ترامپ و تروریسم

راهبرد امریکا پس از داعش
فارین افِرز/پیترفیور و هال برندز ترجمه: حمید مهدوی


بخش دوم

دست روی دست گذاشتن
در یک گزینه‌‎‌ی مفرط، ایالات متحده می‌تواند از فرصتی که با شکست داعش فراهم شده‌ است برای روی دست گرفتن راهبرد عدم دخالت نظامی در شرق میانه که منتقدان آرامش‌طلب از آن طرفداری می‌‎کنند، بهره‌برداری کند. این گزینه، نشان‌دهنده‌ی نقض بنیادین اقدامات اخیر و بازگشت به راهبرد مبارزه با تروریسم ایالات متحده در دهه‌ی 1990 و حتا قبل از آن خواهد بود. این به‌معنای کاهش دراماتیکِ حضور نظامی ایالات متحده در شرق میانه خواهد بود که هیچ نیروی جنگی‌یی فراتر از تعداد نیرویی که برای تامین امنیت سفارتخانه‌های ایالات متحده نیاز است، باقی نخواهد ماند. واشنتگن هنوز حملات ضدتروریستی اندکی انجام خواهد داد، اما این حملات اکثرا ماهیت تلافی‌جویانه خواهند داشت؛ مانند حملات بر پایگاه‌های القاعده به‌دستور بیل کلینتون، رییس‌جمهور ایالات متحده در سال 1998، پس از آن‌که این گروه سفارتخانه‌های امریکا در کینیا و تانزانیا را بمب‌گذاری کردند. هرگونه حملات پیش‌گیرانه‌یی صرف علیه تهدیدات حتمی و قریب‌الوقوع و تنها با هواپیماهای بدون سرنشین یا دیگر روش‌های از راه دور و با کم مسئولیتِ حمله، انجام خواهد شد. علاوه برآن، ایالات متحده هیچ‌گونه تلاشی برای یافتن شرکای ضدتروریسم از آغاز نخواهد کرد، چنانچه در افغانستان و عراق انجام داد، و همکاری نظامی فعلی‌اش در زمینه‌ی مبارزه با تروریسم با کشورهای چون مصر و عربستان سعودی را به اندازه‌ی قابل توجهی کاهش خواهد داد.
بنابراین، عدم مداخله در درجه‌ی اول به‌معنای مواجهه با تروریسم با روش‌های غیرنظامی خواهد بود. ایالات متحده، در داخل کشور روی استخبارات و تنفیذ قانون تمرکز خواهد کرد. در خارج، این کشور روی اشتراک‌گذاری معلومات استخباراتی با دیگر کشورها و تامین همکاری دیپلماتیک در زمینه‌ی مبارزه با تروریسم متمرکز خواهد شد. عدم مداخله کمک‌های توسعه‌یی محدود به کشورهای خاور میانه را شامل خواهد شد، اما سیاست امریکا اساسا دوباره‌سازی آن‌ها را هدف قرار نخواهد داد. به‌عبارت ساده، عدم مداخله از حالتِ آماده‌باش جنگی ایالات متحده، چنانچه که در پانزده‌سالِ گذشته تجربه کرد، جلوگیری خواهد کرد.
منطق عدم مداخله ساده است: دخالت نظامی ایالات متحده در جهان اسلام نمی‌تواند مشکل تروریسم را حل کند؛ در حقیقت، این دخالت با کشت تخمِ خشم نسبت به دخالتِ امریکا این مشکل را بدتر خواهد ساخت. بنابراین، پا پس کشیدن تهدید تروریسم را به حداقل خواهد رساند. حداقل، عدم مداخله، یک هدف وسوسه‌انگیز و اغوا کننده‌ (ارتش امریکا) را از حیاط خلوت تروریستان بر خواهد چید و پیامدهای ناخواسته‌یی را که با کشته‌شدن اتفاقیِ مردم بی‌گناه توسط نیروهای امریکایی یا دیگر اقدامات خام‌دستانه‌ی آن‌ها اتفاق می افتد، کاهش خواهد داد. این کار تروریستان را از مواد بسیار حیاتیِ تبلیغات‌شان – «اشغال» سرزمین مقدس توسط ایالات متحده – محروم خواهد ساخت. خوشبینانه‌تر این‌که عدم مداخله جهتِ خشم ستیزه‌جویان اسلام‌گرا را از ایالات متحده به طرف حکومت‌های سرکوب‌کننده‌ی خودشان تغییر خواهد داد و از افراطی شدنِ افراد میانه‌روتر جلوگیری خواهد کرد. ادامه‌ی این استدلال این‌گونه است که هرآنچه که از تهدیدِ تروریسم باقی مانده باشد، می‌توان با آموختنِ درسِ ادامه دادن به زندگی باوجود حملات کوچکِ گاه‌به‌گاه، نه نشان دادنِ عکس‌العمل بیش از حد به آن‌ها، به بهترین شکل با آن مقابله کرد. عدم مداخله چنانچه که طرفداران آن ادعا می‌کنند به معنای آن است که ایالات متحده با انجام عملیات‌های کمتر و کوچکتر کردنِ ارتش‌اش سالانه ملیاردها دالر را پس‌انداز خواهد کرد.
با این‌حال، عدم مداخله مسئولیت‌های کلانی نیز با خود حمل می‌کند. این، یک نکته‌ی تبلیغاتی قدرتمندی به دست تروریستان خواهد داد که ایالات متحده وقتی خونش ریخته شود، فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد. باتوجه به نقش سنتی واشنگتن به‌عنوان یک تامین‌کننده‌ی ثبات در منطقه، عدم مداخله هم‌چنین در خاور میانه خلای قدرت ایجاد خواهد کرد؛ خلایی که احتمالا تهدیدی است برای دولت‌های حیاتی برای منافع امریکا، مانند عربستان سعودی.
بدتر از همه، عدم مداخله احتمالا از تهدید تروریسم نخواهد کاست. هرچند مداخله‌ی ایالات متحده یک منبع خشم جهادی‎ها است، منابع دیگری نیز وجود ندارند از جمله ارزش‌های لیبرال ایالات متحده و حمایت غیرنظامی آن از رژیم‌های سرکوب‏گری چون مصر و عربستان سعودی. هرچند ممکن است انفعال از مقاومت ضد امریکایی بکاهد، این احتمال نیز وجود دارد که مانع مختل ساختن خطرات اولیه توسط ایالات متحده شود – چنانچه که قبل از یازدهم سپتامبر، وقتی مقام‎های امریکایی نتوانستند با تهدید رو به رشد القاعده مقابله کنند، اتفاق افتاد. آن‌وقت، عدم مداخله ایالات متحده را از قلبِ هدف تروریستان بیرون نخواهد برد، اما ایالات متحده را از ابزارهای مورد نیاز برای در حاشیه نگهداشتن تهدید [تروریسم] محروم خواهد ساخت. اگر یک حالت کمتر تهاجی به حمله‎یی با تلفات گسترده نسبت داده شود، رهبرانی که روی عدم مداخله قمار زده‌اند احتمالا با تباهی سیاسی مواجه خواهند شد. با توجه به این جنبه‏های منفی، احتمالی نمی‎رود که هیچ یکی از رؤسای جمهوری امریکا عدم مداخله را بپذیرند. به این دلیل است که می‎گویند حکومت اوباما، باوجودی که به دنبال مرگ اسامه بن‌لادن در سال 2011 تاحدودی به منطقِ عدم مداخله علاقه نشان داد، سرانجام به این نتیجه رسید که این راهبرد نه عملی است و نه از لحاظ سیاسی دوام خواهد آورد.
ادامه دارد …

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *