آنروز وقتی داخل مکتب شدم همهی شاگردان در صحن مکتب ایستاده بودند و خیلی وحشتزده معلوم میشدند. من نمیدانستم که قضیه از چه قرار بود اما ترس و وحشت در چشم دختران مکتب دیده میشد. از یکی از دوستانم که آنجا بود پرسیدم که چه شده. او گفت که شاگردان یکی از مکاتب نسوان مسموم شدهاند و شاید در آب و صنوف ما هم سمپاشی شده باشد. به همین دلیل ما تا هنوز داخل صنف نرفتهایم.
من برایش گفتم: مسمومیت دختران آن مکتب دیگر به این معنا نیست که عین حادثه اینجا هم رخ داده باشد.
دوستم گفت: درست است اما طالبان شبنامه پخش کردهاند و تمام مکاتب دخترانه را تهدید کردهاند.
بعد از چند دقیقه اعضای فامیل اکثریت دختران برای به خانه بردنشان آمدند. برای بعضی از دخترانِ منطقهی ما در سرپل آن روز آخرین روز مکتب بود. پس ازین واقعه شاگردان برای چندین روز مکتب نرفتند. وقتی هم که به درسهای خود برگشتیم، ترسی همراه ما بود.
قضیهی مسمومیت نهتنها در سرپل بلکه در ولایات دیگر از جمله کابل،تخار، مزار شریف، غور، فراه و غزنی هم اتفاق افتاده است، اما تابهحال هیچ حرکتی رسمی از سوی دولت یا نهادهای کمککننده برای حل این مشکل دیده نمیشود. من و اکثر دختران مکتب بارها از همدگر پرسیدهایم که وزارت معارف و وزارت داخله چه اقدامی کردهاند. آیا مملکت اصلا از مسمومیت دختران همشهری ما باخبر شد یا خیر؟
وزارت معارف بهعلاوهی اینکه اقدام خاصی نکرده است چند بار علت مسمومیت دختران را آلودگی محیط مکتب و هستریا یا ناخوشی جمعی اعلام کرد. حالا سوال اینجاست که آیا محیط مکاتب پسرانه به اندازهی محیط مکاتب دخترانه آلوده نیست؟ و اگر مکاتب پسرانه پاکتراند، چرا؟ آیا صحت دختران مهم نیست؟
وزارت امور داخله از شروع سمپاشی مکاتب را کار دشمنان افغانستان خوانده است و تا حال معلوم نیست که چرا میان گفتههای وزارت معارف و وزارت امور داخله اختلافنظر وجود دارد و حقیقت امر چیست.
نکتهی دیگری که ناظر بر دختران مبتلا به هستریا اند براساس یک تحقیق از سازمان جهانی بهداشت است. سازمان جهانی بهداشت بعد از تحقیقی در سال 2012 اعلام نموده بود که در آب و غذای شاگردان هیچ مواد زهری و کیمیایی یافت نشد و دختران مبتلا به مسمومیت نه، بلکه هستریا هستند. اما تحقیق سازمان مسمومیتهای بعضی، نه همه، مکاتب را در سه سال دنبال میکرد. اینکه بعد از آن سه سال و در دیگر مکاتب چه اتفاقی افتاده معلوم نیست. تحقیق انجام شده توسط سازمان جهانی بهداشت هم برای مردم افغانستان همگانی نشده و در دسترس خانوادهها و معلمین قرار داده نشده.
سوال دیگر این است که گیریم همه دختران افغان مبتلا به هستریا باشند، چرا چنین است؟ چه فشارهای اجتماعی و روحی و روانی باعث شده که یک کتلهی بزرگ اجتماع ما مبتلا به هستریا شود و چرا برای حل این مشکل کاری نشده است؟
اما بر اساس تجربیات من در سرپل مشکل فقط هستریا نیست. دخترانی که در سرپل مسموم شده بودند خارش و سوزش جلد دستها و صورت برایشان ایجاد شده بود. داکتران مشکلات صحی آنها را حساسیت ناشی از مواد کیمیایی تشخیص کردند و برایشان پیچکاری ضد حساسیت تزریق کردند. در این مکتب و دیگر مکاتب منطقهی ما نه وزارت معارف و نه سازمان جهانی بهداشت تحقیق انجام ندادهاند.
عدم موجودیت پاسخ به سوالات دختران و خانوادههایشان که روزانه جانشان را در خطر میگذارند تا بتوانند درس بخوانند نشانهیی از مشکل بزرگی در تفکر اجتماع ما و اجتماع کمککنندگان به افغانستان است. اصل موضوع این است که چرا مسمومیت شاگردان اینقدر عادی پنداشته میشود طوریکه همهی نهادهای مایل به هستریا خواندن آن کاملا موضوع را نادیده گرفتهاند. چرا تحقیقات بیشتر انجام نمیشود تا ریشههای این مشکل معلوم شود؟ چرا برای تامین امنیت مکاتب در محلات دور از شهرهای بزرگ کاری انجام نمیشود؟ مگر جان نسل آیندهی سرزمین ما بیارزش است؟
یادداشت: این مطلب براساس همکاری دوجانبه میان روزنامهی اطلاعات روز و وبلاگ دختران رابعه به نشر رسیده است. دختران رابعه یک مرجع مستقل میباشد و تعلقی به روزنامهی اطلاعات روز ندارد.