منافقت‌نامه‌ی سیاسی چیست؟

برای این‌که بهتر بفهمیم منافقت‌نامه‌ی سیاسی چیست، یک بار انتخابات گذشته را بسیار کلی مرور می‌کنیم.
– در انتخابات گذشته، گفته می‌شود که حتا قبل از این‌که سروران گرامی مملکت ما برای رسیدن به چوکی ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کنند، عده‌یی دورهم نشستند و توافق کردند که فلانی باید رییس‌جمهور شود.
– بعد همه باهم برای کاندیدای مورد نظر خویش دعا کردیم، تبلیغات کردیم… تا این‌که به روز انتخابات رسیدیم. روز انتخابات ثابت کردند که حاضرند جان خویش را فدای هدف و فردِ از قبل مشخص‌شده کنند.
– چندین ماه گذشت و مشخص شد که رییس‌جمهور نباید از دور اول انتخابات مشخص شود. برای همین دو تا داکتر، دو تا نور چشم و دو شخصیت فراانسانی را انتخاب کردند تا مردم عزیز افغانستان به یکی از این دو نفر دوباره رای دهند.
– دوباره رفتیم که رای بدهیم. اکثریت جاها یا صندوق کم بود یا ورق، اما در جاهایی خاص، حتا گوسفندان هم آمدند رای دادند. بعدش پیش از این‌که آقای یوسف نورستانی نام رییس‌جمهور از قبل مشخص‌شده را اعلام کند، جنجال‌ها شروع شد. تهدید‌ها، شاهد‌کشی‌ها، زنده‌بادها و مرده‌بادها شروع شد.
قدرت خدا هر وقت در افغانستان جنجال شروع می‌شود، باور عمومی چنین می‌شود که جنجال‌ها را باید در کوه‌ها حل کنیم. کم مانده بود به کوه‌ها بالا شویم که طرح موافقت‌نامه‌ی سیاسی از راه رسید و هر دو نور چشم ما که عبارت‌اند از محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله، در بغل هم رفتند و گفتند حکومت وحدت ملی شکل می‌دهیم. در موافقت‌نامه‌ی سیاسی آن‌ها، بعضی مسایل را روشن کردند تا خدای نخواسته دوباره جنجال شروع نشود و صد خدای‌نخواسته مردم یک بار دیگر برای حل مشکل به کوه نروند.
ما به کوه نرفتیم، در شهر و ده و دیار خویش ماندیم و آقایان اشرف غنی و عبدالله آمدند که بر ما حکومت کنند. شروع کردند. بعد چند ماه متوجه شدند که ملک شیران بدون جنجال و منازعه، به ملک شغالان تبدیل می‌شود و برای این‌که ما هم‌چنان در سطح جهان شیر باقی بمانیم، از خودگذری نشان دادند و در ادامه از همه چیز گذشتند و شروع کردند به چیز.
شما خوب می‌دانید که مردم، به‌خصوص سروران افغانستان هر ستم و دروغ و تزویری را تحمل می‌کننند اما چیز را به هیچ‌وجه تحمل نخواهند کرد. برای همین داکتر عبدالله گفت که اگر از این به‌بعد رییس‌جمهور به من اجازه‌ی ملاقات ندهد، ما صبر خویش را لبریز خواهیم کرد. شما هم دیدید که از روز تهدید به‌بعد، اشرف غنی دوبار حاضر شده با عبدالله عبدالله ملاقات کند، در حالی‌که هنوز یک ماه هم نمی‌گذرد.
خیلی خُب! از اصل موضوع دور نشویم، می‌خواستیم منافقت‌نامه‌ی سیاسی را بفهمیم. به نظر من منافقت‌نامه‌ی سیاسی قابل فهم نیست، چرا؟ چون هر وقت به فهمیدنش نزدیک شویم، یک منافقت جدید به بازار عرضه می‌شود تا ما بازهم مصروف شویم. به‌طور مثال، وقتی خبرهای سقوط ولایات و ولسوالی‌ها ذهن مردم را متخشخش کرد، مسیر برق را از بامیان به سالنگ منحرف کردند. بعد که عده‌یی اعتراض کردند، مسأله را قومی و سمتی کردند. دیدند که اعتراض جدی می‌شود، ناگهان در دهمزنگ انفجار شد. بعدش دیدند که شمالی‌ها احساس بی‌مضمونی می‌کنند، ناگهان مسافرین به اساس سیستم بایومتریک از مسیر راه به اسارت گرفته شدند. دوباره که خبرهای سقوط بالا گرفت و چندین ولسوالی هم سقوط کردند، ناگهان در دانشگاه امریکایی افغانستان انفجار شد. این چند نمونه را از میان مردم آوردم. درون حکومت هم چنین است، گاهی جنرال صاحب دوستم به شمال برای جمع‌آوری زرد‌آلو فرستاده می‌شود، گاهی به عبدالله وقت ملاقات داده نمی‌شود. گاهی به دانش حق نظردهی داده نمی‌شود و همین‌طور همیشه بعضی چیزها جریان دارد.
بناءً ما باید به‌جای این‌که وقت خود را برای فهمیدن منافقت‌نامه‌ی سیاسی ضایع کنیم، بهتر است منتظر انفجار و انتحار بعدی، اسارت و گروگان‌گیری بعدی، سقوط ولسوالی‌های بعدی، خشم مقامات بعدی، حیله و سیاست بعدی باشیم. چون در هرصورتش، شهر و دیار ما از این بازی‌ها فارغ نخواهد بود. مگر کار دیگری از ما ساخته است؟!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *