پانزده سال در کوره‌ی گداز افغانستان

نیویارک تایمز/کارلوتا گال ترجمه: حمید مهدوی

بخش اول:
این‌جا، این روزها حس پایان یک دوره وجود دارد. چرخبال‌های نظامی در هوا سروصدا می‌کنند و مقام‌های امریکایی و افغان را از طریق هوا، به‌جای قبول خطر موترهای بمب‌گذاری شده در جاده‌ها، انتقال می‌دهند. موانع کانکریتی در اطراف هر سفارت و ساختمان دولتی، که حفاظی در برابر حملات انتحاری است، بلندتر و قوی‌تر شده‌اند و تمام این جاده‌ها به روی مردم عام مسدوداند.

از زمانی‌که نیروهای امریکایی در 7 اکتوبر سال 2001 بمباردمان‌شان بر طالبان و القاعده را آغاز کردند، پانزده سال می‌گذرد و گاهی احساس می‌شود که به چهارراه اول برگشته‌ایم و هیچ بهره‌یی [از این پانزده سال] نبرده‌ایم. خروج نیروهای نظامی اخیر امریکا [از افغانستان] جدی بوده است – از بیش از 100 هزار سربازی که چند سال قبل [در افغانستان بودند]، امروزه 8500 سرباز باقی مانده است. هزاران افغان، با بسته شدن پایگاه و پایان یافتن برنامه‌های کمکی، بی‌کار شده‌اند. در عین‌زمان، ده‌ها هزار طالب در حومه‌های کشور در حالت تهاجمی هستند و مرکز چندین ولایت را به تاخت‌وتاز تهدید می‌کنند و این‌جا در پایتخت بمب‌گذاری‌های کلان انجام می‌دهند.
نیروهای افغان فشار را متحمل شده‌اند و تلفات غیرقابل تحمل را متحمل شده‌اند. مردم از صدها تابوتی حرف می‌زنند که از خط مقدم بازمی‌گردند. درد و رنج مردم ملکی کمتر نبوده است – هزاران خانواده در نتیجه دوباره آواره شده‌اند و امدادگران هشدار می‌دهند که دسترسی آن‌ها رو به وخامت است. اهالی کسب‌وکار [کشور] را ترک می‌کنند، اموال‌شان را می‌فروشند و با خانواده‌های‌شان ستون مهاجرانی را که راهی اروپا هستند، طولانی‌تر می‌سازند.
از آن‌جایی که افغان‌ها نفوذ رو به کاهش امریکا را احساس می‌کنند و به دنبال حامیان جدید یا از سرگیری اتحادهای سابق هستند، حال و وضع سیاسی نیز در حال تغییر است. فعالیت‌های سیاسی شدید است و یک وزیر پیشین فضای سیاسی را «داغ، بسیار داغ» توصیف می‌کند.
برای افغان‌ها و برای بسیاری از ما که برای چندین دهه [اوضاع] افغانستان را دنبال کرده‌ایم (من از اوایل دهه 1990 تاکنون از این کشور دیدار داشته‌ام)، زمان [کنونی] یادآور خروج اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال 1989، پس از ده سال اشغال، است. حکومت و ارتش کمونیستی که شوروی‌ها از خود برجای گذاشتند، قبل از این‌که در سال 1992 توسط مجاهدین سرنگون شود، صرف سه سال دوام کرد.
به نظر می‌رسد که طالبان، به کمک پاکستان، قصد دارند این سناریو را تکرار کنند و امید دارند کنترل بخشی از خاک کشور در امتداد مرز با پاکستان را در دست بگیرند و یک بار دیگر امارت اسلامی‌شان اعلان کنند. از زمانی که طالبان در خزان سال گذشته به‌صورت موقتی شهر قندوز را تصرف کردند، افغان‌ها اعتمادشان در زمینه‌ی توانایی حکومت در محافظت از آن‌ها را از دست داده‌اند. در جریان چندین سال، افغانستان، همتراز با ویست بانک، غزه و لایبریا، یکی از بیشترین کمک سرانه‌ی خارجی را دریافت کرده است. ایالات متحده به‌تنهایی از سال 2002 بدین‌سو نزدیک به 500 میلیارد دالر را در ماموریت‌اش در افغانستان به مصرف رسانده است که بخش بزرگ آن در عملیات‌های نظامی بوده است و به گفته‌ی اداره‌ی سرمفتش ویژه برای بازسازی افغانستان (سیگار) تقریبا یک -پنجم آن (113 میلیارد دالر) در بازسازی بوده است. این کشور هنوز یکی از فقیرترین کشورهای جهان باقی مانده است و به گفته‌ی بانک جهانی، بیش از 10 میلیون تن زیر خط فقر زندگی می‌کنند، سه -چهارم جمعیت آن بی‌سواد است.
در آغاز، بسیار آسان می‌نمود. طالبان در سال 2001 به‌سرعت شکست خوردند و با بی‌نظمی فرار کردند و نیروهای القاعده نیز همین‌طور. من هزاران تن از نیروهای آن‌ها، به‌شمول جنگجویان القاعده، را دیدم که در شمال افغانستان تسلیم شده بودند و هیچ شک و تردیدی وجود نداشت که آن‌ها زور آخرشان را زده بودند و حمایت مردمی را از دست داده بودند.
اما به آن‌ها اجازه داده شد تا بر فراز کوه‌هایی در پاکستان تجدید قوا کنند و هنوز از آن‌جا افغانستان و منطقه را تهدید می‌کنند. در پاکستان، آن‌ها آموزش ساخت بمب‌هایی را که پر از ساچمه است و واسکت‌های انتحاری و بعدا موترهای بمب‌گذاری‌شده به مردان جوان را آغاز کردند و صدها تن از آن‌ها را علیه اهدافی در افغانستان و پاکستان فرستادند. آن‌ها هنوز بمب‌گذارانی چون احمد خان، مظنون سلسله‌بمب‌گذاری‌های ماه گذشته در نیویارک و نیوجرسی، را استخدام کرده و آموزش می‌دهند که چند ماه را در مدرسه‌یی در پایگاه طالبان در نزدیکی شهرک مرزی کویته‌ی پاکستان گذرانده بود.
باوجود سال‌ها انکار پاکستان، حالا کاملا فهمیده شده است که سازمان استخبارات پاکستان همیشه طالبان را زیر نظر داشته و تجهیز ساخته است. اما رییس‌جمهور و همچنین جورج دبلیو بوش، رییس‌جمهور پیش از او، در پایان دادن به لاس‌زنی طولانی پاکستان با القاعده ناکام بوده‌اند. هنوز باورها برآن است که ایمن‌الظواهری، جانشین بن‌لادن، در کنار رهبران ارشد طالبان، در پاکستان زندگی می‌کند و از طریق طرفدارانش در شرق‌میانه، افریقا و آسیا، هرج‌ومرج را هدایت می‌کند. نیروهای عملیات ویژه‌ی امریکا بر گروه‌هایی از القاعده حمله می‌کنند که در جریان دو سال گذشته به افغانستان نفوذ کرده‌اند.
ارتش پاکستان در حمایتش از ستیزه‌جویان بیش از هر زمان دیگری گستاخ‌تر شده است و حتا افسران بازنشسته‌ی ارتش را با چرخبال‌های کرایی انتقال می‌دهد تا به طالبان آموزش بدهند – که یکی از آن‌ها، در حالی‌که شش کارمند بازنشسته‌ی ارتش و یک خلبان روسی را حمل می‌کرد، در در ماه آگست منطقه‌ی تحت کنترل طالبان در شرق افغانستان فرود اضطراری داشت.
تماشای ادامه‌ی این‌همه حملات مرگبار در جریان چندین سال، در حالی‌که در راستای جلوگیری از آن‌ها در منبع آن کمتر کاری انجام شده است، یکی از سخت‌ترین تجربه‌های من به‌عنوان یک گزارشگر بوده است و پاسخ دادن به این پرسش افغان‌ها که چطور ممکن است امریکا تا این‌حد کور و بی‌توجه باشد و از نقش پاکستان در حمایت از تروریسم چشم‌پوشی کند، به‌طور فزاینده‌یی دشوار شده است. فرمانده گدا، یکی از فرماندهان جهادی که برای مدتی طولانی رقیب طالبان بوده است، گفت: «امریکا برای مدت طولانی‌یی افغانستان را درک نکرد. حالا آن‌ها کم‌کم درک می‌کنند، اما چرا این‌قدر دیر؟».
ادامه دارد…

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *