مناظره و جنگ؛ جایگاه مبهم طالب و دشمن

طالبان به مثابه‌ی بزرگترین گروه مسلح مخالف دولت که بیشترین بخش جنگ را در این سال‌ها به پیش برده و حملات متعدد انتحاری و کشتار مردم را به صورت رسمی بر دوش گرفته، در تعریف رسمی حکومت از «دشمن» جایگاه مبهمی دارد. از فعالیت بیش از 20 گروه تروریستی به ادعای مقامات حکومتی، به مثابه‌ی جدی‌ترین تهدید امنیتی یاد می‌شود. در تعریف متعارف رییس جمهور و حکومت، قاتلان مردم و عوامل ناامنی به مثابه‌ی دشمنان مردم جای می‌گیرند. اما کمتر اتفاق افتاده که طالبان به صورت صریح به عنوان یک گروه تروریستی معرفی شود یا حتا در دایره‌ی وسیع دشمنان افغانستان جای گیرد.
حامد کرزی، رییس جمهور پیشین از طالبان با عنوان «برادران ناراضی» یاد می‌کرد و رییس جمهور غنی بر آن‌ها عنوان «مخالفان سیاسی» را نهاد. دیروز نیز در سخنرانی محمداشرف غنی، صراحتی در مورد محکومیت بی‌قید و شرط طالبان وجود نداشت. اما دعوت به مناظره با علمای دین، بر سر حقانیت جنگ آن‌ها، از نکات جالب سخنان دیروز آقای غنی بود. این که طالبان اگر توجیهی شرعی بر مبارزه‌ی شان دارند، با علمای دینی مناظره کنند و توضیح بدهند.
پیشنهاد رییس جمهور به اندازه‌ی دستور ملا هبت‌الله رهبر طالبان در مورد «کاشتن درخت در فصل بهار» جالب بود. این پیشنهاد پیش از آن‌که جنبه‌ی جدیتش اهمیت داشته باشد، به مثابه‌ی نشانه‌یی از رویه‌ی معمول حکومت‌ در برابر طالبان می‌تواند در نظر گرفته شود. به این معنا که به رغم بر دوش کشیدن بخش بزرگ جنگ جاری علیه مردم و دولت، طالبان هنوز جایگاه جدی‌یی در میان دشمنان رسمی دولت نیافته است. به نظر می‌رسد طالبان از این حسن برخوردار اند که به عنوان گروهی که بنیادهای داخلی دارند، همواره راهی برای بازگشت کم‌هزینه به صلح داشته باشند. وگرنه دعوت از طالبان برای مناظره دینی، هیچ پاسخ روشنی ندارد. جنگ جاری که با خون و انتحار و ویرانی همراه بوده، نتیجه‌ی عدم امکان مناظره و بن‌بست گفت‌وگو بوده است. تا زمانی که این بن‌بست نشکند، همان‌گونه که روند صلح به موفقیت نینجامید، مناظره نیز هیچ گرهی از مشکل طالبان باز نخواهد کرد. طالبان بر این فکر استوار اند که آن‌ها علیه یک نظم سیاسی‌یی که می‌جنگند که از دیدگاه آن‌ها غیر شرعی است. آن‌ها با «کفر جهانی» و کشورهای متجاوز و حکومتی می‌جنگند که به حمایت این کشورها بر روی کار آمده است. در برابر آن، دیدگاه بنیادی نظام سیاسی پساطالبان، انتحار، عدم برابری، بی‌پروایی به حقوق بشر و ساز و کار امارت طالبانی را بر نمی‌تابد و نمی‌تواند در آن مورد گفت‌وگو کند.
به همین دلیل برخورد غیر معمول و مبهم با طالبان در ادبیات رسمی سیاسی، با تناقض‌های بسیاری آمیخته است. رییس جمهور همواره پس از هر حمله‌ی خونبار انتحاری زبان تندی را در انتقاد از طالبان به کار برده است. دیروز و در سخنرانی‌اش در جمع نیروهای دفاعی و امنیتی نیز با خوش‌حالی خبر کشته شدن ملا سلام، والی نام‌نهاد طالبان را اعلام کرد و سران این گروه را متهم به زندگی مرفه و تهییج پیروان شان برای کشتار مردم کرد. از یک‌سو طالبان برادران ناراضی یا مخالفان سیاسی‌اند و از سوی دیگر، عوامل کشتار، فلاکت و نگون‌بختی این کشور و هیولای شروری که باید از ریشه خشکانده شود.
به نظر می‌رسد این رفتار آمیخته با تناقض، چه در آن تعمدی وجود داشته باشد یا ناگزیرانه باشد، در سطح عمومی‌تر ابهام در مورد طالبان را افزایش می‌دهد. نیروهای امنیتی که ما از آن‌ها با افتخار یاد می‌کنیم، علیه کی می‌جنگند؟ جبهه‌ی اصلی جنگ در دست چه‌کسی است؟ غیر از این است که عامل اصلی بی‌ثباتی و کشتار طالبان‌اند؟
تا کنون روند مذاکره، گفت‌وگوه و مصالحه با طالبان هیچ نتیجه‌یی نداشته است. در عمل این گروه نه استقلال سیاسی دارند و نه عجالتاً برای بازگشت به صلح و ثبات آماده‌اند. آن‌ها اگر در بهار از یک‌سو ظاهراً درخت می‌کارند، از سوی دیگر آماده‌اند تا برنامه‌ی تصرف مناطق را مانند دو سال گذشته از سر بگیرند. برای آن‌ها در وضعیتی که عملاً هیچ فشار جدی‌یی وجود ندارد، معنایی نخواهد داشت. بهتر آن است که حکومت بپذیرد، پوشش اصلی شبکه‌های تروریستی طالبان‌اند و تا زمانی که هزینه‌ی حضور آن‌ها به عنوان یک گروه تروریستی و مسلح مخالف کشور سنگین‌ و طاقت‌فرسا نشود، راهی برای گفت‌وگو نیز گشوده نخواهد شد. تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر قرار دادن نام ملاهبت الله در فهرست تحریم‌هایش، نشانه‌ی خوبی از شروع برخوردهای جدی‌تر با طالبان است و حکومت می‌باید چه در ادبیات رسمی و چه در سیاستش در قبال طالبان، این روند را دنبال کند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *