آقای عبدالله عبدالله روز گذشته در در جلسهیی بهمناسبت گرامیداشت از روز جهانی سواد و هفتهی مبارزه با بیسوادی در کشور، اظهار داشته است که محو بیسوادی در کشور، تنها مسئولیت دولت نیست و خود مردم میبایست در این زمینه اقدام نمایند. ظاهراً سخنان آقای عبدالله مشکلی خاصی ندارد و میتوان آن را همچون سایر تشریفات هرروزینه و معمول سران حکومت تفسیر دوستانهیی کرد و از سرش رد شد.
شکی در این نیست که، هنگامی که از بیسوادی فراگیر در میان مردم سخن میگوییم، روشن میسازیم که بخشی از تقصیر را در بیسواد ماندن مردم، دوباره باید خود همان مردم حمل کنند. یعنی مردم برای محو و از میان برداشتن بیسوادی خود تلاش نموده و راه آموختن دانش و معرفت را در پیش بگیرند. اما در کشوری چون افغانستان، منصفانهتر این خواهد بود که قبل از همه، در پی شناسایی علل و عوامل این بیسوادی باشیم. زیرا بهنظر میرسد که شناسایی این علل و عوامل و تلاش برای از بین بردن آنها، خود زمینه را برای پخش و انتشار سواد آماده میسازد. منظور این است که، در وضعیتی که دانش در سطح جهان جایگاه و نقش بایستهی خود را کسب نموده است، حذف موانع در نقاط معدود و کنترلپذیری چون افغانستان، خودبهخود سواد را همگانی میسازد. بگذارید ساده بیان کنم: چرا افغانستان تاکنون چنین غرق در بیسوادی باقی مانده است؟ روشن است که چیزهایی وجود دارند که این وضعیت بیسوادی را حفظ میکنند. در چنین حالتی، از میان برداشتن آنچیزها، یعنی آن موانع، آیا خود بهمعنای راه باز کردن برای انتشار سواد نیست؟
بهنظر میرسد که اختلافنظری بر سر این مسأله نخواهد بود. حالا حرف اینجاست که چه چیز و چیزهایی در کشور مانع پخش و نشر دانش میشوند و چرا بهجای حرف و سخنهای بیبها و فاقد اعتبار اجرایی، برای محو آن موانع تلاشی صورت نمیگیرد؟ از جمله نهادهایی که در راستای پخش و نشر دانش و سواد در میان مردم باید کار کنند، یکی وزارت معارف کشور است؛ خوب است بهیاد بیاوریم که در طی این پانزده سال حکومت قانون در افغانستان، این وزارت چه کار و کارنامهیی داشته است. فساد و اختلاس هولناکی که در این وزارت صورت گرفته و آنهمه مکاتب خیالی که وزیران محترم این وزارت تاکنون بر گردهی مردم اعمار کردهاند و چه فرصتهای ارزشمندی را که به باد فنا داده و چه هزینههای سنگینی که برای این فوت فرصتها از جیب و جان مردم پرداخت شده است.
وزارت معارف کشور در آغاز هر سال تعلیمی، هنگام باز شدن در مکاتب و پخش مواد درسی، دستپاچگی و افتضاحی را از خود به نمایش میگذارد که جز رسوایی نامی بر آن نمیتوان نهاد. همین امسال شاهد بودیم که در آغاز سال، کتابهای صنفی چگونه و با چه نوع املا و رسمالخطی چاپ شده و وارد بازار شده بودند. ننگآور است که کارگزاران معارف یک کشور، آنقدر سواد ندارند تا یک عبارت «هنر خطاطی» یا «آداب معرفت» را درست بنویسند و آن را به تعداد حروفش، با اغلاط املایی آغشته نکنند و سپس در بدل یک جلد کتاب اینچنینی، هزینهی دهها جلد کتاب از بودجهی ملی بهمصرف رسیده و در ساخت مکاتب خیالی و اکمال معلمان خیالی هزینه نشود.
آقای عبدالله، شما نیک میدانید که بیسوادی در میان مردم، یک موضوع روشن و غیرقابل انکار است. روشنتر از آن اما، کژی و ناکامی راهی است که مسئولین جهت محو بیسوادی در پیش گرفتهاند. این راه، هیچ تفاوتی با آن اظهارات فارق اعظم ندارد که از میزان بالای اشتراک مردم دایکندی در کنکور گلایه کرده است. شاید آقای فارق اعظم و اشخاص همفکر ایشان بیشتر از اینکه از بابت اشتراک مردم دایکندی در کنکور ناراضی باشند، با نفس دانش و سوادداری مشکل داشته باشند. چون دانش منطقاً ویرانگر است است، یعنی جز خود را و هر آنچه را که رنگ غیرمعرفتی دارد، نابود میسازد. در اینمیان، بدیهی است آنکسانی که به مدد بیسوادی مردم بر گردههای آنها سوار شده و به جاه و مقام رسیدهاند، با رفتن سواد در میان آنها مخالف باشند. حالا حرف بر سر اظهارات فارق اعظم نیست. حرف بر سر این است که راهکارهایی که مسئولین معارف کشور برای نابودی بیسوادی ارائه میکنند، تفاوتی با اظهارات فارق اعظم ندارند.
دانش قبل از هر موضوعی، یک امر معرفتی است، به این معنا که بهلحاظ معرفت، انسان را دچار تحول و تغییر نموده و از مرحلهی پیشامعرفتی بیرون میکشد و اصل ثابت معرفت، صداقت است. صداقت هم در محور معرفت است و هم ضامن گسترش و بقای آن. چیزی که اسفبار است، این است که خیالیسازی مکاتب و معلمین، این اصل را از بنیاد حذف میکند و با حذف صداقت، نمیتوان به گسترش معرفت دست یازید. خیالیسازی مکتب و معلم، یعنی خیالیسازی معرفت و خیالیسازی معرفت مفهومی جز گسترش و تضمین بقای نامعرفتی و بیسوادی در فراگیرترین شکل آن ندارد. سران حکومت وحدت ملی اگر در نسبت خود با مردم و معرفت صادقاند، بهجای اینکه آمده حرفهایی بزنند که فقط مصرف رسانهیی دارند، رفته با موانعی مبارزه کنند که نمیگذارند مردم باسواد شوند. با کسانی مبارزه کنند که از بودجهی ملی، مکاتب خیالی میسازند و به معلمین خیالی معاش میدهند و با کسانی مبارزه کنند که تاکنون بهنحوی از انحا، خودشان از آنها حمایت کردهاند و بر خیالیسازیهایشان پرده انداختهاند.