شرارت به‌مثابه‌ی یک ضرورت

اداره‌ی بازرسی امریکا برای افغانستان یا سیگار، در این آخرها طی گزارشی، نامه‌یی به یک شرکت خصوصی سرمایه‌گذاری امریکایی نوشته و در آن از اختلاس 85 میلیون دالر به‌بهانه‌ی ساخت یک هوتل در نزدیکی سفارت امریکا در کابل خبر داده است. هنگامی که با چنین گزارش‌ها و خبرهایی در در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی برمی‌خوریم، اولین واکنش ما در برابر آن غالباً این است که با خود می‌گوییم خبر خاصی نبوده، و سپس با یک بی‌تفاوتی عجیب -که اینک کمابیش بدل به وجه مشخصه‌ی همگانی شده-، از کنار آن رد می‌شویم. البته در پس این نوع مواجهه‌ی ما با مسایلی که در آن خبر از اختلاس و دزدی و غارت است، منطقی هم نهفته است، و آن منطق، صورت دیرپا و ساده‌یی دارد: کل کشور برباد رفت و تمام کمک‌های خارجی در طی این چند سال دزدی شد، حالا این مقدار ناچیز اگر به جایگاهش هم می‌رسید کاری از پیش نمی‌برد. این حرف درست است متأسفانه. اما نتیجه‌یی که از آن می‌گیریم و آن نتیجه را دوباره به‌مثابه‌ی منطق برخورد خود با مسایل به کار می‌بندیم، مشکل‌ساز است.
«ابتذال شر» نخستین نمود واقعی این برخورد است. بدین‌معنا که شرارت با کثرت وقوعش، آن حالت و سنگینی ویژه‌اش را از دست داده و تبدیل به امری عادی و روزمره می‌شود. بدیهی است: هر امری بر اثر تکرار و تجربه، از بکارت و استثنائیتش تهی شده و دیگر در مواجه با آن، کسی دچار شگفتی و حیرت‌زدگی نمی‌شود. احساس حیرت هماره در نسبت با امور نو و ناشناخته بروز می‌کند و در تکرار، حتا اگر هنوز ماهیت امر برای‌مان مبهم و ناشناخته باقی مانده باشد، در مواجهه با آن دچار شور و شعف نمی‌شویم. حالا اگر از قضا یکی از این امور در حوزه‌ی عمومی، دارای بار و جوهر قبیح و شرارت‌آمیز باشد، نتیجه‌ی وقوع مکرر آن این می‌شود که قباحت آن از میان رفته و شرارتش به ابتذال کشانده می‌شود. یعنی ویژگی ناب و استثنای شرارت آن، تبدیل به یک وضعیت عام و پیش‌پاافتاده می‌گردد. آستانه‌ی خطر و هیبت وقوع آن پایین آمده و ارتکاب آن برای هر شخصی ممکن می‌شود و همگی بدون این‌که از دست یازیدن به آن احساس ناراحتی یا خطر کند، می‌تواند انجامش دهد. پی‌آیند این امر در سطح عام، متأسفانه چیزی است به مراتب اسفناک‌تر از نفس عادی‌شدگی شرارت و آن، یک رخداد سلبی است. به این‌معنا که: دیگر هیچ مرز و معیاری برای سنجس و تفکیک خیر از شر باقی نمی‌ماند و در ضمن، انسان‌ها می‌توانند با همان استدلال و روشی که از خیریت امری حرف می‌زنند، شرارت‌ها و زشتی‌ها را نیز با همان استدلال در منزلت امور پسندیدنی و نیک بنشانند. با این‌حساب، تکرار وقوع امری، به این‌جا می‌انجامد: حذف تمایز و تفاوت و مبتذل‌شدگی شر.
در وجه دیگر، همان وجهی که در واقع به‌مثابه‌ی فرایند مبتذل‌شدگی شر عمل می‌کند، ما با یک رخداد خودتخریب‌گر از سوی نیروی عقل آدم‌ها مواجه می‌شویم. منظور این است که عاملان امور شرارت‌آمیز پس از اجرای امر شروری که عملاً از آن سود می‌برند، آن را به‌عنوان یک «ضرورت» مطرح می‌کنند. یعنی قباحت تبدیل به یک ضرورت می‌شود و بر این مبنا، صورت یک هدف را به‌خود می‌گیرد. این چیزی است که مستقیماً با وجدان اجتماعی عاملان شرارت سروکار دارد و آن را ناگزیر از تبعیت از منطق استثناترین شرارت‌ها می‌کند. بدین‌لحاظ که شرارت به‌مثابه‌ی یک ضرورت، فرد را ترغیب می‌کند به انجام عملی که از این‌نگاه، در بالاترین سطحی از ضرورت قرار دارد، یعنی شریرترین عمل. با این‌وجود، دیگر توجه به ماهیت و جوهر عمل در نزد عاملان، مسأله‌یی نیست و تنها مسأله این است که چه عملی می‌تواند به چه میزان از ضرورت به‌وجود آمده را مرفوع سازد.
از سمت دیگر ماجرا اگر بیاییم، نتیجه همان می‌شود که در بالا از آن یاد شد: ابتذال شر. بنابراین، تهی‌شدگی اعمال شرور از وجه شرارت‌شان در یک‌سو، و بالا آمدن آن‌ها تا سطح ضرورت در سوی دیگر، شرارت را کماکان تبدیل به امری اخلاقی می‌کند. درک این نکته، ساده است: اول ما هیچ هنجاری برای ممانعت از وقوع یک عمل شرور نداریم بلکه دیگر حتا آن را شرور نمی‌دانیم؛ و دوم منزلت آن در نزد عاملان به‌مثابه‌ی یک ضرورت و هدف، ماجرا را مستقیم می‌برد به جایی که غالب اخلاقیات اجتماعی در آن تولید می‌شود، یعنی کلیشه‌ها. کلیشه شدن امری، شرایط و معنایی جز این ندارد که در گام نخست به‌دلیل عدم هیچ‌گونه نهی و منعی، در عرصه‌ی عمومی جا می‌افتد و سپس بر اساس فرایندی که این جاافتادگی صورت گرفته، اشخاص به آن وابستگی پیدا می‌کنند و بی‌آنکه در نفس قضیه تأمل بکنند، به انجام آن مبادرت می‌ورزند. خطی را که از آغاز تا این مرحله می‌توان ترسیم کرد، این است: شرارت-تکرار- محو تمایز و ابتذال شر- ضرورت-هدف.
بر این اساس، جامعه‌یی که نمی‌تواند در برابر شرارت از خود واکنش منفی و بازدارنده نشان بدهد، دارای یک وضع واقع است، اما واقعی که ویران‌گر است و تباهی آن لحظه‌به‌لحظه فراگیرتر و جدی‌تر می‌شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *