نیویارک تایمز/ پیتر بارگن- معاون موسسهی امریکای نوین، پروفیسور در دانشگاه ایالتی آریزونا و تحلیلگر امنیت ملی در سی.ان.ان است. او از سال 1993 مکررا در مورد افغانستان گزارش نوشته است.
ترجمه: علی احمدی
بخش دوم
احمد ولی کرزی برادر رییسجمهور کرزی بهطور تقریبی مهمترین رهبر در مناطق جنوبی افغانستان بود، با توجه به اینکه این منطقه قلب مناطق پشتونهاست –کسانی که سدههاست بر سیاست افغانستان تسلط داشتهاند- سبب شده بود تا احمد ولی کرزی به یکی از مهمترین سیاستمداران افغانستان تبدیل شود. این موقعیت قدرت او را در لیست حقوق سیا قرار داد، اما شایعهها دایما در گردش بود که او مهمترین بهرهبردار تجارت هرویین است، یکی از موفقترین صادرات افغانستان. گزارش پارتلو بهطور گستردهیی آن تصور را از هم گسست. تحقیقات ارتش ایالات متحده که بر اساس این ادعا انجام شد، بدون نتیجه ماند، در عوض از قول مقامات امریکایی نقل شده است که احمد ولی همواره «بهترین اطلاعات» را مهیا میکرد. چیزی که در جنوب افغانستان در قلب خاستگاه طالبان واقعا برای امریکاییها مهم بود.
گذشته از این، وقتی منبع عاید مهم و کاملا قانونی از قراردادهای نظامیان امریکایی بر رویتان باز است، چرا شما باید در تجارت غیرقانونی مواد مخدر شرکت کنید؟ ماموران اطلاعاتی ناتو برآورد کردند که فرودگاه قندهار در جنوب افغانستان، که زمانی از شلوغترین فرودگاههای جهان بود، برای ادامهی فعالیت، سالانه به یک میلیارد دالر کالا نیاز داشت که 95 درصد این کالاها از سوی بستگان کرزی و دیگر خانوادههای سرشناس قندهاری تهیه میشد. احمد ولی هیچگاهی داشتن شرکت و حتا دستمزد را نپذیرفت، اما با اینوجود تخمین زده میشود که او به تنهایی سالانه بیش از 250 میلیون دالر از تجارتهای مختلف درآمد داشته است. همانطور که یکبار مایکل کینسلی در واشنگتن گفت: «رسوایی واقعی این نیست که چه چیزی غیرقانونی است، رسوایی این است که چه چیزی قانونی است.» بعد از یازدهم سپتمبر، احمد ولی بدون شکستن قانون میتوانست دهها میلیون دالر بهدست بیاورد. هرچند هیچگاه، شواهدی کتبی از ارتباط او با تجارت مواد مخدر پیدا نشد، اما نقش احمد ولی بهعنوان یک رهبر واقعی در جنوب افغانستان، برای او خالی از خطر نبود. در جولای 2011 یکی از اعضای ناراضی تیم محافظانش او را ترور کرد. وقتی این خبر به کرزی رسید، یکی از کسانی که مدت طولانی دستیار کرزی بود گفت: «که هرگز او [کرزی] را چنان متزلزل ندیده بوده است.»
توضیحاتی که پارتلو از سقوط کابلبانک ارایه کرد، نشان میدهد که این بانک بزرگترین سرمایهگذاری تقبلی/ غیر واقعی در افغانستان بوده است. این بانک بزرگترین بانک افغانستان بود، و بسیاری از مردم عادی پساندازهای خود را به این بانک سپرده بودند. اما، این بانک برای صاحبان آن نقش دستگاه خودپرداز را ایفا کرد، کسانی که سرمایهی بانک را که برای پیشبرد فعالیتهای آن بود، به بهانهی وام از بانک خارج کردند.
در سال 2010 وقتی مشخص شد که کابلبانک در حال سقوط است، بانک مرکزی افغانستان تلاش کرد با تزریق 852 میلیون دالر این بانک را از سقوط نجات دهد، چیزی که برای یکی از فقیرترین کشورهای جهان مبلغ قابل توجهی بود. کرزی به تنظیمکنندگان بانک گفته بود که به دلیل نشر این گزارش «رسانههای غربی را سرزنش کنند»، او معتقد بود که این فاجعه «توطئهی امریکاییها برای بیثبات ساختن دولت او و بیرون انداختن خودش از کاخ [ریاستجمهوری] است.» پارتلو، زمینگیر شدن این بانک را «معرف رسوایی دولت کرزی» توصیف میکند؛ زیرا به عقیدهی او «این مثال روشنی بود از اینکه چگونه حرص و دسیسهی خویشاوندان، سیاسیون و شرکای تجاری [پول] مردم فقیر افغانستان و دولت امریکا را به یغما بردند…. پس از سقوط کابلبانک به سختی میتوان گفت که ما برای چیزی باارزش مبارزه میکنیم یا برای ساختن چیزی پایدار پول میپردازیم.»
بر اساس بازبینی حقوقی این پرونده که توسط موسسهی تحقیقاتی کرول که در نیویارک مستقر است، انجام شد. محمود برادر رییسجمهور کرزی بیش از 30 میلیون دالر به کابلبانک بدهکار بود، اما تنها 5 میلیون دالر از بدهکاریاش به این بانک را بازپرداخت کرده است. محمود با آبوتاب فراوان به روزنامهی نیویارک تایمز گفت که بازبینی موسسهی کرول «[بهنحوی] قیکردن» بوده است. هر دو برادر کرزی و بسیاری از اعضای خانوادهاش در هتل ماریوت ایالت مریلند بهعنوان مدیر، گارسون و پیشخدمت کار میکردند.
کرزی زمانی که رییسجمهور افغانستان شد، یکی از دشوارترین شغلهای جهان را به عهده گرفت. برای قرنها رهبرانی که پیش از او در افغانستان حکومت میکردند، یا با تابوت از قصر بیرون رفتند یا هم تبعید شدند. کرزی اما، بدون خونریزی قدرت را به اشرف غنی رییسجمهور بعدی واگذار کرد، چیزی که در نوع خود یک موفقیت بزرگ است. علاو براین او گروههای قومی متخاصم را، از به جنگ کشیدن ملت برحذر داشت، جنگهای وحشیانهیی که در اواسط دههی 1990 افغانستان را به ویرانی کشاند. کرزی همچنان برخی از پیشرفتهای واقعی در افغانستان را نظارت کرد، بهطور نمونه: گسترش وسایل مخابراتی و کاهش میزان مرگ و میر کودکان از جملهی این پیشرفتهاست. اما، در برابر این واقعیت، افغانستان رتبهی 166 فاسدترین کشور را از میان 168 کشور به خود اختصاص داده است، بر اساس شاخصهای معتبر سازمان شفافیت بینالمللی در زمینهی فساد.
کرزی به عادی شدن فرهنگ تقلب در انتخابات کمک کرد و سابقهاش بهعنوان رییسجمهور در آمیخته با تقلب است. او گاهی واقعا جورج واشنگتن افغانستان بود، مردی که قادر شد جناجهای متخاصم در کشورش را گردهم بیاورد و راه مسالمتآمیز قدرت را ایجاد کند. در سطوح دیگر اما، او تنها یک سیاستمدار بود که مثل دیگر نخبهگان سیاسی، کشور را غارت کردند و طرفدارانش بهطور قابل توجهی در انتخابات دستکاری کردند. ناظران برآورد کردند که در انتخابات ریاستجمهوری سال 2009، از 3 میلیون رایی که به نفع کرزی به صندوق ریخته شده بود، 800 هزار رای آن تقلبی بود.
ممکن است ما آخرین خبرها را در مورد کرزی نشینده باشیم. بر اساس گزارش نیویارک تایمز، حامد کرزی در خانهی جدیدش –چند متر آن طرفتر از کاخ ریاستجمهوری- در طول روز با 400 نفر ملاقات میکند، رقمی بیشتر از ملاقاتکنندههای دوران ریاستجمهوریاش. کرزی تنها 58 سال سن دارد، و بهنظر نمیرسد اشتهایش برای بازی بزرگ در سیاست افغانستان کاهش یافته باشد.