صل علی مگلبد!

گلبدین حکمتیار یک دفعه چهل‌وچهار سال پیش به کابل آمد، یک دفعه بیست‌وچهار سال پیش به کابل آمد و حالا بعد از بیست‌وچهار سال باز به کابل می‌آید. یکی به صدیق افغان زنگ بزند و از ایشان بخواهد که معلوم کند از نظر فلسفه‌ی ریاضی چه رازی در این آمد آمد نهفته است. من اما منتظر نمی‌مانم و تئوری خودم را عرضه می‌کنم:
به‌نظر من، از آن‌جا که آقای حکمتیار انجنیر است، ایشان محاسبه کرده که در پایتخت افغانستان معمولا تا بیست‌وچهار سال نگذرد سرک و درخت و ساختمان و آدم کافی جمع نمی‌شوند. این محاسبه دقیق هم هست. خدا بیامرز ظاهرشاه گفته بود که در فلان قسمت شهر یک تانک تیل ساخته شود. شهردار وقت پول را گرفته بود و رفته بود و بیست‌وچهار سال بعد گزارش داده بود که آن پترول پمپ به بهره‌برداری رسیده و پادشاه لطف کند و اگر زورش می‌رسد داوود خان را بفرستد که آن مرکز محترم را افتتاح نماید. آن زمان آقای حکمتیار به کابل آمد و محاسبه کرد که اگر آن پترول پمپ مدرن اعلیحضرت را گوگرد بزند، چند نفر فرصت رفتن به بهشت را خواهند یافت. دید که نفوس کابل کم است، پتوی خود را برداشت و رفت به کوه. بیست‌وچهار سال بعد دوباره به کابل برگشت تا ببیند می‌ارزد آدم راکت‌های خود را سرش مصرف کند یا نه. پاسخ مثبت بود. پایتخت سه میلیون نفر داشت و پترول پمپ و ساختمان هم زیاد شده بودند. مدتی کابل را راکت‌باران کرد تا این‌که برادران ناراضی آمدند و جمعیت کابل به نصف رسید. آقای حکمتیار هم رفت به کوه و بیابان و منتظر ماند.
بیست‌وچهار سال گذشت. حالا ایشان به کابل بر می‌گردد. این‌دفعه کابل‌جان واقعا جان است. شش-هفت میلیون نفر دارد، ساختمان‌ها صد برابر شده‌اند و ساختمان شیشه‌یی هم زیاد شده. شهر پر است از موتر کرولا. این‌دفعه مثل دفعات قبل نیست که اگر آدم صد راکت به درون شهر پرتاب کند، ده تای‌شان به هدف، یعنی به سر و گردن مردم، بخورند و بقیه ضایع شوند. این دفعه خداوند توفیق بدهد، با چشم بسته هم که به‌سوی کابل راکت پرتاب کنی، حتما یا به یک ساختمان شیشه‌یی می‌خورد، یا بر سر هزار نفری فرود می‌آید که کنار سرویسی جمع شده‌اند و می‌خواهند به خانه‌ی خود بروند، یا به یکی از هزاران سالن آرایشی می‌خورد که آقای حکمتیار به شدت مخالف‌شان است. یعنی این‌دفعه آقای حکمتیار اگر به کوه برگردد، نیازی به ارزیابی‌های دقیق ندارد. می‌تواند با خیال راحت روی موشک‌های خود را به سمت کابل بگرداند و شلیک کند. ان‌شاء الله حتما نتیجه می‌دهد. هیچ که نشود، چند چاله بر کند و کپرهای جاده‌های پایتخت خواهد افزود. همان هم کافی است که راه‌بندان‌های کابل را چند برابر کند و صدها آدم پیشاپیش عزادار اما مسلح را به جان هم بیندازد.
من آمدن ایشان به کابل را به فال نیک می‌گیرم اما شک دارم ایشان بیاید که بماند. می رود.
بیست‌وچهار سال بعد که بیاید، احتمالا سر یکی از تپه‌ها با اعزاز و اکرام به خاک سپرده خواهد شد. آن‌وقت شاید بتوان در کابل نفس راحتی کشید. هنوز زود است. یاهو.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *