روسیه میتواند با چین و پاکستان متحد شود تا برای ائتلاف به رهبری امریکا بلوک جانشین بسازد
The Statesman / عبدالرفیق
ترجمه: حمید مهدوی
روسیه یک قدرت بزرگ است که خاطرهی قوی «و یک زرادخانهی استراتژیک) از ابرقدرت بودنش در گذشته حفظ کرده است. روسیه، در اوکراین و سوریه، ایالات متحده را با مداخلات نظامی مستقیم به چالش کشید. علاوه بر آن، مسکو بهطور تاکتیکهای جنگی ترکیبیاش را به کار بسته است تا این برداشت را ایجاد کند که این کشور در انتخابات ریاستجمهوری امریکا نفوذ کرده است و بین فرمانده کل قوای آینده و عناصر سازمانهای استخباراتی امریکا شکاف و اختلاف ایجاد کند.
با کمال تعجب، افغانستان بهعنوان عرصه و میدان دیگری ظهور میکند که در آن مسکو بهوضوح در تضاد با منافع واشنگتن کار میکند. در حقیقت، اقدامات اخیر روسیه که اکنون از یک چرخش به طرف افغانستان نمایندگی میکند، مجموعهیی از چالشهایی ایجاد می کند که ناظران امریکاییِ منطقه آنها را پیشبینی نکرده بودند. حکومت آیندهی ترامپ باید از ابراز وجود تازهی روسها در افغانستان آگاه باشد، هم از تهدیدهای ناشی از آن و همچنین فرصتهای بالقوهیی که احتمالا به همراه خواهد داشت.
چرخش کامل روسیه در افغانستان
در اواخر ماه دسامبر، مسکو از یک گفتوگوی سهجانبه با پکن و اسلامآباد در مورد آیندهی افغانستان میزبانی کرد. مهمتر اینکه کابل، واشنگتن و دهلی جدید، متحد تاریخی روسیه که اکنون به ایالات متحده نزدیکتر میشود، در گفتوگوها شامل نبودند. در بیانیهی مشترکی که پس از گفتوگوها منتشر شد، از گفتوگوها با طالبان افغانستان حمایت شد و در مورد گسترش دولت اسلامی ابراز نگرانی شد. سهگانهی روسیه-چین-پاکستان از هیچ پدید نیامد. این، آخرین تلاش از سلسله تلاشهای روسیه در راستای تعامل با اسلامآباد و طالبان افغانستان است. بهصورت کل، این اقدامات نشانگر یک تغییر قطعی در سیاستِ چند دههیی مسکو در قبال منطقه است. پاکستان در طول جنگ سرد، اکثرا یک متحد قوی ایالات متحده بود، در حالیکه اتحاد جماهیر شوروی با هندی که ظاهرا بیطرف بود موافقتنامهی دفاعی امضا کرده بود. پس از تهاجم شوروی در افغانستان، پاکستان با توافق ایالات متحده در تبدیل شدن افغانستان به گورستان ارتش سرخ کمک کردند و روسیه را وادار به خروج کردند. در جریان دههی 1990، مسکو، با توافق دهلی جدید و تهران از اتحاد شمال علیه گروههایی که پاکستان و عربستان سعودی پشتیبانشان بودند – اول حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و سپس طالبان افغانستان، حمایت کرد.
پس از حملات یازدهم سپتامبر، مسکو از ائتلاف بهرهبری امریکا که طالبان را سرنگون کرد و عناصر اتحاد شمال را که روسیه حمایت کرده بود، به قدرت آورد. جنگ پس از حملات یازدهم سپتامبر در افغانستان و بهطور گستردهتر جنگ علیه تروریسم در جهان نیز به مسکو فضا داد تا بیرحمانه ستیزهجویان چچن را که جهادیهای سلفی پس از به حاشیه کشانده شدنِ جداییطلبان صوفی چچن توسط روسیه بر آنها مسلط شده بودند، خرد کند. روسیه همچنین از حضور نسبتا بزرگ ارتش امریکا در حیاط خلوتش حمایت دیپلماتیکی و تدارکاتی کرد. از سال 2009 تا 2015، مسیر تدارکاتی برای نیروهای امریکایی و ناتو بود که وابستگی واشگتن به اسلامآباد را کمتر ساخت.
مهار تجارت مواد مخدر، داعش و امریکا
روابط مسکو با واشنگتن از سال 2014، بهدنبال مداخلهی روسیه در اوکراین رو به بدتر شدن گذاشته است. در همین سال، عملیاتهای جنگی ایالات متحده در افغانستان به پایان رسید، بدون اینکه طالبان افغانستان را بهطور معناداری تضعیف کرده باشند. مسکو باید با این واقعیت ستیزه میکرد که ایالات متحده و ناتو سربازان کافی برای شکست دادن طالبان ندارند، اما با آنهم تعداد نیروهای باقیمانده و دردسرسازِ غربی بسیار نزدیک به روسیه در حیاط استراتژیک این کشور وجود دارد. علاوه بر آن، در حالیکه طالبان در حال بازخیزاند، دولت اسلامی در امتداد مرز افغانستان-پاکستان حضور جنینی دارد. نگرانیهای روسیه در مورد استفادهی این کشور از افغانستان برای ایجاد شبکهها در آسیای مرکزی، مشروع است. تولید تریاک در افغانستان در بالاترین حد است که بهشدت بر روسیه بهعنوان مسیر ترانزیتِ مواد مخدر افغانستان به اروپا و یک بازار مصرفِ کلان تاثیر میگذارد. روسیه حدود یک پنجم مواد مخدر غیر قانونی جهان را مصرف میکند و به مرض همهگیرِ اعتیاد به هیروئین متبلا شده است.
به این دلیل سال گذشته مسکو تعاملاش با طالبان افغانستان را بیشتر کرد. ارتباط روسیه با طالبان، به گفتهی یک مقام طالبان که نخواست نامش فاش شود، به سال 2007 برمیگردد؛ اما این رابطه ظاهرا سال گذشته تشدید شده است و احتمالا به سرحد حمایت مادی از این گروه شورشی رسیده است. یک فرمانده طالبان که نامش ذکر نشده است به خبرگزاری فرانسه گفته است که روسیه به این گروه شورشی در تصرف قندوز در خزان گذشته کمک کرده است. علاوه بر آن، مسکو همچنین قرار گزارشها مانع اجرای توافق صلح میان کابل و حزب اسلامی گلبدین میشود، توافقی که تندروانِ طالبان افغانستان با آن مخالفت کردهاند. این دو تحول اخیر دو پرسش خلق میکند. اگر روسیه از حلوفصل جنگ در افغانستان از طریق گفتوگوها حمایت میکند، چرا مانع توافقی میشود که، در صورت موفقیت، میتواند نمونه و الگویی برای توافق با طالبان در آینده باشد؟ و اگر مسکو در واقعیت برای طالبان افغانستان سلاح کشنده فراهم میکند، آیا اهدافش به حمایت از این گروه و مقابله با دولت اسلامی خلاصه میشود؟
نگرانیهای روسیه بهوضوح از دولت اسلامی و تجارت مواد مخدر فراتر میرود. این کشور حضور نیروهای باقیماندهی امریکایی در افغانستان را یک تهدید نهفته میداند. ضمیر کابلوف، در یک مصاحبهی طولانی با خبرگزاری اناتولی فرانسه در مورد حضور درازمدت ارتش امریکا در منطقه ابراز نگرانی کرد و گفت که هیچ «پاسخ روشنی» ندارد که چرا ایالات متحده «میخواهد در افغانستان پایگاه داشته باشد». کابلوف ادعا کرد که زیرساختهای فعلی امریکا در افغانستان به این کشور «دو تا چهار هفته زمان میدهد تا در همین پایگاه تا 100 هزار سرباز مستقر کند».
حضور 8400 سرباز امریکایی در افغانستان، از جمله 98 هزار سرباز در اوج حضور آنها، به این معنا است که ایالات متحده در این کشور محاط به خشکه اهرم دارد. در حالیکه مسکو میتوانست به طالبان افغانستان کمک تاکتیکی کند تا تلفات امریکاییها را در افغانستان تا حدی افزایش بدهد که تعهد بسیار با هزینه شود و از لحاظ سیاسی، [امریکا] را وادار به خروج کامل کند، این احتمال نیز وجود دارد که این کشور از نفوذ فزایندهاش در افغانستان برای گرفتن امتیازات از ایالات متحده بهعنوان بخشی از یک معاملهی بزرگ استفاده کند. نقش امریکا بهعنوان ضامنِ نهایی رژیم فعلی افغانستان – و حضور فیزیکی پرسونل ارتش امریکا در افغانستان – آسیبپذیریهایی است که روسها میتوانند از آن بهرهبرداری کنند. روسها، در جریان فصل جنگی بعدی، میتوانند به طالبان در هدف قراردادن سربازان امریکایییی استفاده کنند که در کنار سربازان افغان یک نقش «مشورتی و کمکی» بازی میکنند یا به این گروه شورشی در تصرف و در کنترل نگهداشتن ولایتهای شمالی افغانستان کمک کنند. مسکو حتا میتواند به طالبان در تلاشهایشان در ارائهی یک تصویر جدید از این گروه کمک کند، به شکل پنهانی پروژههایی چون ساختوساز زیرساختها و مکاتب، را کمک مالی کند که در روستاها نسبت به طالبان حسن نیت ایجاد میکند.
در یک سناریوی مفرط و دور از انتظار، روسیه میتواند با چین و پاکستان متحد شود و یک بلوک جانشین برای ائتلاف بهرهبری امریکا بسازند و بر یک توافق سیاسی گسترده در افغانستان تاکید کنند و مالکیت آن را به دست بگیرند. چین در استقبال از موقف روسیه در سوریه، بهعلاوهی افغانستان، گامهای غیرعادی برداشته است و روابط روسیه با پاکستان بهطور پیوسته در حال بهبود است. مسکو ممنوعیت فروش اسلحه به اسلامآباد را برداشته است و در سال 2017 چهار چرخبال جنگی در اختیار پاکستان قرار خواهد داد. این کشور بهزودی موافقتنامهی 2 میلیارد دالری خط لولهی گاز طبیعی با اسلامآباد را نهایی خواهد ساخت و هردو کشور نخستین تمرینات نظامی مشترکِ در تاریخشان را در پاکستان انجام دادند که دهلی نو را بهشدت حیرتزده ساخت.
زمینهیی برای همکاری با ایالات متحده؟
چین، پاکستان و روسیه به احتمال زیاد تلاش خواهند کرد نفوذ ایالات متحده در افغانستان را خنثا کند، نه اینکه را جای آن را بگیرد. آنها احمق خواهند بود اگر تلاش کنند سرپرستی این کشور فقیر و شکننده را بهدست بیاورند. بنابراین، حکومت ترامپ بهجای اینکه ناخودآگاه روسها را در افغانستان دشمنان خویش بداند، بهدنبال همگرایی با روسیه و دیگر کشورهای منطقه خواهد بود. از بهار سال گذشته تاکنون، واشنگتن و کابل از گروه هماهنگی چارجانبه که پکن و اسلامآباد را شامل بود و برای تسهیل روند گفتوگو با طالبان بهرهبری افغانها تلاش کرده بود، خودداری کردهاند. حکومت اوباما از آن زمان تاکنون بهدنبال تشویقِ دخالت بیشتر هند در افغانستان بوده است، اما هند نه ارتباط زمینی [با افغانستان] دارد و نه وزنهی دیپلماتیکی و نظامییی که بتواند به اندازهی کافی مکمل تلاشهای ایالات متحده در راستای تامین ثباتِ درازمدت درافغانستان شود.
حکومت ترامپ باید احیای گروه هماهنگی چهارجانبه را در نظر بگیرد و از روسیه دعوت کند به این گروه بپیوندد. روسیه و ایالات متحده اشتراکات قابل توجهی در افغانستان دارند. روسیه بهدنبال خنثا ساختن عناصر فراملیِ مرتبط با شورشیان افغانستان و مبارزه با تجارت مواد مخدر است. این کشور همچنین میخواهد از تلاشهای داعش برای ساختن جای پایی درافغانستان جلوگیری کند. در حالیکه روسها به طالبان افغانستان مشروعیت دادهاند، آنها اشاره کردهاند که لزوما شبکهی حقانی را آشتیپذیر نمیدانند. مشمول ساختن روسیه، بهعنوان یک قدرت کلانی که در آسیای مرکزی نفوذ دارند، در تلاش صلحِ بهرهبری افغانها با حمایت کشورهای منطقه، نشاندهندهی احترام به آن است. این کار، بهعلاوهی کمک به تامین ثبات در افغانستان در درازمدت، میتواند بهعنوان یک اعتمادساز با مسکو خدمت کند که میتواند به عرصهی دیگری برای جنگ معنا شود. در مقابل، برای ایالات متحده، وزن خطرات ناشی از یک رویکرد خصمانهتر در قبال افغانستان از هر جنبهی مثبت دیگری بیشتر است.