بحران ناامنی و مسئولین بی‌تفاوت

جنگ و ناامنی این روزها بخش‌های مختلف کشور را درنوردیده است. سقوط قندوز به‌دست طالبان، وضعیت آشفته‌ی بغلان، هلمند و فراه نشانه‌های یک بحران جدی در حوزه‌ی امنیتی کشور می‌باشند. با این‌که سربازان نیروهای امنیتی جان‌برکف در برابر دشمنان مردم افغانستان می‌جنگند، اما ضعف و بی‌برنامگی در سطوح رهبری، بی‌تفاوتی و عدم مسئولیت‌پذیری مقام‌ها، چشم‌انداز آینده را مبهم و تاریک کرده است.
در حالی‌که دامنه‌ی ناامنی‌ها هر روز گسترده‌تر می‌شود و تروریستان تحرکات خود را به بخش‌های مختلف کشور گسترش می‌دهند، هیچ نشانه‌یی از یک اقدام موثر در میان سران حکومت و مسئولین بلندپایه‌ی دولتی برای مهار جنگ و جلوگیری از افزایش دامنه‌ی ناامنی‌ها به‌مشاهده نمی‌رسد. مسئولین آرام‌اند و هیچ‌کس هیچ دغدغه‌یی نسبت به وضع موجود و بحران جاری در کشور نشان نمی‌دهند. جنگ در قندوز و آوارگی و بی‌خانمانی هزاران باشنده‌ی آن ولایت و همچنین وضعیت دشوار زندگی در بغلان و هلمند و فراه و مناطق دیگر کشور، هیچ وجدانی را از خواب غفلت بیدار نکرده، گویا این‌جا رسالتی نیست و کسی در قبال کسی دیگر مسئولیتی ندارد. رییس‌جمهور به‌جای این‌که به مهم‌ترین مساله‌ی کشور رسیدگی کند، خود را سرگرم کارهای نمایشی در مرکز کرده است، پارلمان عملاً تعطیل است و با وجود هجمه‌ی مشکلات جاری در کشور، هیچ سوژه‌یی برای بحث و گفت‌وگو ندارد. تا هنوز دیده نشده که کسی حاضر شود به‌خاطر کوتاهی‌ها و ناتوانی‌هایش استعفا دهد و به ناتوانی و کوتاهی خود اذعان کند.
این وضعیت نشانه‌ی بحرانی عمیق در جامعه می‌باشد. این وضعیت یا محصول درماندگی و بیچارگی مسئولین در مهار ناامنی و مشکلات جاری در کشور می‌باشد و یا هم به‌دلیل عادی‌پنداری مساله‌ی جنگ در افغانستان. جنگی که جان بسیاری‌ها را گرفته و می‌گیرد و هزاران خانواده را آواره می‌کند، شاید برای بسیاری از مسئولین دولتی اصلاً مساله نباشد و به گفته‌ی والی قندوز چنین سرنوشتی «حکم الهی» باشد. در هر صورت وضعیت موجود به هردلیلی که باشد، برای مردم افغانستان یک فاجعه است؛ فاجعه‌یی که باید در آن بسوزند و دم نزنند.
به نظر نمی‌رسد که قدرت طالبان درحدی باشد که لشکر سه‌صد هزار نفری افغانستان نتواند در برابر آن مقاومت کند. مساله‌ی اصلی این است که نوعی مسئولیت‌گریزی بر جامعه حاکم شده و کسی در مقام فرد مسئول به مسئولیت خود عمل نمی‌کند. کسی در کشور نیست که به‌دلیل کوتاهی‌های خود احساس شرمندگی کند و کسی نیست که این‌همه درد و رنج مردم را احساس کند. بدون شک این وضعیت می‌تواند اثرات جدی بر مناسبات موجود میان حکومت و مردم بگذارد. وقتی‌که حکومت نمی‌تواند ابتدایی‌ترین مطالبه‌ی مردم و مهم‌ترین نیاز زندگی آنان را تامین کند، اعتماد مردم به حکومت نیز از بین خواهد رفت. کوتاهی دولت در این زمینه می‌تواند بستری را برای ظهور گروه‌ها و جریان‌های نظامی دیگر فراهم آورد و بدین ترتیب یک نیروی چالشی دیگری را به میدان بکشاند. در شرایط حاضر امکان ظهور چنین جریان‌هایی به‌شدت بالا است و بدون شک در صورت تداوم جنگ و غارتگری در قندوز و بخش‌های دیگر افغانستان، مردم برای دفاع از خود به چنین نیروهایی متوسل خواهند شد. چنین نیروهایی می‌توانند پیامدهای ناخواسته‌ی جنگ در کشور باشد که بدون شک برای امنیت، ثبات و یکپارچگی کشور در درازمدت خطرناک خواهد بود.
مسئولین دولتی در حال‌حاضر متوجه این موارد نیست و سعی دارند با عادی‌پنداری جنگ‌ها و خشونت‌ها، خود را به نحوی تبرئه کنند. عادی‌پنداری جنگ‌ها، بی‌توجهی به وضع نامناسب آوارگان جنگ و سقوط در کام بی‌برنامگی‌ها، در نهایت جامعه و کشور را به‌سوی شرایط خطرناک‌تر از این سوق خواهد داد.

دیدگاه‌های شما
  1. سلام لطف نموده اخبار تان را به شكل PDF هم شريك سازيد.
    در نهايت اگر يك اپليكيشن بسازيد استفاده را براي كار بران بسيار راحت خواهد شد.
    ممنون

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *