می‌باشند.

التهاب سیاسی
درحالی‌که جنگ بخش‌های بیشتر کشور را احتوا می‌کند، اختلافات سیاسی نیز در کابل اوج می‌گیرد. این اختلافات زمانی اوج گرفت که عبدالله عبدالله رییس اجراییه‌ی حکومت هفته‌ی پیش از رییس‌جمهور غنی به‌شدت انتقاد کرد و به‌دنبال آن هواداران او، هشدارهایی را به آدرس حکومت حواله کردند. این تنها کل مساله نیست، بلکه وضعیت سیاسی به مراتب پیچیده‌تر و شکننده‌تر از این است و گروه‌های مختلف در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارند. حامد کرزی و حلقه‌ی مربوط به او، به‌نظر می‌رسد در کمین نشسته تا به یکبارگی برای خلع قدرت حکومت موجود اقدام کند. هرچند خود کرزی بارها چنین چیزی را رد کرده است، اما کشورهای خارجی و نهادهای ناظر بر اوضاع، او را به‌مثابه‌ی یک تهدید جدی برای حکومت وحدت ملی تلقی می‌کنند. جنبش روشنایی و التهابی که در روابط میان هزاره‌ها و حکومت به‌وجود آمده و همچنین نارضایتی سران جهادی از قرار گرفتن در حاشیه‌ی قدرت سیاسی، اوضاع را بیش از پیش تیره و فضای سیاسی را ملتهب ساخته است. تهدید این مساله به مراتب بیشتر از تهدیداتی است که از سوی گروه‌های تروریستی متوجه حکومت وحدت ملی است. اما حکومت به این مساله هم توجه ندارد و با اتکا به حمایت‌های بیرونی، از وجود پراکندگی‌های سیاسی نگران نیست و به نارضایتی‌ها و اعتراضات موجود وقعی نمی‌گذارد.

ثبات سیاسی
در شرایطی هم که جنگ رو به گسترش است و طالبان بیش از پیش قوت می‌گیرند و هم شکاف و چنددستگی در درون نیروهای سیاسی اوج می‌گیرد، پرسش از ثبات سیاسی کشور به یک پرسش مهم و استراتژیک مبدل شده است. ظاهراً هیچ‌کسی باور ندارد که حکومت بتواند به سادگی از پس این مشکلات برآید و بی‌توجه به شکاف‌های عمیق سیاسی و بی‌باوری‌های اجتماعی، چالش ناامنی را در کشور حل کند و در نهایت ثبات سیاسی را برای مردم به ارمغان آورد. در حال‌حاضر، تصور همگی این است که حکومت در سراشیب سقوط قرار گرفته و حکومت‌گران به‌جای این‌که به مشکلات و حل مسائل بپردازند، خواسته یا ناخواسته به این روند سرعت می‌بخشند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *