در بسیاری از کشورهای باثبات و توسعهیافته یا در راه ِ توسعه وقتی که سخن از زیبایی تنوع و پذیرش تکثر میرود، یکی از مصادیق مهم تکثر و تنوع حضور اقوام گوناگون در آن کشورها است. به بیانی دیگر، تنوع و تکثر فرهنگی در شکل زبانها، رسمها، آیینها و سبکهای زندهگی بر محملی حمل میشود و آن محمل در موارد زیادی «قوم» است. حداقل تصور کسانی که از بیرون به مجموعهی رنگینی از هویت ِ«دیگر» نگاه میکنند، این است که اعضای آن مجموعهی هویتی وحدت یا اشتراک قومی با همدیگر دارند. مثلا اگر هندیها در امریکا جشنی برپا کنند، بیرونیان بدون اطلاع کافی از جزئیات درونی آن مجموعهی هویتی غالبا فکر میکنند که هندیها یک قوماند. گردهمایی افغانها نیز چنان تصوری را برمیانگیزد. ممکن است این تصورات در معاینهیی دقیق ناصحیح از آب درآیند. اما برای قصهی احترام به تنوع قومی همین که قوم ِ هندی یا قوم ِ افغان یا قوم ایرانی یا قوم ِ عرب و… بهرسمیت شناخته میشود و حضورش نامشروع و نامقبول پنداشته نمیشود کافی است. در این کشورها قوم محمل ِ تکثر و تنوع است و عنصری برای آزمون ِ مدارا و گذر از گردنهی حیات ِ صرفا بیولوژیک.
در ملک ِ ما قوم پناهگاه ِ جنایت و نامردمی و بیرسمی و قانونشکنی است. اخیرا، قوماندان زرداد فریادی از زندانی در انگلستان رها شد و به افغانستان برگشت. قوماندان زرداد نیز، مثل صدها فرمانده ِ جنایتکردهی دیگر، به پناهگاه قوم خود در آمد و مصئونیت یافت. در افغانستان هیچکسی بهخاطر جنایتهای گذشتهی خود محاکمه و مجازات نشده است. حتا همانهایی که لیستهای چندهزار نفری از قربانیان در کارنامهی مدیریت و جنایتشان هست، هرگز جزا و سزای در خور ندیدند. از جمع مجاهدان نیز آدمکشان بسیاری بر مسند حکومت و ریاست نشستند و به ثروت و منزلت بیشتر دست یافتند. در چنین اوضاعی، شاید بیهوده باشد که کسی بر محاکمه شدن زرداد پا بفشارد. تا در این ملک «قوم» پناهگاه جنایت است، جنایتکاران به مهارت زیادی برای مصئون ماندن از جزا و سزا نیاز ندارند. تنها مهارت بسیطی که لازم دارند این است که بیعزت شدن خود را بهمعنای بیعزت شدن قوم خود تبلیغ کنند و در فروختن این کالای تبلیغاتی به تعداد ِ یک خیابان نفر از قوم خود کامیاب شوند. آنوقت هیچکس نمیتواند طرفشان چپ نگاه کند.