چگونه صلح بین افغانستان و طالبان فرو ریخت؟

نیویارک تایمز/مجیب مشعل

اسلو – دور میزی در گوشه‌یی از هوتل ماریوت در پایتخت پاکستان، فرستاده‌ی رهبر طالبان با پیام صلح رسیده است. سال 2007 بود، زمانی که ستیزه‌جویان طالبان افغانستان جسورتر می‌شدند. ائتلاف بین‌المللی به‌رهبری ایالات متحده روی شکست نظامی طالبان متمرکز شده بود و این ماموریت با فرستاده شدن ده‌ها هزار سرباز اضافی توسط رییس‌جمهور اوباما د ر سال 2009 تشدید خواهد شد. اما شام آن‌شب در [هوتل] ماریوت در اسلام‌آباد، صحبت از دیپلماسی بود و هیچ امریکایی‌یی در اتاق نبود.
آلف آرن رامسلین، یک دیپلمات ارشد نروژی که سال‌ها پیش با طالبان روابط برقرار کرده بود و در بین آن‌ها از اعتماد برخوردار بود، با فرد مورد اعتماد ملا محمد عمر، بنیان‌گذار منزوی این جنبش که به ستیزه‌جویان طالب از تبعید در پاکستان هدایت می‌داد، ملاقات داشت. این فرستاده‌ی طالبان به آقای رامسلین فهرست نام‌های پنج فردی را داد که ملا عمر به آن‌ها وظیفه‌ی جست‌وجوی امکانات مذاکرات صلح را داده بود. آقای رامسلین گفت آن‌ها به کمک یک تسهیل‌کننده نیاز داشتند و رامسلین آن‌کس بود.
این تبادل نظر آغازگر یک روند قوی و مخفی خواهد شد که در جریان سه سال، در هر ماه دو یا سه نشست بین دیپلمات‌های نروژی و نمایندگان فراری طالبان در شهرهایی در آسیا و اروپا، به‌شمول کراچی، بانکوک و اسلو، را شامل می‌شد. به‌طور عجیبی، این دیپلمات‌ها گفتند که در ناوقت یک شب آن‌ها حتا با خود ملا عمر، سال‌ها پس از آن‌ها که حتا رهبران ارشد طالبان گفتند با او در یک اتاق بوده اند، دیدار رسمی مستقیم داشتند.
تلاش‌های صلح ناروی با تلاش‌ها توسط کشورهای دیگر به‌منظور آوردن طالبان به میز مذاکره، به‌شمول ایالات متحده و عربستان سعودی، به‌صورت همزمان واقع شدند و برای چندین سال ظاهرا بیشترین پیشرفت را در زمینه‌ی آوردن طالبان و مقام‌های افغان در کنار هم داشتند. اما سرانجام همه‌ی این تلاش‌ها زیر وزن مانور نظامی و استخباراتی و بی‌اعتمادی میان تعدادی از کشورهایی که در امور افغانستان دست داشتند، در هم شکستند. آقای رامسلین معتقد است که پاکستان، به‌ویژه، مانع مرکزی در برابر هر گونه صلح از طریق گفت‌ؤگوها با طالبان است. آقای رامسلین اکنون برای اولین‌بار برخی از لحظه‌های پشت صحنه‌ی پیروزی و شکست در این سه سال را بیان می‌کند که به‌رهبری تلاش‌های ناروی در میانجیگری صلح در افغانستان کمک کرد.
صحبت‌های او در مصاحبه‌یی با نیویارک تایمز در خانه‌اش در حومه‌ی اسلو، اساسا یک درخواست صریح از جانشینانش است، کسانی که تلاش دارند توته‌ها را بردارند و گفت‌وگوهای تازه‌ی صلح را آغاز کنند، که: صبور بمانید و بدانید که موفقیت گاهی با ایده‌های دیوانه‌وار آغاز می‌شود و گاهگاهی غیرمنتظره است و ناکامی بدون در نظر داشت تلاش‌های خوب شما اتفاق می‌افتد. آقای رامسلین داستانش را صرف به‌عنوان تلاش‌های پرزحمت برای پایان دادن به جنگ دیگری از طریق گفت‌وگوها به اشتراک گذاشت، جنگی که یک دهه به درازا کشیده است. در کلمبیا، ظاهرا این تلاش‌ها نتایجی در پی داشتند، هرچند در دقیقه‌ی آخر توسط یک رفراندوم ملی ناکام ماند. از سال 2007 بدین‌سو، تلاش‌ها برای دستیابی به صلح در افغانستان از طریق گفت‌وگوها چندین لحظه‌ی کلمبیایی داشته است – تحولات امیدوارکننده‌یی که ناگهان به‌دلیل زمان‌بندی بد، اعتقاد بد یا اشتباه محاسباتی بدون این‌که به پیروزی برسد، درهم می‌شکند.
دلیل آن تا حدی ماهیت پیچیده‌ی جنگی است که تقریبا چهار دهه در فصل‌های مختلف ادامه یافته است و آرایه‌ی در حال تغییر و متضادِ منافع بین‌المللی این جنگ را پیش برده‌اند یا به آن کمک کرده‌اند. به‌طور مثال، تلاش‌های اولیه‌ی نروژی‌ها چنان خاموش و بی‌صدا بود که حتا در دو سال اول از امریکایی‌ها نیز مخفی نگهداشته شدند. اروپایی‌ها نگران بودند که ایالات متحده که به صراحت تلاش‌های مقام‌های ارشد طالبان برای تسلیم شدن یا مصالحه با حکومت افغانستان در سال‌های 2001 و 2002 را رد کرده بودند، تلاش‌های آن‌ها را با کشتن یا زندانی ساختن فرستاده‌های طالبان ناکام خواهند ساخت.
امروز، حتا باوجودی که ایالات متحده کاملا از این ایده استقبال کرده است که راه‌حل سیاسی تنها راه برون‌رفت از جنگ است، روند صلح افغانستان ظاهرا متوقف شده است یا حداقل سردرگم است. حکومت افغانستان در تابستان سال 2015 در پاکستان چند دور گفت‌وگو برگزار کرد، اما این گفت‌وگوها به‌زودی از هم پاشید و پرسش‌هایی در مورد مشروعیت نمایندگانی که مقام‌های پاکستانی با فشار بر طالبان آن‌ها را [در این گفت‌وگوها] فرستاده بودند، بی‌پاسخ مانده‌اند.
تماس‌های اولیه‌ی نروژی‌ها در حدود روابط شخصی آقای رامسلین حفظ شده بود، دیپلمات آزاد از قیود و رسومی که در دهه‌ی 1960 در پاکستان یک مبلغ مسیحیت بود. او می‌دانست که جهان‌بینی طالبان در دین ریشه دارد و می‌توانست با آن‌ها به زبان اردو صحبت کند یا حتا برای آن‌ها ترجمانی کند، زبانی که او روان صحبت می‌کند.
آقای رامسلین در سال‌هایی که در اسلام‌آباد دیپلمات بود که به دهه‌ی 1990 بر می‌گردد، نه‌تنها در مورد حکومت طالبان در افغانستان، بلکه در مورد مدرسه‌های پاکستان نیز چیزهایی فهمیده است – مکاتب دینی‌یی که جنبش طالبان را به‌وجود آورد و تا امروز سرباز پایین‌رتبه‌ی صفوف آن را تامین می‌کند.
بسیاری از این مدارس دینی میراث پولی است که امریکایی‌ها به ستیزه‌جویان اسلام‌گرا داد تا علیه اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان بجنگند. آقای رامسلین پس از خروج شوروی و پس از آن‌که ایالات متحده در حقیقت این منطقه را در دهه‌ی 1990 ترک کرد، تداوم تعامل با رهبران مذهبی پاکستان و افغان را اولویت قرار داد – چیزی که او احساس کرد به‌خاطر انزوای خطرناکتر این افراد، ضروری است. به‌خاطر این اعتبارها، این آقای رامسلین بود که طالبان در سال 2007، زمانی که به دنبال یک میانجی بودند، به او رو آوردند.
تماس‌های ابتدایی با طالبان با خطرات زیاد برای هر دو طرف همراه بود. طبق گزارش یک کمیسیون مهم در مورد درگیری 15 ساله‌ی ناروی در افغانستان، ناروی داشت «وارد تعامل با گروه مسلح غیرقانونی‌یی می‌شد که نه‌تنها سازمان ملل آن را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده بود، بلکه در جنگ مستقیم با نیروهای ناتو که سربازان نروژی در آن شامل بودند، نیز قرار داشتند». طالبان با شکستن محدودیت‌هایی که توسط سازمان ملل متحد وضع شده بود خطر دستگیر شدن را پذیرفتند، در حالی‌که برگزاری نشست‌ها در داخل پاکستان باعث می‌شد موشگافی بیشتر توسط یک اخلالگر بالقوه‌ی (آی.اس.آی) می‌شد، سازمانی که از طالبان در پناهگاه‌های‌شان در پاکستان محافظت می‌کرد. القاعده نیز از استقلال طالبان خوش نبود. آقای رامسلین در مورد طالبان گفت: «آن‌ها می‌دانستند که باید آی.اس.آی را خوش سازند و در عین زمان بازی دیگری را به‌صورت کاملا مستقل بازی کنند».
تلاش‌های اولیه‌ی آقای رامسلین و همکاران نروژی او که روی کمک به طالبان، گروه نظامی روستایی با پیچیدگی سیاسی اندک، متمرکز بود، به [مطرح شدن] مجموعه‌یی از درخواست‌های منسجم برای نشست با حکومت افغانستان منجر شد. آقای رامسلین گفت که آن‌ها در این زمینه به پیشرفت نایل آمدند. در ماه می 2008، طالبان پذیرفتند که با نمایندگان حکومت افغانستان دیدار کنند. پس از تاخیر اندک، هیات‌های هردو طرف در ماه نوامبر در اوسلو رسیدند و طبق گزارش نروژی‌ها در یک منطقه و حتا در یک هوتل اقامت داشتند. اما چند ساعت قبل از آن که قرار بود دو طرف ملاقات کنند، بمبی منفجر شد. آقای رامسلین گفت خانه‌ی عضوی از یک هیات بیرون از شهر کویته منفجر شده بود و در نتیجه برادر یک طالب کشته شده و زن او زخم برداشته بود. همه آن را هشداری علیه تلاش‌ها برای دنبال کردن گفت‌وگوها تلقی کردند.
آقای رامسلین یادآوری کرد: «ما صبحانه را تمام کرده بودیم و مرحله‌ی بعدی ملاقات بود. آن‌ها فرو ریختند، می‌دانید، آن‌ها گریه می‌کردند و شوک دیده بودند». ملاقات ملغی شد و آقای رامسلین هیات طالبان را در یک جِت شخصی تا دبی همراهی کرد. تلاش‌ها به‌زودی از سر گرفته شدند و به گفته‌ی آقای رامسلین که انتخابِ رییس‌جمهور اوباما تا حدودی به گفت‌وگوهای محرمانه کمک کرد. طالبان در مورد سیاست رییس‌جمهور [اوباما] مبنی بر آغاز جدید با دنیای اسلام که او در سخنرانی‌یی در قاهره از آن سخن گفته بود، خوش‌بین بودند.
آقای رامسلین گفت که در ماه مارچ 2009، طالبان حتا زمینه را برای ملاقات دیپلمات‌های نروژی با ملا عمر، رهبر منزوی‌شان، فراهم کردند. [طالبان] آقای رامسلین و دو دیپلمات ارشدی را که از اوسلو آمده بودند شبانه سوار موتری کردند و قبل از آن‌که در اردوگاهی برسند که آقای رامسلین باور دارد احتمالا جایی خارج از شهر کراچی بود، چند دور زدند. آقای رامسلین گفت که در جریان ملاقات دو ساعته ملا عمر بر تمایل دنبال کردن مذاکرات تاکید کرد. او شدیدا معتقد است کسی که را که او ملاقات کرده بود به راستی بنیان‌گذار طالبان بود، قبلا دوبار با او تلفنی صحبت کرده بود.
آقای رامسلین گفت: «او قطعا بسیار مریض بود. او چارزانو نشسته بود. او کلفت بود، بسیار کلفت – انتظار این را نداشتم.» «ما می‌دانستیم او مشکلات شدید مرض شکر دارد. ما می‌دانستیم او مشکل گرده دارد». از دید رامسلین، بعدا، توافق رییس‌جمهور اوباما با افزایش 30000 نفری در تعداد نیروها در افغانستان، ناکامی قابل توجهی این روند بود. طرف‌هایی در گروه طالبان گفتند که آن‌ها اکنون مجبورند بجنگند. آقای رامسلین برخورد و رفتار طالبان در آن زمان را این‌گونه توصیف کرد: «اگر آن‌ها از بالا ما را هدف بمب‌ها قرار می‌دهند، ما از زیر آن‌ها را هدف بمب‌ها قرار می‌دهیم».
طالبان علنا تاکید کردند تازمانی که یک سرباز خارجی در کشور باشد، هرگز مذاکره با حکومت افغانستان را نخواهند پذیرفت. اما آقای رامسلین باور داشت این هرگز یک شرط تغییرناپذیر نبود و چهره‌های طالبان که آن‌ها نیز در این روند دخیل بودند دیدگاه او را داشتند. از دید آقای رامسلین، مقام‌های پاکستانی که طالبان را یک برگ برنده می‌دانستند، یک مانع بسیار کلان‌تر بود. در ماه فبروری 2010، قرار بود گفت‌وگوها در بالاترین سطح میان حکومت افغانستان و شش عضو طالبان، به‌شمول ملا عبدالغنی برادر معاون جنبش طالبان، برگزار شود. چند روز قبل از گفت‌وگوها، ملا برادر توسط پاکستان دستگیر شد که به‌طور موثر روند را متوقف ساخت و اخلالگران را برای نروژی‌ها آشکار ساخت.
در گزارش حکومت ناروی آمده است: «تداوم گفت‌وگوها به‌دلیل مخالفت نه‌تنها در درون گروه طالبان بلکه از سوی القاعده و مهم‌تر از آن از طرف آی.اس.آی دشوار شد.» «موقف آی.اس.آی با دستگیری ملا برادر مشخص شد». آقای رامسلین امید را از دست داد و قبل از بازنشسته شدن از خدمت، در نیپال سفیر بود.
سال‌ها بعد، در حالی‌که دیگران به تدریج کار می‌کنند تا امید به توافق از طریق گفت‌وگوها را احیا کنند، مقام‌ها هنوز در پرسش دخالت پاکستان گیر مانده‌اند و تعدادی باور دارند که باوجود خطرات بیگانه ساختن پاکستان، احتمالا زمان آن است تا از طریق کانال‌های دیگری به طالبان نزدیک شویم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *