طالبان: در گفت‌وگوهای مستقیم صلح با دولت افغانستان شرکت نمی‎کنیم

نشست مسکو و گره کور در مصالحه با طالبان

شریف حضوری، دانشجوی دکترای خلع سلاح و دپیلماسی

قدمت مصالحه با گروه طالبان به یک دهه نزدیک می‌شود. علی‌رغم هزینه‌های مادی و معنوی در این راه و مصارف هنگفت جهت حفظ تشکیلات گسترده‌ی شورای عالی صلح، این تلاش‌ها نتیجه‌یی در پی نداشته است. وخیم شدن اوضاع امنیتی در کشور و افزایش مانوردهی مخالفان مسلح از یک‌طرف و عدم راهکار مشخص حکومت افغانستان در مواجهه با مخالفان مسلح از طرف دیگر، باعث شده تا گره کوری در مذاکرات صلح به‌وجود بیاید که گشایش آن را در آینده‌ی نزدیک نمی‌توان متصور بود. درخواست سران حکومت وحدت ملی از سازمان ملل مبنی بر درج اسامی رهبران طالبان در لیست سیاه از یک‌سو و همکاری با مذاکرات چندجانبه‌ی منطقه‌یی و جهانی از سوی دیگر کلاف این گره را کورتر و سردرگمی کامل را در دستگاه دیپلماسی کشور به نمایش می‌گذارد.
اخیرا آقای لاوروف وزیر خارجه‌ی روسیه در دیدار با همتای افغان خویش از نشست شش‌به‌علاوه‌یک متشکل از کشورهای افغانستان، روسیه، هند، چین، ایران و پاکستان با میزبانی مسکو در 15 فبروری سال روان میلادی خبر داد و بگو -مگوهای امیدوارکننده‌یی را در افکار عمومی مردم خسته از جنگ رقم زده است. با در نظرداشت این رویداد مهم، به نظر می‌رسد که با غیبت ایالات متحده و شرکای اروپایی‌اش، این نشست با اقبال خوشی مواجه شود و چشم امید دوختن به پیامدهای این نشست نیز کار بیهوده و عبثی به نظر می‌رسد. این در حالی است که اخیراً ژنرال نکلسون فرمانده عمومی نیروهای امریکایی به‌طور صریح از تماس روسیه با طالبان ابراز نگرانی نموده و کشورهای ذیدخل همسو با روسیه مانند ایران را در مشروعیت‌بخشی به طالبان و نیز در بی‌ثباتی افغانستان مقصر دانسته است. با استمداد از سه سطوح تحلیلی فردی (تلاش رهبران)، میان دولتی (تلاش‌های منطقه‌یی) و جهانی (سیاست بین‌الملل) باید دید که وضعیت مصالحه با مخالفان چگونه بوده و سرانجام به کجا خواهد رسید؟
طبق آمار ماموریت همکاری سازمان ملل متحد در کشور، تعداد کشته‌های ملکی سال 2009، 5969 نفر و سال 2016 ، 11418 نفر بوده است که با تاسف گراف تلفات سیر نجومی‌یی را از خود به نمایش می‌گذارد. در همین حال بنیاد آسیایی در نظرسنجی خود در مورد افغانستان در دسامبر 2016 دریافته است که تنها 29.3 درصد از مردم افغانستان باورمندند که کشورشان به راه درست در حرکت می‌باشد و مابقی 65.9 درصد معتقد می‌باشند که کشور به راه درست قدم برنمی‌دارد. همچنان در صفحه‌ی 133 بخش ادغام و مصالحه گزارش سیگار که به‌تاریخ 30 جنوری 2017 منتشر شده است، دیده می‌شود که دولت افغانستان در نیمه‌ی دوم سال 2016 هیچ پیشرفتی در مذاکرات صلح با طالبان نداشته است. در عین حال این گزارش به نقل از طالبان می‌گوید که حمله‌ی آن‌ها بر مواضع دولت موفقیت‌آمیز بوده و در حال حاضر هیچ علاقه‌یی میان مقامات طالبان وجود ندارد تا وارد یک مذاکره‌ی استراتژیک گردند. با ذکر ارقام فوق به‌خوبی دیده می‌شود که برایند تمام مشکلات پیش‌آمده در کشور، طولانی شدن جنگ است که بدون شک برای خاتمه دادن این بلای خانمان‌سوز، حکومت افغانستان هر روزنه‌ی امیدی را فرصتی می‌داند تا باشد مرحم التیام زخم‌های خونین این کشور را دریابد و راه‌های مختلف را برای تأمین صلح و آرامش ابدی در مملکت بیازماید.
اگر صلح افغانستان را با سطح تحلیل فردی مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید که توفیق آن‌چنانی نداشته است. از سال 2006 به ‌بعد که طالبان دوباره جان گرفتند و شروع به تحرکات بر ضد دولت نمودند آقای کرزی با برادر خواندن آن‌ها تلاش کرد تا طرح ادغام آن‌ها را با جامعه‌ی افغانستان به اجرا برساند و برای موفقیت این امر، ایشان با بیست‌ویک بار سفر به پاکستان و استمداد از آقایان مشرف، زرداری، ژنرال کیانی، ژنرال راحیل‌شریف و سایر افراد دارای نفوذ، سعی نمود تا معاونت آن‌ها را در تسهیل این روند با خود داشته باشد اما با کمال تاسف همه‌ی امیدها به یاس تبدیل شد. آقای کرزی همزمان همان دید فردی خویش را جهت توفیق در امر صلح در داخل کشور نیز به پیش برد و با جمع نمودن افراد بانفوذ در شورای عالی صلح و قرار دادن برهان‌الدین ربانی به ریاست این شورا، شانس خویش را آزمود اما نتیجه‌یی را در بر نداشت. با تشکیل حکومت وحدت ملی، آقای غنی نیز با همان دید فردی به مذاکرات صلح نگریست تا جایی‌که خلاف عرف دپلماتیک به مقر ستاد فرماندهی ارتش پاکستان در راولپندی رفت و دیدار با ژنرال راحیل‌شریف نیز دردی از دردهای کشور را مداوا نکرد. با ذکر این نکته که در داخل کشور نیز پروسه‌ی صلح و ادغام رسما در 31 مارچ 2016 پایان یافته و تنها پلتفورم افغانی برای ترغیب شورشیان به صلح دیگر وجود نخواهد داشت، باید منتظر نشست تا مذاکرات صلح به کدام سو خواهد رفت.
با بررسی این امر در سطح دولت دیده خواهد شد که تلاش دولت و حکومت‌های بیرونی نیز نتیجه‌ی ملموسی را به همراه نداشته است. پادرمیانی قطری‌ها و گشایش دفتر سیاسی طالبان در دوحه، تلاش پشت پرده‌ی امریکایی‌ها جهت به‌ثمر رساندن مذاکرات، اجلاس چهارجانبه‌ی صلح اسلام‌آباد متشکل از امریکا، چین، پاکستان و افغانستان و تا جایی اعمال نفوذ سعودی‌ها در قضیه‌ی صلح نه‌تنها گرهی از مذاکرات صلح نگشود بلکه سوءظن کشورهای ذی‌نفوذ در قضیه‌ی افغانستان را بیشتر کرد. افغانستان بارها از پنهان‌کاری ایالات متحده گله و شکایت نمود، ایرانی‌ها و روس‌ها از عدم دعوت خویش در اجلاس صلح ابراز نا خشنودی کردند و همه‌ی این‌ها باعث شد تا کشورهای ذی‌نفع، به‌جای همکاری، کارشکنی را در پروسه‌ی صلح ترجیح دهند. همین امر سبب شده است که بعد از گذشت بیش از یک دهه از تلاش‌های صلح‌خواهی، هیج دست‌آوردی را در این عرصه شاهد نباشیم.
نشست 15 فبروری در مسکو را باید با سطح بین‌الملل مورد بررسی قرار دهیم. فاکتورهای مشترک مانند پدیده‌ی مهاجرت، تروریسم، امنیت انرژی و گسترش حیطه‌ی نفوذ در منطقه، دو قدرت بزرگ جهانی چین و روسیه و قدرت‌های مهم منطقه‌یی مانند هند، پاکستان و ایران را در نشست مسکو گردهم آورده است. نیازمندی به انرژی، محیط امن منطقه‌یی برای رشد و شکوفایی اقتصادی و ضمانت اجرایی سیاست «یک کمربند و یک جاده»، چینی‌ها را قانع خواهد ساخت تا بیشترین توان خود را در همکاری با این پروسه به‌کار گیرند. نیت روس‌ها در قضیه‌ی صلح افغانستان شفاف نبوده و بیشتر با دید تهدید استراتژیک نسبت به امریکایی‌ها و ناتو به همراه بوده است. بنابراین برای روسیه، حضور امریکایی‌ها و ناتو بیشتر تهدید حیاتی محسوب می‌شود تا قدرت‌گیری و گسترش نفوذ طالبان. هند و افغانستان به‌دلیل رابطه‌ی نزدیک با امریکا، از مشروعیت‌بخشی طالبان در سطح بین‌الملل خشنود نخواهند بود حال‌آن‌که به‌دلیل دعوت نشدن در دور اول نشست سه‌جانبه و تعیین اجندای نشست کنونی، دلخور نیز می‌باشند. ایران به‌دلیل همسو بودن با روسیه در بحران‌های بین‌المللی ممکن تا حدی ناراحتی‌اش را در عدم حضور نشست اول پنهان نماید اما حضور داعش در مرزهای این کشور و ایجاد تهدید بالقوه از یک‌طرف و سابقه‌ی عدم رابطه‌ی مسالمت‌آمیز با امریکا از طرف دیگر، موضع این کشور را در همکاری با پروسه‌ی صلح افغانستان دچار تردید خواهد کرد. پاکستان به‌دلیل فشارهای مضاعف بین‌المللی مبنی بر پناه دادن به مخالفین دولت افغانستان تحت فشار می‌باشد و در حال حاضر در انزوای بین‌المللی قرار گرفته است. این کشور هر چند به مدت کوتاهی هم که شده، به اعتماد روس‌ها و چینی‌ها خیانت نخواهد نمود اما در بلندمدت، پاکستان طالب آرامش و صلح در افغانستان نیست و استفاده از تندروان جهادی به‌عنوان یک ابزار موثر در سیاست خارجی جهت ایجاد فشار بر همسایه‌ی افغان خود را فروگذار نخواهد بود.
در اخیر با این‌که ضمیر کابلوف، با ایجاد پیش‌شرطی «حضور سازنده در گفت‌وگو و روشنی‌اندازی در سیاست امریکا برای افغانستان»، از ایالات متحده برای شرکت در این نشست دعوت به‌عمل آورده است اما از قرائن پیداست که این دعوت، تعارف دپلماتیکی بیش نبوده است. پس با غیبت بزرگترین بازیگر جهانی و منطقه‌یی در این نشست، آیا داشتن چشم امیدی به مذاکرات درست خواهد بود؟ اگر بپذیریم که بین‌المللی کردن قضیه‌ی افغانستان بر اهمیت این موضوع خواهد افزود و تا جایی به نفع کشور خواهد بود اما جهانی شدن آن، نیازمند مشارکت فراگیر همه‌ی قدرت‌های دنیا به‌ویژه ایالات متحده و کشورهای تاثیرگذار اروپایی می‌باشد. دوقطبی کردن مذاکرات در سطح بین‌الملل مشکلی را حل نخواهد کرد کما این‌که این دوقطبی شدن، گره از مشکلات سوریه نگشوده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *