افغانستان، هندوستان و ترامپ

راکش سود- سفیر قبلی هند در افغانستان/ روزنامه‌ی هندو
ترجمه: شریف حضوری- پژوهشگر و استاد دانشگاه

در 20 جنوری سال2017 دونالد ترامپ به‌عنوان چهل‌وپنجمین رییس‌جمهور امریکا قدرت را به‌دست خواهد گرفت. این در حالی است که امریکا هنوز درگیر طولانی‌ترین جنگ در تاریخ خود یعنی جنگ افغانستان می‌باشد. آقای ترامپ سومین رییس‌جمهور، ایالات متحده خواهد بود که با جنگی که آقای بوش در سال 2001 راه‌اندازی نمود و آقای اوباما برای خاتمه دادن آن تلاش کرد، دست‌وپنجه نرم می‌کند.
در حالی‌که «عملیات آزادی دوامدار» در 28 دسامبر سال 2015 رسما پایان یافت و به عملیات جنگی نیروهای آیساف خاتمه بخشید، اما از میان 12000 نیروی بین‌المللی مستقر در افغانستان برای حمایت قاطع، امریکا با حفظ رقم 9800 نفر بیشترین تعداد این نیروها را تشکیل می‌دهد. قابل یادآوری است که مسئولیت اصلی جنگ با شورشیان دو سال پیش به نیروهای افغانی (متشکل از اردو و پلیس) سپرده شد اما حضور امریکا برای ارائه‌ی اطلاعات حساس از محیط، استخبارات، حمایت ترصدی، اکمالات هوایی و استفاده از نیروهای ویژه در صورت نیاز تا هنوز حیاتی به نظر می‌رسد.
برای آقای بوش جنگ بر ضد طالبان و القاعده در افغانستان بخش جدایی‌ناپذیری از «جنگ علیه ترور» بود که در 20 سپتامبر 2001 آغاز گردید. این تلاش به‌رهبری امریکا با حمایت گسترده‌ی جامعه‌ی جهانی همراه بود و این همراهی با وجود حمله‌ی ناموجه امریکا بر عراق در سال 2003 برای پیدا نمودن سلاح کشتار جمعی ادامه پیدا کرد. با این‌همه، حمله بر عراق تمرکز امریکا را نسبت به چالش‌های فراروی آن کشور در افغانستان منحرف ساخت.
بعدها در سال 2009 آقای اوباما، تمایز دقیقی را میان جنگ‌های عراق و افغانستان قایل شد که از اولی به‌عنوان «جنگ ضروری» و از دومی به‌عنوان «جنگی که ما (امریکا) باید برنده شویم» یاد نمود. او دستور افزایش میزان نیروها در افغانستان را داد اما در عین‌حال تاریخ دقیق خروج نیروهای امریکایی از عملیات محاربوی را نیز روشن نمود. این تصمیم اشتباه ممکن نتایج فشار داخلی امریکا بوده باشد اما هر چه بود جان تازه‌یی را به شورشیان بخشید.

سود و زیان
خون و پول‌های زیادی در افغانستان به مصرف رسیده است. تنها امریکا بیش از 800 میلیارد دالر را هزینه کرده که از این‌میان تنها 115 میلیارد آن صرف بازسازی شده است. با در نظرداشت هزینه‌ی تورم، این مقدار پول بیش از 105 میلیارد دالر طرح مارشال برای بازسازی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم بوده است. از میان 3500 نفر تلفات انسانی آیساف (بیش از 40 کشور دنیا) در 15 سال گذشته، سهم کشته‌های امریکا 2400 نفر می‌باشد که بیشترین تعداد را نشان می‌دهد. با این‌حال، آغاز همین سال در اجلاس ناتو واقع شهر ورشو، توافق صورت گرفت تا حفظ نیروها به سطح یادشده و نیز کمک سالانه‌ی 4.5 ملیارد دالری به نیروهای امنیتی افغانستان تا سال 2020 ادامه یابد.
واضح است که این امر تغییراتی بنیادی را در شرایط افغانستان به‌وجود نخواهد آورد. در حقیقت تلفات ملکی و نظامی در سال‌های پسین افزایش چشمگیری داشته است. تا این تاریخ تلفات انسانی نیروهای امنیتی افغان 31000 نفر ذکر گردیده است که سال 2016 سیر صعودی سریعی را نشان می‌دهد. این در حالی است که میزان تلفات نیروهای امنیتی تا سال 2014 میلادی در مجموع 21000 نفر بود، اما هم‌اکنون این میزان خود را به 30000 نفر رسانده است. از میان 401 ولسوالی، حکومت تنها بر 258 عدد اشراف کامل دارد و 33 ولسوالی که بیشتر در جنوب کشور می‌باشد تحت کنترل شورشیان قرار دارد و مابقی 116 ولسوالی، مناطق تحت منازعه بوده که دست‌به‌دست می‌شوند.
این واقعیت دارد که بعضی پیشرفت‌ها به ثبت رسیده است. امید به زندگی از 40 سال در سال 2001 به 62 سال در حال حاضر افزایش یافته است. از میان 900000 نفر دانش‌آموز پسر، این رقم اکنون به 8 میلیون نفر رسیده است که 3/2 آن را دختران تشکیل می‌دهند. میزان سواد عمومی از 12% به 34% رشد در 15 سال گذشته را نشان می‌دهد. با در نظرداشت میانگین سن 18 سال، افغانستان جوان‌ترین جمعیت را داراست که بیش از 60 % آن زیر 21 سال می‌باشد. این پیشرفت زمانی قابل حفظ و نگهداشت خواهد بود که صلح دایمی تامین گردد.

رویکردهای سیاسی متفاوت
در همان اوایل حامد کرزی رییس‌جمهور قبلی افغانستان، به این درک رسید که کلید صلح و ثبات افغانستان در پاکستان نهفته است. او با «برادران پشتون» خواندن طالبان کوشید تا روابط را با پاکستان کشور بهبود بخشد. در بسیاری از سخنرانی‌ها، آقای کرزی هندوستان را «یک دوست دیرینه» و پاکستان را «برادر و دوگانه‌ی به‌هم‌چسبیده» خطاب کرد. این استعاره ممکن درست نباشد، زیرا یکی از دوگانه‌ها که پاکستان باشد جنین مرده به دنیا آمد و 3/1 دوگانه‌ی دیگر که افغانستان باشد در ظرف همین سال‌ها دارد می‌میرد. به‌هر صورت معنای این استعاره هر چه باشد نقش حیاتی پاکستان را نشان می‌دهد. بعد از به‌کارگیری همه‌ی گزینه‌ها، در پایان آقای کرزی از ممانعت و سنگ‌اندازی آقای مشرف خشمگین شد و خود به‌صورت مستقل کانال‌هایی را برای گفت‌وگو با شورای کویته گشود که ابتدا با ملا عبیدالله و بار دیگر با ملا برادر انجام گرفت اما همه‌ی این تلاش‌ها با دخالت آی‌اس‌آی به‌صورت موفقانه خنثا گردید.
آقای غنی یک قدم جلوتر رفت. او در سال 2014 با وجود این‌که تلاش‌های ناکام آقای کرزی را شاهد بود و با درک شکننده بودن حکومت وحدت ملی که خود برآمده از درون آن بود و نیز بدون در نظرداشت هیبت و غرور خویش و با نادیده‌گرفتن پروتکل دیپلماتیک به دیدار رییس ارتش پاکستان آقای جنرال راحیل شریف در مقر فرماندهی ارتش در راولپندی رفت. او به‌طور ضمنی با در خواست پاکستان موافقات کرد تا سطح روابط خود را با هندوستان کاهش دهد اما در بدل انتظار داشت که پاکستان نیز نقش مثبت خود را در تضمین گفت‌وگوهای صلح بازی نماید. در همان ابتدا صفحه‌ی جدیدی رونما شد و گروه هماهنگی چهارجانبه متشکل از پاکستان، افغانستان، امریکا و چین تشکیل گردید. با این‌همه، وقتی آقای غنی دریافت که پاکستانی‌ها علی‌رغم تقلای افغانستان مبنی بر روشنی‌اندازی در مورد سرنوشت رهبری طالبان، مرگ ملا عمر را به‌مدت 2 سال همانند یک راز نگهداشت تا آی‌اس‌آی بتواند جایگاه ملا اختر منصور را به‌عنوان رهبر جدید طالبان تدهین نماید، خیانت به خود را حس کرد. حملات هراس‌افگنانه افزایش یافت و آقای غنی به‌صورت صریح پاکستان را در فرستادن «پیام جنگ» در مقابل دست درازشده‌ی صلح توسط افغانستان نکوهش کرد.
آقایان بوش و اوباما هر کدام به سیاق خویش، سنگ‌اندازی‌های پاکستان را می‌دیدند اما به‌جای راه‌حل همیشگی، مدیریت موقتی شرایط را پسندیدند. آقای بوش سلامت اولین انتخابات افغانستان را با خط قرمزی که برای ژنرال مشرف تعیین کرده بود تضمین نمود اما در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری، توجهات‌اش بیشتر به عراق معطوف گردید. آقای اوباما با گماردن دیپلمات ارشدی نظیر آقای ریچارد هولبروک به‌عنوان نماینده‌ی ویژه‌ی خود در قبال افغانستان و پاکستان راه دیپلماسی را در پیش گرفت و در نهایت امر تصمیم گرفت که بهترین گزینه برای اداره‌ی او جهت مقابله با چالشی به‌نام افغانستان، کاهش نقش و حضور امریکا در این کشور خواهد بود. بعدها دیده شد که کمک بسته‌ی کری- لوگر به پاکستان بیشتر به بسته‌ی تشویقی شبیه بود تا تادیب.

فزون‌خواهی پاکستان
با داشتن مرز باز با افغانستان آن‌هم با وابستگی‌های قبیله‌یی در طول خط دیورند، منافع مشروع پاکستان قابل درک می‌باشد و این امر در مصالحه‌ی سیاسی افغانستان نیز حیاتی به نظر می‌رسد. اما آنچه حایز اهمیت است تلاش پاکستان برای داشتن قدرت وتو در روابط افغانستان با هندوستان میب‌اشد که افغان‌ها حاضر نیستند به چنین خواستی تن در دهند.
با دید تهدید حیاتی نسبت به هند، پر واضح هست که سیاست‌های پاکستان در قبال هندوستان و افغانستان بیشتر توسط ارتش این کشور تعیین می‌گردد. تنظیم روابط پاکستان با افغانستان در امتداد هندوستان، بدون شک روابط مبتنی بر بی‌اعتمادی، سوءظن و دشمنی را در پی خواهد داشت. در حالی‌که دورنمای عادی‌سازی روابط هند و پاکستان، آن‌هم در آینده‌ی نزدیک مشکل به نظر می‌رسد، بهترین راه برای پاکستان جهت ایفای نقش سازنده در بازسازی افغانستان همانا قبول و احترام به حاکمیت و خودمختاری آن کشور و نیز خویشتنداری از تبدیل افغانستان به صحنه‌ی رقابت میان پاکستان و هندوستان است.
ضمنا حکومت وحدت ملی یک نهاد قوی و متحد نیست و به همین خاطر امکان‌های فضای مذاکره را کاهش می‌دهد. همه‌ی این‌ها روی‌هم‌رفته قدرت پاکستان را نیز در حاضر نمودن طالبان بر روی میز مذاکره کاهش می‌دهد، آن کشور می‌تواند شرایط را برای برگزاری یک یا دو نشست فراهم نماید اما پایتخت سیاسی آن کشور در حدی نیست که قادر باشد مراحل مصالحه را تضمین و به سرانجام خیر رهنمون سازد.
چالش برای کابل این است که باید با مراحل چندجانبه‌ی مصالحه دست‌وپنجه نرم کند. از یک‌طرف با طالبان و از طرف دیگر با ارتش پاکستان. شاخه‌ی تندرو طالبان که توسط گروه حقانی رهبری می‌شود مصمم به مبارزه از راه نظامی است در حالی‌که شاخه‌ی میانه‌رو این گروه کم‌ترین خواستش خروج کامل نظامیان خارجی از کشور را در بر می‌گیرد. خروج کامل نظامیان نه‌تنها ائتلاف شکننده‌ی رهبران حکومت وحدت ملی را از بین خواهد برد بلکه حمایت‌های مالی و حیاتی جامعه‌ی جهانی برای حفظ نهاد دولت را نیز کاهش خواهد داد. همان‌طوری که در توافق‌نامه‌ی صلح میان حکمتیار و دولت افغانستان دیده شد، راهی برای تقسیم قدرت وجود دارد اما هیچ حکومتی در کابل این خطوط قرمز طالبان را نخواهد پذیرفت.

فاکتور هندوستان
هندوستان با هزینه نمودن بیش از 2 میلیارد دالر و تعهد 1 میلیارد دالر دیگر در آغاز همین سال برنامه‌های بسیار سازنده‌ی همکاری با ابعاد اقتصادی داشته است. هندی‌ها جان‌های زیادی را در حمله‌های عمدی از دست داده‌اند اما این حوادث نقش این کشور را در بازسازی افغانستان کاهش نداده است، بلکه روابط دو کشور را بیش از پیش توسعه داده که اینک وارد زوایای نظامی نیز شده است. گفتنی است که به هیچ‌وجه هندوستان همانند زمان طالبان، وادار نخواهد شد تا سفارت خود را در کابل مسدود کند.
زمانی‌که رییس‌جمهور منتخب، آقای ترامپ، آغاز به کار کند، خواهد یافت که او نیز انتخاب زیادی در این زمینه ندارد. نباید حرفی از خروج قطعی گفت. چالش اصلی او را تلاش برای تغییر محاسبات تشکیلات پاکستانی‌ها تشکیل می‌دهد. افزایش توانمندی نیروهای امنیتی افغان برای مقابله با شورشیان و نیز حمایت از انتخابات سال 2019 که بتواند یک حکومت یکدست را به‌وجود بیاورد، از دیگر چالش‌های حکومت او به نظر می‌رسد. با همه‌ی این اوصاف، او حکومت نرندرا مودی را شریک مورد اعتبار و قابل اعتماد خواهد یافت.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *