جنگی که امروزها در چندین ولایت کشور جریان دارد، فرساینده و زمینگیرکننده شده است. ولایتهای قندوز، هلمند و فراه اکنون یک هفته است که در میان دود و باروت تار و مصیبتزدهاند. اما حکومت، آنگونه باید، به مسئولیت خود در قبال حوادث اخیر عمل نکرده است. بطالت و انفعال حکومت و پرداختنش به مسایلی که صرفاً قیمت تبلیغاتی و شایعهپراکنی دارند، وضعیت را تا سر حد یک فاجعه وخیم کرده است. چیزی که بیشتر از همه مایهی نگرانی شده است، این است که حکومت در همان موضع عادی منفعلانهی همیشگی خود ایستاده و هیچ تحرک قابل اعتنای تازهیی بهخود نمیدهد؛ در برابر وحشیگریهای طالبان که هر لحظه شدت مییابد بیتفاوت باقی مانده و جهت لاپوشانی عمق ماجرا به پخش و نشر گزارشهایی پرداخته است که با واقعیت نمیخواند و این بدون شک بر تیرگی اوضاع و سردرگمی و پریشانی مردم میافزاید.
اقدامات مهمی که حکومت باید خیلی قبلتر از ظهور فجایع اخیر به آنها دست میزد و نزده است، امید قطعی به بهتر شدن وضعیت را بیش از پیش نابود کرده است. جنگ توانفرسای فعلی در کشور با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی شدت یافت. اما سران حکومت علیرغم پاراپاگندای بیامانشان، نتوانستند به مهار آن بپردازند و بدتر از آن، درس و تجربهیی بگیرند که تا حد زیادی میتوانست از وقوع حوادث اخیر پیشاپیش جلوگیری کند. اما این اتفاق نیفتاد و اکنون همه شاهدیم که آنچه که نباید پیش میآمد پیش آمده است و حکومت نیز هیچگونه اقدام قدرتمند و امیدوارکنندهیی روی دست ندارد. در اینخصوص، تذکر چند نکته لازمی مینماید.
یک: یکی از کارهایی که حکومت وحدت ملی پس از تجربههای تلخ ناامنی در کشور باید بلافاصله به آن مبادرت میورزید، برکناری کسانی بود که مسئولیت تأمین و حفظ امنیت را در مناطق و ولایتها دارند. مکرراً شنیده میشود که مقام یا مسئول فلان ولایت و یا ولسوالی که بهدست طالبان سقوط کرده و یا جنگ شدیدی در آن جریان داشته، با مخالفان مسلح دولت تبانی کرده و یا دستکم مسئولیتش را در قبال آن ساحه درست انجام نداده است. در حادثهی سقوط سال گذشتهی قندوز نیز همین گمانهزنی در رابطه با والی آن ولایت وجود داشت و نیز حتا بارها دیده شده است که افراد طالبان با موترهای دولتی از یک موقعیت به موقعیت دیگر انتقال داده میشوند؛ ولی حکومت در برابر این موارد فقط از نرمش و انعطاف بیشتر کار گرفته و در بعضی موارد حتا آن مسئول را مستحق پاداش و انعام دانسته است. شکی نیست که این امر میزان مسئولیتپذیری و تعهد وظیفوی را کاهش میدهد و امکان خیانت و تبانی با دشمن، سهلانگاری و انفعال را بیشتر میسازد. حکومت میتوانست و میبایست با ایندست افراد برخورد قانونی بکند و بهعوض تفویض جوایز، بر اساس جرم ثابتشدهیشان، آنها را از وظایفشان برکنار و زندانی سازد. این کار نشد و اینک مقام و مسئول اول یک ولایت درگیر جنگ، هیچ ابایی ندارد از اینکه بگوید که طالبان به خواست خدا مردم را میکشند.
دو: تشخیص اولویتها و فوریتها یکی دیگر از مسایلی بود که حکومت وحدت ملی باید به آن میپرداخت و نپرداخته است. لازم نیست جای دوری برویم. در همین چند روز گذشته، ولایتهای کشور در میان آتش و باروت دشمن میسوزند، اما آقای اشرف غنی با خیال آسوده و آرام و گویا با حس جدیت در کار، به شفاخانههای پایتخت میرود و کارمندان شفاخانهها را از کار برکنار میکند. این اقدام در نفس خود، اقدامی است نیک و لازم، اما فوریت کار حکومت در شرایط کنونی آن نیست. شبیه همین اقدام عوامفریبانه و کموبیش مسخره را چند روز قبل در کار مشاور امنیت املی کشور شاهد بودیم. ایشان نیز بهجای اینکه ببیند در کشور چه وحشت و ترسی حاکم شده است و چهکار باید بکند و مسئولیتشان چیست، خلط وظیفه نموده و برای دانشگاه ولایت ننگرهار کتاب هدیه میکند. هم هدیه کردن کتاب و هم رسیدگی به وضع شفاخانهها و دیگر ادارات کار خوبی است، ولی روشن است که با این کارها آتش جنگ کنونی در کشور فرو نمینشیند. از حداقلهای تشخیص فوریتهای کاری حکومت این بود که درک میکرد با برکنار کردن چند داکتر و کارمند یک شفاخانه در پایتخت، طالبان در ولایتهای شمالی و جنوبی دست از جنگ و کشتار نخواهند کشید. هنگامی که نقطهنقطهی کشور در زیر آوار جنگ و قتل تبدیل به کورهیی سوزان آدمکشی شده است، خود را سرگرم کردن با اقداماتی که در ساختار فساد-مبنای نظام هیچ جایی را نمیگیرد و خودشیرینسازی در نزد رسانههای تبلیغاتی و تظاهر به جدیت با سرک کشیدن به شفاخانهها، خود اگر نه یک جنایت، دستکم اقدامی است که عملاً به طالبان اجازه میدهد به کارزار قتل و کشتارشان وسعت و تداوم ببخشند.
سه: صداقت حکومت با شهروندان و حامیان بینالمللیاش، درست به اندازهی انجام مسئولیتش در قبال وضعیت فعلی کشور، حیاتی و ضروری است. حکومت در کنفرانس بروکسل نیز همانند نشستهای بینالمللی گذشته به چشم جهانیان خاک پاشید و مردمش را بیشتر تحقیر کرد. چه کسی فراموش خواهد کرد که در همان ساعتهایی که آقایان رییسجمهور و رییس اجرائیه و دیگر مقامات بلندپایهی حکومت در کنفرانس بروکسل با جهانیان خوشوبش میکردند، در ولایتهای کشور چه فاجعهیی در حال اوج گرفتن بود. قندوز در همان روز سقوط کرد و جنگ هلمند و فراه و ارزگان نیز در همان شبوروزها شدت یافت. اما سران حکومت با جامعهی جهانی از چیزی سخن گفتند که کمترین مطابقتی با واقعیت جاری در کشور نداشت. بدیهی است که در اینمیان، تنها جامعهی جهانی نیست که دچار عدم صداقت گفتار و رفتار سران حکومت وحدت ملی شده، بل مهمتر از آن، شهروندان فلاکتزدهی این کشور نیز فریب خوردند و تحقیر شدند. اینکه حکومت صادقانه نمیگوید در داخل کشور چه فاجعهیی برپا شده و چه باید کرد، چیزی جز فریب و تحقیر نمیتوان نام دیگری بر آن نهاد. و بر همین قیاس، کارهای دیگری که حکومت وحدت ملی باید آنها را انجام میداد و نداد…
مجموع این عوامل و بلاهت مداوم حکومت سبب شده است که مردم این روزها روزگار تلخ و هولناکی را تجربه کنند. از دشمن نمیتوان انتظار اخلاقی داشت و آرزو کرد که بهجای گلوله و آتش، با گل و میوه وارد خانههای مردم شود. انتظار اخلاقی داشتن از دشمن، تحقیر و بازی با سرنوشت مردم است و عدم انجام مسئولیت و تقویت دشمن. خیلی مسخره و زشت خواهد بود که علت کشته و آواره شدن شهروندان را در بیرحمی و قساوت طالبان خلاصه کنیم. طالبان برای همین دشمن شدهاند که بیرحماند، کشور را آتش میزنند و مردم را میکشند. این مسئولیت حکومت است که نوع برخوردش با ماجرا را باید تغییر میداد و قدرتمندانه وارد عرصه میشد تا چنین شبروزهایی سنگین و تاری پیش نمیآمد.