برنامهی جهانی غذا اعلام کرده است که حدود چهل درصد از مردم افغانستان با مشکل کمبود مواد غذایی مواجه هستند. این مجموعه بیش از 11 میلیون نفر را در افغانستان تشکیل میدهند. براساس گزارش این نهاد، حدود 40 درصد از کودکان نیز با مشکل سوءتغذیهی مزمن گرفتاراند.
این درحالی است که کمکهای بشردوستانهی جامعهی بینالمللی به افغانستان کاهش یافته و نهادهای امدادرسانی به این دلیل با چالشهای جدی مواجه میباشند. در کنار این، عودت هزاران مهاجر از پاکستان و بیجا شدن هزاران خانواده در داخل کشور، مشکلات را مضاعف کرده و جمعیت بیشتری را به شکل بالقوه درمعرض گرسنگی و قحطی قرار داده است.
مسالهی فقر و کمبود غذا و همچنین ناامنی با یکدیگر رابطهی متقابل دارند. از یکطرف ناامنی به مشکلات فقر و کمبود غذا در کشور دامن میزند، از سوی دیگر فقر میتواند باعث ناامنی در جامعه گردیده و جبهات جنگ و صفوف نیروهای مخالف مسلح و گروههای غیرمسئول و مافیایی را تقویت کند.
در حالیکه بخش اعظم توجهات به مسالهی امنیت در افغانستان متمرکز شده است، بسیاری از مسائل دیگر از جمله مشکلات اقتصادی؛ فقر، کمبود غذا و دهها مسالهی دیگر عملاً به فراموشی سپرده شده است. آماری را که برنامهی جهانی غذا منتشر کرده، در نوع خود تکاندهنده است و از یک بحران وحشتناک در جامعه پرده برمیدارد. قحطی و کمبود غذا هرچند همواره در افغانستان وجود داشته، اما هیچگاهی بدین پیمانه نبوده است. جمعیت کثیری که اکنون با این مشکل مواجه میباشند، قطعاً کل جمعیت فقیر، درمانده و قحطیزدهی کشور را تشکیل نمیدهند و این رقم با توجه به ناامنیهای گسترده و جابهجایی بیرویهی جمعیت در کشور، هرلحظه در حال افزایش است.
این مشکل بخشی از مشکلات کلی در زمینهی اقتصادی میباشد که با شکلگیری حکومت وحدت ملی در افغانستان بهوجود آمده است. در طول دو سال عمر حکومت وحدت ملی، رشد اقتصادی بسیار ناچیز بود و آن جهشی را که اقتصاد افغانستان در طی سالهای قبل از آن تجربه کرده بود، از دست داد. فراتر از آن برنامههای حکومت در بخش اقتصاد، فرار سرمایهها، خروج نیروهای خارجی و بیاعتمادی عمومی، زمینه را برای تعمیق مشکلات اقتصادی، گسترش فقر و بیکاری در سطح جامعه فراهم ساخت. برنامهی ملی اشتغالزایی که از سوی حکومت بهراه انداخته شد، عملاً موثر واقع نشد و شمار بیکاران روزبهروز افزایش یافت. این درحالی است که دستکم در کوتاهمدت حکومت برنامهیی مشخص برای بهبود وضعیت روی دست ندارد و نمیتواند کار موثری را در این زمینه انجام دهد.
درحالحاضر، تنها نهادهای امدادرسان بینالمللی برای کمک به این جمعیت بزرگ فقرزده فعالاند که بهدلیل کاهش کمکها در این بخش آنان نیز با مشکلات جدی مواجه شدهاند. اگر مراجعی برای کمک به این نهادها پیدا نشود، قطعاً کمبود بودجه، روند امدادرسانی را به جمعیت فقرزدهی کشور در زمستان پیشرو، متوقف و یا دستکم متاثر خواهد ساخت. این امر، در نهایت شرایط را برای جمعیتی که با کمبود غذا مواجهاند و نیاز به کمک فوری دارند، سختتر خواهد کرد و چهبسا، زمینهساز فاجعه و بحران انسانی گردد.
با توجه به دشواریهای مردم در فصل سرما بهخصوص مشکلاتی که جمعیت بیجاشده با آن مواجه میباشند، دولت باید از هماکنون اقداماتی را در همکاری با نهادهای بینالمللی روی دست بگیرد. مهمترین اقدام در این زمینه، جذب کمکهای بیشتر مالی است که باید تا قبل از رسیدن فصل سرما انجام گیرد. برای این کار وقت کافی هم وجود ندارد، زیرا سرما و سختی زمستان اندکاندک از راه میرسد.