ارزش‌های مجازات‌شونده

موقعیتی را که در آن، ارزش‌های پوچ و تهی جای ارزش‌های پیش‌رونده و متعالی را می‌گیرند، تصور کنید. در این موقعیت، انسان‌ها در چرخه‌ی مناسبات و ارتباطات روزمره، نخستین کاری که می‌کنند، این است که فضایی را خلق می‌کنند تا در سایه‌ی آن، ارزش‌های فرهنگی متعالی، به‌صورت بی‌مقدار و بی‌هزینه به تمسخر گرفته شوند. فضای مذکور، نظر به وضعیت عام، می‌تواند ریشه در تفکراتی داشته باشد که هویت‌گرایی‌های سیالی چون هویت‌گرایی قومی و قبیلوی در مرکز آن قرار داشته باشد و یا هویت دینی و مذهبی و احیاناً، هویت فرهنگی که وجه تعالی‌یابنده‌ی آن از میان رفته باشد و خود عملاً نقش ارتجاعی را ایفا کند. در وهله‌ی دوم، آدم‌ها می‌کوشند بدیلی برای این ارزش‌های نفی‌شده دست‌وپا کنند. ارزش‌های فرهنگی در مجموع دارای ذات یگانه و ثابتی نیستند، اما معمولاً هر رویکرد عام در حوزه‌ی عمومی برای این‌که به‌صورت یک فرهنگ درآید، فرایندی را طی می‌کند که در طی آن، پس از داد و ستدهای گونه‌گون و ریخت‌وپاش‌های متعدد، به قوام و پختگی لازم می‌رسد. اما جعل فرهنگ از آن‌جا که نیتی زودرس برای خود تعیین می‌کند، از این مسیر نمی‌گذرد. بدیل یک فرهنگ جعلی در برابر فرهنگ ارزشی و گسترش‌یابنده نیز، همان متغیرهایی است که ارزش‌های فرهنگ متعالی به‌واسطه‌ی آن‌ها نفی شده‌اند. لیکن نفس جعلی که صورت گرفته، با متغیرهای فرهنگی نیز کاری می‌کند که آن‌ها را از صورت تغییریابنده‌ی‌شان، به حالت ثابت درمی‌آورند. جزمیت از این‌جا پا می‌گیرد.
استمرار سلطه‌ی فرهنگ جعلی و پس‌رونده (نسبت به زمان که همواره در حال دگرگونی است) در سپهر عام، به‌وجودآورنده‌ی وضعیتی می‌شود که ارزش‌های فرهنگ متعالی اگر قرار باشد ادامه پیدا کنند، برای دوام خود باید خسارت بپردازد. چون در این وضعیت، این ارزش‌ها حیثیت مجرمی را دارند که حفظ آزادنه‌ی آن‌ها به‌سود وضعیت نیست. می‌توانیم نمونه بیاوریم: روز گذشته در برنامه‌ی رونمایی کتابی که به‌تازگی منتشر شده است شرکت کرده بودم. ناشر کتاب پس از چند سال تجربه در کار چاپ و نشر کتاب، می‌گفت کتابی را که مجموع هزینه‌ی آن بالاتر از 250 افغانی بر هر نسخه تکیه کرده است، ناگزیر شدیم با چشم‌پوشی از این‌که ما هم نیاز به آب و نان داریم، 150 افغانی قیمت کنیم. او با این کارش، دو حرف اساسی را مطرح کرد؛ یک: ارزش محتوایی کتاب و پیامی که در آن جای گرفته است و از این‌رو، ضرورتی که به خواندن آن احساس می‌شود، و دو: به تصویر کشیدن نکبت فرهنگی جامعه.
بازار چاپ و نشر کتاب در طی پانزده سال اخیر پس از چند دهه ویرانی، تا حد بالایی رونق گرفته است. اما این رونق به‌خودی‌خود نه‌تنها که گام مهی به پیش برنداشته، بلکه با دو نقص نیز عمده همراه است. یک این‌که اغلب کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند، واقعاً ارزش خواندن و هزینه کردن را ندارند و تا منتها درجه از پیام و محتوای ضعیف و خنثا برخوردارند. دودیگر این‌که، به‌دلیل غیبت فرهنگ مطالعه و کتاب‌خوانی، هیچ‌یک از این‌ها خوانده نمی‌شوند و یا در خوش‌بیانه‌ترین تعریف، درست خوانده نمی‌شوند تا صف و جمع بنجل‌ها و ناکاره‌ها از صف و جمع کتاب‌های ارزش‌مند جدا شود. منظور قضاوت ارزشی مطلق بر این آثار نیست. چون نگارنده با چنان قضاوت‌هایی، از بنیاد مخالف است. منظور این است که با این آثار باید تعیین نسبت شود و بر اساس ضرورت و نیازمندی اهالی فرهنگ، واضح گردد که پریشان‌نویسی چیست و جدیت کدام است. ناشر مورد نظر، با توجه به این امر، با کاهش قیمت کتاب، تصمیم گرفته است برای کسانی که به فرهنگ و ادب و متن در کلیت، اهمیت قایل‌اند ولی غالباً استطاعت خرید کتاب با قیمت بالا را ندارند، زمینه و امکان دست‌یافتن به کتاب را فراهم کند.
توصیف و به‌تصویر کشیدن وضعیت فرهنگی، دومین حرف ناشر در پس نزول قیمت کتاب بود؛ این‌که جامعه به متن آن ارزشی را قایل نیستند که به مسایل و امور پیش‌پاافتاده و بازاری قایل‌اند و نویسنده‌یی که خود را در برابر این فرهنگ مسئول می‌داند و تغییر آن را از رسالت‌های خود، ناگزیر است به‌خاطر رساندن پیام خود، تن به مجازات بدهد. یعنی آن هزینه‌یی را که نباید متقبل شود، متقبل شده است. در وضعیت وانفسای امروزی، این یک خطر کردن است. مهم‌تر از آن اما، از برآیند این کار نموداری ترسیم می‌شود که کم‌بهایی فرهنگ متعالی در آن موج می‌زند. برای جامعه‌ی فلاکت‌زده و نکبت‌باری چون جامعه‌ی افغانستان، نگون‌بختی و تباهی بیشتر از این قابل تصور نیست. در جامعه‌های فرهنگ‌مدار و روشن، نویسنده با کاری که از سر علاقه می‌کند یا مسئولیت، تأمین معیشت می‌کند تا بتواند به کارش تداوم بخشد. چیزی که این‌جا مشاهده می‌شود اما، این است که فردی که می‌نویسد، با این عملش گویا جرمی را مرتکب شده و با نشر زیان‌بار کتاب و اثرش باید این جرم را از خود پاک کند. چه عسرت و نکبتی سنگین‌تر از این؟
اقتدا به افتخارات جعلی و فاقد ارزش، سفله‌پروری و شایعه‌سازی، از خصوصیات جامعه‌یی است که با تمام توان در برابر ارزش‌های فرهنگی رشدیابنده و مترقی می‌ایستد. افغانستان کنونی به‌صورت کل در حوزه‌ی عمومی و به‌ویژه در حوزه‌ی متن و ارزش‌های فرهنگی، به چنین ورطه‌یی غلتیده است. لذا با این وضع، اشتباه است اگر اعتراض شود که چرا ملاعمر و حکمتیار و نظایرشان مقامی بلندتر از مقام غبار و فرهنگ و کاتب و واصف باختری را کسب کرده‌اند. جعل فرهنگ و شکل‌گرفتن مناسبات اجتماعی بر اساس دید بدوی مذهب و قبیله، سفله‌پروری و جنایت‌آفرینی را ناگزیراً با خود همراه دارد. تنها نتیجه‌ی مترتب بر این وضعیت، مرگ اندیشه و خرد است و سلطه‌ی مداوم جهل و سیاهی.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *