روز بین‌المللی لُنگی

ما یک رفیق داشتیم که وقتی کفش کهنه‌ی خود را هم دور می‌انداخت، مراسم می‌گرفت. نه این که مراسم کفش دور‌افگنی بگیرد؛ این‌قدر هم بی‌روی نبود. می‌گفت دوستان چه‌طور است فرداشب در خانه‌ی من ساعتی گرد هم بنشینیم و قصه کنیم و غم غلط کنیم. ما فورا قبول می‌کردیم. فرداشب وقتی همه جمع می‌شدند، این رفیق ما از همان اول مجلس صحبت را طرف مسایل و چالش‌های مربوط به کفش می‌برد. آخر کار اعلام می‌کرد که آن کفش‌های قهوه‌یی معروف خود را دور انداخته. آن‌وقت ما شروع می‌کردیم به توصیف آن کفش و این‌که چه‌قدر محکم و استوار بود. یکی دیگر از دوستان ما که اغراق همزادش بود، می‌گفت:
«صلاح مملکت خویش خسروان دانند؛ ولی من جای تو می‌بودم هرگز از آن کفش‌ها جدا نمی‌شدم».
حالا «روز جهانی لُونگی» را بگیر. خوب، هر کسی حق دارد برای آن‌چه در پا می‌کند یا بر سر می‌گذارد، یک روز جهانی تعیین کند. این وجه‌اش زیاد عجیب نیست. عجیب هست، ولی در افغانستان عجیب نیست. آن‌چه مرا در حوض تفکر غرق کرده این است که آدم در مراسم روز جهانی لنگی شرکت کند و در لیست سخنرانان هم باشد، چه بگوید؟ خیلی سخت نیست؟ تصور کنید که یک سخنران بگوید:
«امروز گردهم آمده‌ایم تا این روز بزرگ را گرامی بداریم. لنگی چند متر تکه است که آن را بر سر خود می‌گذاریم و… و… و… وووو…. ووووووو و بلی آن را بر سر خودها می‌گذاریم و وقتی‌که آن را بر سر خود گذاشتیم در حقیقت آن را بر سر خود گذاشته‌ایم و… و… و… وووو… و اجازه بدهید من ضمن تبریک گفتن این روز بزرگ و پرمعنا اشاره‌یی داشته باشم به وضعیت امروز زراعت در کشور…!».
در مورد لنگی سخنرانی کردن خیلی سخت است. بسیار بعید است کسی از مراسم تجلیل روز جهانی لنگی برگردد و شب سر خود را بر بالشت بگذارد و با خود بگوید:
«امروز چیزهای جدید و جالبی درباره‌ی لنگی آموختم. از لحاظ فلسفی چه تفاوت عظیمی بوده میان مکتب لنگی‌گرایی کلاسیک و نیولنگی‌گرایی پس از عصر روشنگری. سابق فکر می‌کردم گل‌آغا شیرزوی پیرو مکتب لنگیتاریانیسم کانتی است. خوب شد آقای نظیم کلتورمل امروز در سخنرانی خود این شبهه را از میان برداشت…».
حدس من این است که روز جهانی واسکت، روز جهانی نصوار، روز جهانی آستین و… نیز در راه‌اند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *