پس از حملهی تروریستی مرگبار به زیارتگاه شاهقلندر در ایالت سند، تنشهای سیاسی کابل و اسلامآباد به بالاترین حد خود در دورهی حکومت وحدت ملی رسیده است. پس از این رویداد، مرز تورخم از سوی پاکستان بسته شده، بیش از 150 مهاجر افغان در پاکستان دستگیر شده، در شبوروزهای گذشته بنا بر برخی گزارشها 200 توپ به نقاط مرزی کشور شلیک شده که منجر به کشته شدن یک زن و فرزندش و زخمی شدن دستکم دو نفر دیگر شده و سرانجام رییس ارتش پاکستان در گفتوگوی تلفنی با جنرال نیکلسون-فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو-از این نیروها خواسته که برای توقف حملات تروریستی از خاک «افغانستان» در «برابر» پاکستان، تلاش ورزد. فهرست 76 نفری تروریستهای تحت پیگرد ارتش پاکستان نیز به حکومت داده شده است.
پاکستان چونان مار زخمخوردهیی عصبانی است. گرچه عصبانیت پاکستان نیز محل تردید قرار دارد؛ چهاینکه این کشور در تلاش تغییر وجههی بینالمللیاش است که در آن بهعنوان یکی از حامیان گروههای تروریستی یا دستکم دولت مداراجو در برابر آنها تلقی میشود. بهصورت مشخص در ایالات متحده، پاکستان عملاً با تهدید قطع کمکهای مالی و اعمال فشار بیشتر برای برخورد صریح با تروریسم بینالمللی مواجه است. با اینحال، عصبانیت پاکستان نیز بیپاسخ نمانده است. دیروز دو مقام ارشد نظامی، رییس ستاد ارتش و معین ارشد امنیتی وزارت داخله در کنفرانس خبرییی گفتند که ترجیح میدهند تنش جاری میان دو کشور از مجاری دیپلماتیک رفع شود، اما آمادگی هرنوع پاسخ درخور به پاکستان را دارند؛ اشارتی تلویحی از پاسخ دادن به حملات توپخانهیی پاکستان. اقدامی که برخی چهرههای پیشین نظامی، از جمله جنرال ایوب سالنگی نیز آن را تأیید کرده است.
هر دو کشور نیز بر موضع ثابتی پای میفشارند. مقامات حکومتی و چهرههایی مانند حامد کرزی، تأکید کردهاند که افغانستان قربانی تروریسم است. تروریسمی که در خاک پاکستان لانه دارد، از آنجا حمایت میشود و از خاک این کشور بر افغانستان حملاتی را سازمان میدهد. از نظر آمار و ارقام نیز افغانستان از چهرهی حقبهجانبتری برخوردار است؛ دستکم در یک مورد، در حمله به ریاست محافظت از رجال برجسته که محل امنیتی بهحساب میآید، کمتر از 70 نفر کشته شد. نگاه مسلط این است که بخش بزرگی از حملات تروریستی در پاکستان طراحی میشود و فراتر از آن، این کشور عملاً به لانهی شبکهی تروریسم بینالمللی و رادیکالیسم اسلامی تبدیل شده است. به این ترتیب، بر سر اینکه چهکس یا کشوری قربانی است دعوایی جریان دارد که با تکذیب و رد، همواره مبهم باقی مانده است (البته که قربانی مردم دو کشور اند). در همین بافتار، شورای امنیت ملی و رییس ستاد ارتش نیز تلویحاً شرط گذاشتهاند که برای رسیدگی به فهرست پیشنهادی پاکستان مبنی بر تحویل دادن 76 تروریست به این کشور، لیستهای پیشنهادی افغانستان به پاکستان نیز بررسی و پاسخ داده شود.
سخنگوی ناتو از تنشهای مرزی بهوجودآمده ابراز نگرانی کرده است. اکنون پرسیدنی است که آیا این تنشها به رویارویی شدیدتر منجر خواهد شد؟ و اساساً راهی برای حل مسالمتآمیز دعوای دو کشور وجود دارد؟
باید در نظر داشته باشیم که پاکستان در طی نزدیک به دو دهه همواره حضور غیرمستقیم در افغانستان داشته است. سازمان آیاسآی و شبکههای سیاسی مرتبط با آن، از گردانندگان پشت صحنهی نبرد افغانستان در برابر روسها و رژیم کمونیستی بود و بخشی از فرماندهان جهادی و شبکههای وابسته به آن برای پاکستان آشنا است. تهاجم طالبان در غیبت نقش پاکستان بیمعناست. به این ترتیب، پاکستانیها چه در قالب حامی یا دشمن، حضور مؤثر و مستمری در افغانستان داشته و از این جهت دلیلی ندارد که نسبت به آن نگران باشیم. این دیدگاه در میان خصوصاً نظامیان افغان پذیرفته است. اما اگر قرار بر تهاجم نظامی باشد، شبیه آنچه در چندماه پیش منجر به نبرد چند ساعتهی مستقیم میان نیروهای مرزی افغان و پاکستانی شد، جای تردید دارد. واقعیت این است که پاکستان در برابر نیروهای شبهنظامی-تروریستی محلی احساس درماندگی میکند. ارتش فقط یکبار موفق به تهاجم گستردهی نظامی در مناطق وزیرستان شد، غیر از این، بخشهای قبایلی تقریباً خارج از دایرهی کنترل این کشور است. در وضعیت پیچیدهی کنونی، پاکستانیها د رحالی که هراس اصلیشان «هند» است، هرگز تن به نبردی خودخواسته نخواهند داد. بلوچهای آزادیخواه، طالبان پاکستانی و بخشهایی از شبکهی بینالمللی تروریسم شبیه جماعتالاحرار مواردی نیست که پاکستان بتواند نادیده بگیرد و دردسر تازهیی بخرد.
از جهتی دیگر، دست یافتن به راهحل سیاسییی که بتواند مسألهی افغانستان و پاکستان را حل کند نیز دشوار است. ارتش و تا حدی ساختار سیاسی پاکستان در زمان نواز شریف، بر نوعی حمایت از بنیادگرایی و تندروی مذهبی استوار است. ارتش نمیتواند نقش گروههای تندرو را چه در جهت تحت فشار گذاشتن همسایهی شمالیاش و چه در مناقشهی پایانناپذیر کشمیر نادیده بگیرد. تغییر قاعدهی اصلی ارتش پاکستان نیز کار ناممکنی است. حکومت نواز شریف نیز نگاه استراتژیکِ توأم با همدلی با گروههای بنیادگرا و نقش آن دارد. تا زمانی که پاکستان دست از تکیه کردن بر گروههای تندرو برندارد، رسیدن به وضعیتی که جستوجوی پایان مناقشه را ممکن سازد، محتمل نیست. مناقشهی مرزی افغانستان و پاکستان نیز پیشینهی دراز سیاسی-تاریخی دارد که احتمالاً تصمیم گرفتن دربارهی آن بر مبنای وضعیت عینی مناطق آنسوی خط دیورند، خارج از توانایی حکومت وحدت ملی است. آنچه که برجای میماند این است که کشوقوس نظامی سیاسی میان دو کشور کماکان ادامه خواهد یافت.