سخیداد هاتف

مصلح الملک

در حدود دو دو دهه پیش که برهان‌الدین ربانی رییس‌جمهور بود، یا خود و یارانش چنان می‌پنداشتند، میانه‌ی حکومت آن مرحوم با جنبش ملی اسلامی جنرال عبدالرشید دوستم در شمال خراب بود. در واقع، پایتخت هیچ کنترلی بر شمال نداشت و جنرال دوستم بر قلمرو وسیعی از کشور حاکمیت خودمختار داشت. در آن روزگار، آوازه افتاد که هیأتی از کابل به مزار شریف می‌آید تا برای آوردن صلح با حاکمان شمال مذاکره کند. در راس این هیأت پیر سید احمد گیلانی رهبر حزب محاذ ملی افغانستان بود. هیأت آمد. روزی این هیأت به دانشگاه بلخ آمد تا مثلا با قشر تحصیل‌کرده و جوان و روشنفکر جامعه نیز سخن بگوید. آقای پیر گیلانی که پشت تریبون رفت، سخنرانی‌اش با این مطلع آغاز شد: «اگر چه من یک شخص سیاسی نیستم…». آن‌گاه، در ذهن من این پرسش پیدا شد که مگر این شخص که می‌گوید سیاسی نیست، رهبر یک حزب به‌نام محاذ ملی افغانستان نیست؟ بعد، فکر کردم که لابد محاذ ملی حزب سیاسی نیست و شاید حزب لزوما کار سیاسی نمی‌کند. این تبیین‌ها در ذهنم راه می‌یافتند، چون نمی‌توانستم بپذیرم که آدمی با وزن و اعتبار پیر سید احمد گیلانی، که رییس‌جمهور فرستاده بودش تا با جنرال دوستم مذاکره کند، آن‌قدر بی‌فکر باشد که نداند خودش فردی سیاسی هست یا نیست.
اما بعدها معلوم شد که جناب پیر می‌تواند در مقام رهبری یک حزب (محاذ ملی) برای یک مذاکره‌ی سیاسی به شمال آمده باشد و در عین‌حال ادعا هم بکند که فردی سیاسی نیست. چرا؟ برای این‌که آشکار شد که اصلا توقع داشتن یک فکر نظام‌مند و منطقی از او توقعی غیرمنطقی است. حال، سوال این است که اگر چنین است پس چرا او را در راس هیأت صلح به شمال فرستاده بودند؟ حتما حالا در ذهن‌تان می‌گردد که «آها، جالب، این آدم در این اواخر هم رییس شورای عالی صلح بود». چرا پیر گیلانی، تیپ اجتماعی و شخصیتی او، رییس هیأت صلح و رییس شورای عالی صلح می‌شود؟ برای این‌که تیپ اجتماعی و شخصیتی او فقط به یک چیز نیاز دارد: داشتن مریدی دست‌بوس که به‌صورت نمادین احترام به جایگاه مثلا معنوی او را پیوسته پاس بدارد. آن‌وقت، در برابر، این پیر حاضر است در نقش ماست‌مال و توجیه‌گر سیاست‌های حاکم هر کاری بکند. یعنی پیر احترام به پیری خود را می‌طلبد و بالمقابل پرستیژ اجتماعی خود را در اختیار حاکم قرار می‌دهد و هر دو به مراد می‌رسند. به همین خاطر، پیر به همه اطمینان می‌دهد که فردی سیاسی نیست و کسی نباید از او هراس داشته باشد. اما در عین‌حال، از موضع یک پیر اعلام می‌کند (به تشجیع و تشویق دولت) که جنگیدن با طالبان مشروع نیست. به‌خاطر همین نقش ویرانگر پیران مستجاب‌الاستخاره و مصلح‌الملک است که رفتن این گروه از دار فانی به دار باقی، و البته به‌صورت طبیعی، خبر ناگواری نیست. شاید پس از انتظاری بسیار مردم از شر این جماعت جهل‌پرور و ظالم‌پناه رفته‌رفته خلاص شوند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *