زنان زیادی در افغانستان خشونت فیزیکی و روانی و حتا آزار جنسی را در خانه متحمل میشوند چون میدانند بعد از جدایی از شوهر، حق حضانت بر اطفالی که در بدن خود پروریدهاند را نخواهند داشت. در هنگام کشمکشهای فامیلی و حتا در صورت روبهرو شدن با خشونت، مادران افغان تا حد امکان میکوشند که مشکلات را تحمل کنند و بهاصطلاح عام بسوزند و بسازند و خواستار طلاق نشوند چون نمیخواهند بعد از جدایی فرزندان خود را از دست بدهند.
براساس قانون مدنی افغانستان حضانت طفل پسر تا هفتسالگی و از دختر تا نهسالگی مربوط مادر است و پس از آن مربوط پدر میشود چون در نظر قانونگذاران فرزند حق و مالکیت پدر است. اگر خانمی از شوهر خود جدا شود برای بهدست آوردن فرزندان خود مجبور است یا امتیازاتی به شوهر خود بدهد و یا در مقابل دریافت فرزندان خود از بسیاری حقوق قانونی و مسلم خود مانند مهریه یا نفقهی معوقه صرفنظر نماید. بهخاطر غیرمنصفانه بودن این قانون، تعداد زیادی از مردان خشن از آن برای کنترل زندگی زنان استفاده میکنند. با استفاده از این قانون مردان خشونتگر یا زنان را مجبور به ماندن در ازدواجهای خشن میکنند و یا با استفاده از حضانت بر اطفال زنان را مورد شکنجهی روحی قرار میدهند. قانون حضانت ما حربهی بزرگی در دست مردان خشن است که با استفاده از آن زن را مجبور به تسلیم شدن میکنند.
از طرف دیگر فراموش نکنیم که تا هفتسالگی پسر و نهسالگی دختر، تمام زحمات و مسئولیت بزرگ کردن فرزندان بهدوش مادر است. هر چند محکمه بالای پدران ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ افغانی نفقه را برای هر طفل تعیین میکند، ما میدانیم که در زندگی امروز این مقدار خیلی ناچیز است و شاید حتا برای فیس و مخارج مکتب اطفال نیز کافی نباشد، چه برسد به لباس و داکتر و دوا. تعداد زیادی از مادران از ترس اینکه فرزندانشان را از دست ندهند دوباره ازدواج نمیکنند چون براساس قانون ما اگر مادر ازدواج دوباره کرد، حضانت اطفال را از دست میدهد. زنان همهی عمر خود را فدای فرزندانشان میکنند تا اینکه آنها به هفت و نه سالگی میرسند و بعد پدران از راه میرسند و خواستار حضانت میشوند. در این مدت پدران میتوانند مصروف خوشگذرانی خود باشند، دوباره ازدواج کنند. تعداد زیادی از پدران حتا خرج نفقهی اطفال خود را نمیدهند چون میگویند حالا که جدا شدهای خودت میدانی و اطفالت، اما با آنهم منتظر میباشند که معیاد حضانت تکمیل شود و فرزندان را از نزد مادر بگیرند. سپردن حضانت به مادران نباید باعث ایجاد بیمسئولیتی پدران شود در اجتماع ما چنین است.
آیا میتوانیم مادری را که با هزاران مشکل اطفالش را بزرگ میکند و تمام وقتش را صرف پرورش آنها میکند ملامت کنیم که بعد از به سن رسیدن آنها نمیخواهد از کودکانش بگذرد؟ قانون ما زنان را در حالتی قرار میدهد که یا مجبور به پنهان کردن اطفال از شوهر گردند و یا از ترس از دست دادن آنها از مملکت فرار کنند. کوشش برای بیرون شدن از مملکت باز هم معضلهی دیگری برای مادران بهوجود میآورد.
هنگامیکه فرزند دورهی حضانت را نزد مادر بهسر میبرد محکمه بدون موجودیت مادهی قانونی بالای مادر فشار میآورد تا ضمانت بدهد که فرزند خود را فرار نخواهد داد. این به این معناست که مادری که بهخاطر فرزندان خود که از تمام حقوق خود گذشته، عمر خود را فدای آنها کرده و از ازدواج دوباره صرفنظر کرده، باید هنوز هم قربانی بدهد تا به دولت ثابت کند که کودکان خودش را فرار نخواهد داد. او باید به دولت ضمانت بدهد که در وقت معینه جگرگوشههایش را به پدرشان که به احتمال زیاد در این مدت از آنها بیخبر بوده تسلیم خواهد کرد. آیا این بیانصافی با مادران نیست؟
در قانون حضانت مملکت ما نیاز به تغییرات اساسی است. محکمه باید این موضوع را در نظر بگیرد که شوهری خشن، پدری خشن نیز خواهد بود. آیا پدری که با همسرش با خشونت برخورد میکند، به حقوق دخترانش احترام خواهد کرد؟ آیا ضمانتی وجود دارد که او با کودکان عین رفتار را نخواهد کرد؟ علاوه بر این باید این موضوع هم فراموش نشود که پدران اکثرا بعد از جدا شدن ازدواج دوباره میکنند. آیا مادرِ جدید با کودکان رفتار محبتآمیز خواهد داشت؟ آیا کودکان در خانهی مادراندر امن خواهند بود؟ چرا باید حضانت بهصورت چشمبسته و بدون ارزیابی وضعیت زندگی و اخلاقی پدران به آنها سپرده شود؟ آیا زندگی با پدری خشن بهتر از زندگی با مادری مهربان است؟ چرا باید داشتن پدر بر داشتن مادر در زندگی ارجحیت داشته باشد؟ آیا چنین انسانیتر نیست که هر آنکسی که میتواند از کودکان مواظبت بهتر کند و بهتر به نیازهایشان پاسخ بدهد باید حضانت را به عهده داشته باشد؟
ما ادعا میکنیم که بهشت زیر پای مادران است، اما با گرفتن حق حضانت از مادران زندگی را برایشان جهنم میسازیم.
فروزان سروری- دختران رابعه