چرا ایران در امور افغانستان مداخله می‌کند؟

عرفان مهران

حملات اخیر در اجتماعات شیعیان در افغانستان، نگرانی‌ها از افزایش تنش‌های مذهبی در کشور را افزایش داده است. حمله‌ی انتحاری در مسجد باقرالعلوم در غرب کابل، حمله بر مراسم عاشورا در زیارت سخی در کابل و همچنین در بلخ، حمله بر معترضان جنبش روشنایی، از خونین‌ترین حوادث امنیتی یک سال گذشته در کشور بودند. این حملات هرچند همانند حوادث دیگر تروریستی در کشور انجام شدند و هدف آن غیرنظامیان بودند، اما به‌لحاظ ماهیت این حملات با سایر حملات تروریستی در کشور کاملاً متفاوت بودند. این حملات با هدف مشخص و رویکرد متفاوت انجام شدند و هدف آن چیزی جز افزایش تنش‌های مذهبی در کشور نیست.
افغانستان علی‌رغم درگیری‌های زیاد و جنگ‌های خونین سه دهه‌ی اخیر، تجربه‌ی جنگ‌های مذهبی کمتری را دارد. بخش عمده‌ی منازعات در افغانستان حول محور قومیت صورت گرفته و تنش‌های مذهبی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر اسلامی کمتر بوده است. به همین دلیل، جامعه‌ی افغانی از لحاظ تسامح مذهبی در وضعیت بهتری قرار داشته و هرازگاهی این امر به‌مثابه‌ی یک فاکتور مثبت در کشور ارزیابی گردیده و بسیاری‌ها به این دلیل اظهار فضل می‌کنند.
با وجود تمام خوشبینی‌ها نسبت به تسامح و مدارای مذهبی در افغانستان، نگرانی‌های جدی نسبت به برهم خوردن این نظم نیز وجود داشته است. این نگرانی‌ها از آن‌جا ناشی می‌شود که دست‌های خارجی در برهم زدن وضعیت نقش دارند و کشورهای مختلف نسبت به آن حساسیت دارند. از این میان دو کشور مهم و قدرت‌مند اسلامی، عربستان سعودی و ایران بیش از دیگران در صدد نفوذ در جامعه‌ی افغانی هستند و این مساله به‌شدت جای نگرانی است. رقابت ایدئولوژیک میان ایران و عربستان و ادعای این دو کشور برای رهبری جهان اسلام، موجی از تنش‌ها را در کشورهای اسلامی ایجاد کرده است و افغانستان نیز از این امر مثتثنا نبوده است. با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه و تحرکات جدید دو کشور برای گسترش هژمونی در کشورهای اسلامی، باید بیش از پیش نگران رقابت میان این دو کشور بود و باید همه تلاش کنند افغانستان را از تبدیل شدن به میدان رقابت این دو کشور نجات دهند.
پرداختن به سیاست‌های کلی هر دو کشور ایران و عربستان در قبال افغانستان از حوصله‌ی این نوشته خارج است. در این‌جا تنها سیاست ایران در قبال افغانستان در چارچوب کلی سیاست خارجی آن کشور و موقعیت جهانی آن تحلیل می‌شود. هرچند دولت ایران بارها اعلام کرده است که از مداخله در امور کشورهای دیگر از جمله افغانستان خودداری می‌کند، اما به نظر می‌رسد کمی باید از این سیاست اعلانی ایران در قبال افغانستان فراتر رفت و آن را در چارچوب خطوط کلی اندیشه‌های حاکم بر نظام ایران، مورد تحلیل قرار داد.
پس از پیروزی انقلاب ایران و بر سرکار آمدن نظام جدید در آن کشور، سیاست ایران در قبال افغانستان دچار دگردیسی عمیقی شد. این دگردیسی ریشه در اندیشه‌ها و مبانی فکری دارد که نظام جمهوری اسلامی بر آن بنا شده و بر اساس آن چشم‌انداز آینده‌ی خود را ترسیم کرده است. سه نکته‌ی اساسی در تفکر حاکم بر نظام ایران وجود دارند که این کشور را به شکل فعالانه‌تری وارد مناسبات سیاسی در سطح منطقه و جهان می‌سازد و زمینه‌یی را برای مداخله‌ی آن کشور در امور کشورهای دیگر فراهم می‌آورند.

اندیشه‌ی صدور انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، بحث صدور اندیشه‌ی انقلاب و آرمان‌های آن به کشورهای دیگر اسلامی به‌مثابه‌ی یک ابزار ایدئولوژیک در میان سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی مطرح گردید. آیت‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، صدور ارزش‌های انقلاب ایران را به‌مثابه‌‌ی یک وظیفه و تکلیف دینی مطرح کرد و آن را بر مبانی اعتقادی بنا کرد. اندیشه‌ی صدور انقلاب اسلامی حتا در قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته شده و آیت‌الله خامنه‌ای رهبر فعلی ایران نیز اکیداً بر این موضوع تاکید کرده است.
جمهوری اسلامی که بر مبنای اندیشه‌ی شیعی شکل گرفته است، موضوعاتی چون حمایت از مستضعفین، تلاش برای بیداری اسلامی، ضدیت با استکبار جهانی، گسترش آموزه‌های اسلامی، خیزش مستضعفین، دشمنی با دولت‌های «استکباری» امریکا و اسرائیل را به‌مثابه‌ی ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب ایران معرفی کرده و صدور این اندیشه‌ها در مرزهای فراتر از ایران را مطرح کرده است. هرچند ایران صدور ارزش‌های انقلاب آن کشور را به‌مثابه‌ی‌ یک امر فرهنگی مدنظر دارد، اما فراتر از آن صدور انقلاب در عمل با رویکردهای سیاسی، اقتصادی و نظامی نیز صورت گرفته و نمی‌توان این اندیشه را از اقدامات سیاسی- امنیتی در منطقه و جهان تفکیک کرد.
این اندیشه در میان مقام‌های ارشد ایران از جمله رهبران انقلاب ایران، محرک اساسی برای مداخله‌ی آن کشور در بسیاری از کشورهای جهان به‌خصوص کشورهای اسلامی گردیده است. در چارچوب همین اندیشه‌ی کلی است که جریان‌های متعددی از سوی جمهوری اسلامی ایران با آرمان‌های انقلابی در بسیاری از کشورهای اسلامی شکل گرفته و امروزه به‌مثابه‌ی سربازان جان‌برکف ایران در جبهات مختلف جنگ در خاورمیانه مشارکت دارند. علاوه براین، ایران سالانه بودجه‌ی هنگفتی را برای فعالیت‌های فرهنگی در کشورهای مختلف اسلامی به مصرف می‌رساند. بخش عمده‌ی این پول‌ها از بیت رهبری ایران تامین می‌شود و عمدتاً جریان‌ها و گروه‌هایی مورد حمایت قرار می‌گیرند که همسویی زیادی با ارزش‌های انقلاب ایران و اندیشه‌های رهبر آن کشور، از خود نشان دهند.
ایران اگر چه ادعا دارد که صدور انقلاب اسلامی به هدف یکپارچگی ملت‌های مسلمان و آزادی و رهایی آنان از قید استکبار و استحمار می‌باشد، اما ایدئولوژی شیعی این انقلاب برای کشورهای سنی‌مذهب اسلامی به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. برای همین، تلاش‌های ایران در کشورهای مختلف اسلامی و به‌خصوص ارتباط آن کشور با برخی جریان‌های شیعی، موجی از انتقادات را در میان دولت‌های سنی‌مذهب اسلامی ایجاد کرده و حتا باعث تنش‌ها گردیده است. کشورهای عربی سنی‌مذهب حوزه‌ی خلیج فارس نسبت به اقدامات ایران در این منطقه به‌شدت معترض‌اند و ایران را نه‌تنها به مداخله در امورشان متهم می‌کنند، بلکه ادعا دارند ایران با نفوذ در لایه‌های مختلف جوامع اسلامی، منافع آنان را با تهدید مواجه کرده است.
اندیشه‌ی صدور انقلاب اسلامی ایران، بر خلاف فرض اولیه‌ی آن نه‌تنها باعث همبستگی در جهان اسلام نگردیده است، بلکه باعث به‌وجود آمدن اصطکاک‌های قوی میان ایران و کشورهای سنی منطقه به‌ویژه عربستان گردیده است که موج آن تمامی کشورهای اسلامی را درنوردیده است. اکنون این دو کشور با مبناهای ایدئولوژیکی خود در تمام کشورهای اسلامی درگیراند و بسیاری از تنش‌ها و منازعات در کشورهای اسلامی، بر اساس وابستگی گروه‌ها و جریان‌های متعدد به این دو کشور قابل تحلیل‌اند. افغانستان نیز در این رقابت ایدئولوژیک میان عربستان سعودی و ایران مصئون نیست و یارگیری‌های سیاسی این دو کشور، می‌تواند کشور را به‌سوی بربادی بیشتر سوق دهد.

ایجاد کمربندهای امنیتی خارج از قلمرو ایران
ماهیت ایدئولوژیک نظام ایران، این کشور را عملاً از حالت بی‌طرفی خارج کرده است. بر این اساس، ایران باید در جهت ایدئولوژی، آرمان‌ها و منافع خود با رقیبان زیادش در کشورهای منطقه و جهان مبارزه کند. از آن‌جایی که ایران، این مبارزه را یک نیاز مبرم برای رسیدن به منافع خود می‌شمارد، لذا طوری آن را طراحی کرده است که بتواند تهدیدات امنیتی علیه این کشور را در خارج از قلمرو خود دفع کند. دکترین نظامی و امنیتی ایران دست‌کم در یک دهه‌ی اخیر بر این مبنا ساخته شده است که جنگ علیه ایران و تهدیدات امنیتی علیه این کشور را باید در خارج از قلمرو این کشور مدیریت کند. برای همین ایران در جنگ‌های سوریه و عراق و یمن به‌شکل فعالانه حضور دارد و در بسیاری از کشورهای دیگر نیز در صدد تحکیم پایگاه‌ها و مواضع خود می‌باشد. بارها مقام‌های امنیتی و نظامی ایران اعلام کرده‌اند که به‌خاطر امنیت ایران در جبهات جنگ علیه داعش، مخالفان دولت سوریه و ائتلاف به‌رهبری عربستان در یمن جنگ می‌کنند و یا حمایت‌های مالی و نظامی را فراهم می‌کنند. از نظر مقام‌های ایرانی، مشارکت در این جنگ‌ها برای ایران یک ضرورت است و در صورتی که این کشور علیه تهدیدات امنیتی و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی، در عراق، سوریه، یمن و دیگر کشورها نجنگد، باید این جنگ را روزی در قلمرو ایران انجام دهد.
بنابراین، ایران کمربندهای امنیتی خود را در خارج از قلمرو این کشور بنیان نهاده است و تلاش دارد آن را در بخش‌های دیگر از جمله افغانستان که ممکن است تهدیدات از آن علیه ایران وجود داشته باشد، گسترش دهد. افغانستان به‌لحاظ شرایط امنیتی و سیاسی، برای ایران شباهت زیادی به کشورهای سوریه و عراق دارد که تحولات در آن می‌تواند به ضرر آن کشور تمام شود. از این‌رو، تحولات امنیتی و سیاسی در افغانستان به‌شدت تحت نظر مقام‌های امنیتی و سیاسی ایران‌اند و تحولات امنیتی و حملات اخیر بر شیعیان می‌تواند فرصتی را برای مداخله‌ی بیشتر ایران در افغانستان فراهم سازد.

نقش ایران در مناسبات جهانی
موضوع دیگری که ایران را به مداخله در امور افغانستان می‌کشاند، ارتقای نقش ایران در مناسبات جهانی است. ایران اکنون به‌مثابه‌ی یک بازیگر مهم منطقه، نقش بسیار فعالانه‌یی را در امور کشورهای منطقه ایفا می‌کند. این کشور در جبهه‌گیری‌های جهانی در منطقه، علیه امریکا و متحدان آن در جهان اسلام به‌خصوص عربستان سعودی قرار دارد و توانسته است نقش آن کشورها را در سوریه، عراق و یمن به چالش بکشد.
تحولات اخیر در نظام بین‌الملل و بازگشت مجدد روسیه به منازعات سیاسی در جهان باعث شد ایران از انزوای چندین دهه‌ی گذشته بیرون شود و با نزدیکی با روسیه عملاً درگیر بسیاری از مسائلی شود که پیش از این نمی‌توانست وارد آن‌ها شود. مشارکت این کشور در تحولات خاورمیانه نشان می‌دهد که از این پس ایران در تحولات سیاسی و امنیتی دست‌کم در کشورهای اسلامی که در آن امریکا و متحدان آن حضور داشته باشند، وارد خواهند شد. در جریان یک‌ونیم دهه‌ی گذشته که امریکا حضور قوی در افغانستان داشت، ایران همواره نگرانی‌های خود را ابراز می‌کرد و تلاش داشت از راه‌های مختلف حضور امریکا را در افغانستان به چالش بکشد. در دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی نژاد در ایران که احتمال حمله‌ی نظامی امریکا بر آن کشور زیاد بود، مقام‌های ایرانی هشدار داده بودند که هر اقدام از قلمرو افغانستان با واکنش شدید ایران مواجه خواهد شد. این به معنای آن بود که ایران برای مقابله با تحرکات امریکا در هر یک از کشورهای منطقه وارد عمل خواهد شد و با آن مقابله خواهد کرد. اکنون با کاهش نیروهای خارجی در افغانستان و افزایش موج ناآرامی‌ها، ایران را بیشتر دلگرم کرده است تا وارد مناسبات سیاسی در افغانستان شود و نقش خود را در این کشور تثبیت کند.

دیدگاه‌های شما
  1. ايران بايد خاك اشغال شده پارسيان را از چنگ قبيله گمشده بني اسراييل نجات دهد آزاد سازد.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *