جایگزین «پیر» چه‌کسی خواهد بود؟

دیروز خبر مرگ پیر سیداحمد گیلانی، رییس شورای عالی صلح و رهبر حزب محاذ ملی افغانستان منتشر شد. او شب‌هنگام و در شفاخانه‌ی امنیت ملی (امان الله خان) پس از آن‌که بستری شد، جان باخت. آقای گیلانی گرچه برخلاف برهان‌الدین ربانی در اثر مریضی و در شفاخانه جان داد، اما شورای صلح برای بار دوم است که در فاصله‌ی زمانی اندکی بی‌رییس می‌شود. از جهتی دیگر، مرگ آقای گیلانی، به‌مثابه‌ی مرگ یکی از بازیگران کهنه‌کار سیاست در افغانستان و نیز مرشد طریقه‌ی قادریه در افغانستان نیز است. از این جهت، مرگ آقای گیلانی، عرصه‌ی بحث‌ها و معاملات سیاسی را دوباره داغ‌تر خواهد کرد.
پیر سیداحمد گیلانی از سه روز پیش در کما به سر می‌برده. از همان روزها نیز بحث‌هایی بر سر جانشینی او در ریاست شورای صلح انجام شده است. حامد کرزی ترجیح داد صبغت‌الله مجددی را که او نیز از نظر شأن مذهبی و خانوادگی با گیلانی قابل مقایسه است، به‌عنوان رییس این شورا برگزیند. کرزی سپس در چرخشی فرصت‌طلبانه، برهان‌الدین ربانی را که هنوز منزلت سیاسی‌اش برای کرزی اهمیت ویژه‌یی داشت و او را در مناسبات سیاسی-قومی با حزب جمعیت اسلامی حمایت می‌کرد، به‌عنوان رییس این شورا انتخاب کرد. شهادت آقای ربانی و سپس روی کار آمدن حکومت وحدت ملی سبب شد که رییس‌جمهور غنی نیز با روش مشابهی در پی نصب کسی بر ریاست این شورا باشد که از یک‌سو اعتبار سیاسی و مذهبی قابل اعتنایی داشته باشد و از جهتی دیگر بتواند با وانهادن این کرسی بخشی از حامیان سیاسی‌اش را مجاب کند. پیر سیداحمد گیلانی گزینه‌ی مناسبی برای احراز این مقام بود. مقامی که دست‌کم در بسیاری از گفت‌وگوهای سیاسی و روند مذاکره با طالبان، به‌واسطه‌ی ارگ و وزارت خارجه دور زده شد و منزلت آن به نهادی تشریفاتی فروکاسته شد.
گیلانی، 82 ساله و رهبر حزب محاذ ملی و پیر طریقه‌ی قادریه بود. او در جلال‌آباد تولد شد و در دانشکده‌ی شرعیات در دانشگاه کابل درس خواند و با نواسه‌ی حبیب‌الله خان، پدربزرگ ظاهرشاه، آخرین شاه افغانستان، ازدواج کرد. شاهان افغانی پس از امان‌الله از خانواده‌های بانفوذ مذهبی در افغانستان به‌حساب می‌بردند. گیلانی‌ها نیز در کنار مجددی‌ها از خانواده‌های بااعتبار و صاحب‌نفوذ بودند. به این دلیل، سید احمد گیلانی در دوره‌ی ظاهرشاه، با او رابطه‌ی نزدیکی داشت. پس از شکل‌گیری جبهه‌ی مجاهدین در برابر دولت کمونیستی در کابل و لشکرکشی شوروی به افغانستان، آقای گیلانی حزب محاذ ملی را در پاکستان تأسیس کرد. این حزب در کنار شش حزب قدرتمند دیگر به‌شمول حزب اسلامی و حزب جمعیت اسلامی، نخستین دولت مجاهدین را تشکیل دادند. گیلانی‌ها نهایتاً به صیانت از املاک و نفوذ اجتماعی و عقیدتی‌شان تلاش کردند و از این جهت، در زمان طالبان نیز مقاومت ملموسی از این حزب دیده نشده است. پس از سقوط طالبان و کنفرانس بن در سال 2001، آقای گیلانی در جمع حامیان ظاهرشاه بود. او در آن زمان نمایندگانش را در بن فرستاد و در تشکیل دولت پساطالبان نقش داشت. در انتخابات اول ریاست‌جمهوری از کرزی حمایت کرد، همان‌طور که در سومین انتخابات، او حامی اشرف غنی، رییس‌جمهور کنونی بود.
گیلانی اولین رهبر سیاسی-مذهبی است که رخت از جهان برمی‌بندد. سه خانواده که اقتدار بی‌حدوحصر اقتصادی و منزلت قابل اعتنای سیاسی را به اعتبار وجه‌ی مذهبی به ارث برده‌اند و البته به استثنای رژیم کمونیستی و طالبان، همواره در دولت صاحب جایگاه و قدرت سیاسی بوده‌اند، خانواده‌ی نادری، مجددی و گیلانی است. گرچه سید احمد گیلانی رهبر خانواده‌ی گیلانی‌ها از میان رفته است، اما اعضای خانواده‌اش نقش چشمگیری در توزیع قدرت و مناسبات سیاسی دارند. دخترش فاطمه گیلانی، رییس هلال احمر و همسر انورالحق احدی است. سید اسحاق گیلانی دیگر عضو این خانواده، رهبر یکی از جریان‌های سیاسی است و اخیراً لحن انتقادآمیزی در مورد حکومت وحدت ملی به‌کار گرفته است. فتانه گیلانی و حامد گیلانی نیز هر کدام از اقتدار قابل دیدی برخوردار اند. از این جهت، او میراث سیاسی بسنده‌یی از خودش به یادگار گذاشته است.
اما جایگاه او در شورای عالی صلح با چه کسی می‌تواند پر شود، هنوز مشخص نیست. معمولاً رییس این شورا از میان رهبران سیاسی صاحب نام غیر پشتون برگزیده شده است. شورایی که دست‌کم به‌لحاظ رسمی، مجری روند مصالحه با طالبان و مخالفان مسلح دولت است. ارگ ریاست‌جمهوری برای گرامی‌داشت از آقای گیلانی هیأتی را توظیف کرده که در رأس آن محمدکریم خلیلی قرار دارد و اعضای آن چهره‌های برجسته‌ی سیاسی و اجرایی حکومت‌اند. این کار نشان می‌دهد که آقای غنی به‌خوبی از اهمیت راضی نگهداشتن خانواده‌های بانفوذ مذهبی آگاه است، گرچه فرقه‌ی قادریه یا فرق دیگر عمدتاً صوفی‌مشرب سرمایه‌ی اجتماعی کلانی ندارند، اما به‌صورت نمادین همواره حامیان مهمی برای حکومت‌ها بوده‌اند.
به نظر می‌رسد جایگاه او بر طبق سنت توزیع قدرت برای راضی نگهداشتن چهره‌های برجسته‌ی سیاسی، این بار به یونس قانونی و یا محمدکریم خلیلی خواهد رسید. آقای قانونی از چهره‌های تأثیرگذار در تشکیل دولت پساطالبان و از ناراضیان اشرف غنی است، گرچه در این اواخر خاموشی گزیده است. او همچنین عضو شورای حراست و ثبات است که اپوزیسیون غیررسمی جدی برای حکومت وحدت ملی تلقی می‌شود. آقای خلیلی اما از حامیان جدی محمداشرف غنی بود. او در طول کارزارهای انتخاباتی از غنی حمایت کرد، با وصف آن‌که بعدتر سهم قابل ملاحظه‌یی از توزیع کرسی‌های دولتی بر نداشت و نشانه‌های از نارضایتی‌اش را به‌خصوص در تظاهرات‌های مدنی جنبش روشنایی اظهار کرد. او همچنین به‌عنوان کسی‌که دو دور معاون دوم کرزی بوده و از چهره‌های سیاسی ماندگار در حکومت‌های پساطالبان و چه از این جهت که حامی سیاسی غنی بوده (درست مانند گیلانی)، در کنار یونس قانونی به‌عنوان گزینه‌ی دیگری برای احراز کرسی ریاست شورای عالی صلح قرار گرفته است. انتخاب رسول سیاف، گرچه او نیز یک عالم مذهبی است و چهره‌ی فعال‌تر سیاسی، اما به‌دلیل مخالفت‌های علنی‌اش با طالبان، بعید است که در این لیست بگنجد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *