جان مک‌کین و لیندزی گراهام: چرا برای پایان دادن به بن‌بست در افغانستان به نیروی بیشتر ضرورت داریم؟

واشنگتن پست/ جان مک‌کین (رییس کمیته‌ی نیروهای مسلح سنا) و لیندزی گراهام (عضو این کمیته) ترجمه: حمید مهدوی

در 11 سپتامبر 2001، تروریست‌های القاعده 3000 غیرنظامیان بی‌گناه را در خاک امریکا در حالی کشتند که رژیم طالبان در افغانستان به آن‌ها پناه داده بود. در پاسخ به آن حمله، نیروهای ایالات متحده و ناتو به افغانستان اعزام شدند تا مسئولان [این حملات] را شکار کرده و اطمینان یابند که افغانستان دیگر هرگز پناهگاهی برای تروریستان نخواهد بود. از آن زمان تاکنون، بیش از 2000 امریکایی و بیش از 1000 سرباز از متحدان ناتوی ما حیات‌‌شان را وقف این ماموریت کرده‌اند.
اما پس از بیش از یک‌ونیم دهه جنگ، جنرال جان نیکولسن، فرمانده نیروهای امریکایی و ائتلاف در افغانستان، ماه گذشته به کمیته‌ی نیروهای مسلح سنا گفت که جنگ در افغانستان در بن‌بست قرار دارد. رییس‌جمهور ترامپ و حکومت او باید با افغانستان با همان فوریتی رفتار کنند که در جنگ علیه دولت اسلامی‌ می‌کند، یا این بن‌بست خطر لغزیدن به ناکامی‌راهبردی را به همراه دارد.
در ماه جاری، دو حمله‌ی انتحاریِ همزمان توسط طالبان در کابل حداقل 16 تن را کشت و بیش از 40 تن را زخمی‌کرد. در شمال افغانستان، طالبان بر یک ولسوالی دیگر تاخت‌وتاز کردند. این عقب‌گرد به دنبال تلفات نگران‌کننده در سراسر این کشور اتفاق افتاد. نیکولسن به‌تازگی یک گزارش سربازرس [ویژه برای بازسازی افغانستان] را پذیرفت که حکومت افغانستان صرف 57 درصد از ولسوالی‌های این کشور را کنترل می‌کند یا در آن‌ها نفوذ دارد، کمتر از 72 درصد در یک سال قبل.
اشتباه نکنید: افغان‌ها شدیدا می‌جنگند تا از کشورشان در برابر دشمنان مشترک ما دفاع کنند. در عین زمان، باید درک کنیم که ایالات متحده هنوز در افغانستان علیه دشمنان تروریست که در 11 سپتامبر بر ملت ما حمله کردند و علیه وارثان ایدیولوژیک آن‌ها می‌جنگد. ما باید طبق آن عمل کنیم. متاسفانه، ما در سال‌های اخیر دستان ارتش‌مان را در افغانستان بسته‌ایم. به‌جای تلاش برای پیروزی، ما صرف تلاش کرده‌ایم نبازیم. بارها و بارها ما شاهد خروج سربازان بودیم که ظاهرا بیشتر به سیاست ایالات متحده ربط داشت، نه شرایط در صحنه. دلبستگی با «سطوح مدیریت نیرو» در افغانستان و هم‌چنین در عراق و سوریه، ظاهرا بیشتر در مورد ‌اندازه‌گیری شمارش سربازان بود تا‌اندازه گیری موفقیت.
صلاحیت‌ها نیز به‌شدت محدود شده بود. تا تابستان سال گذشته، ارتش ما از هدف قرار دادن طالبان، به استثنای مفرط‌ترین شرایط، منع شده بود؛ چیزی که فشار را از این ملیشه‌ها برداشت و به آن‌ها اجازه داد تجدید قوا کرده و دوباره حمله کنند. در واقع، در حالی‌که ما با دولت اسلامی‌در عراق و شام/سوریه (داعش) می‌جنگیدیم، صلاحیت‌ها در افغانستان چنان دست‌وپاگیر بودند که یک سال تمام وقت گرفت تا به نیروهای امریکایی سرانجام صلاحیتِ حمله بر جنگجویان این گروه در افغانستان داده شد. در حالی‌که ما راهبرد «نبازید» را در پیش گرفته بودیم، خطری که متوجه نیروهای امریکایی و افغان است، با تشدید تهدید تروریستی، بیشتر شده است.
طالبان مرگ‌آورتر شده‌اند، مناطق تحت کنترل‌شان را توسعه داده‌اند و تلفات سنگینی را بر نیروهای افغان وارد آورده‌اند و قرار گزارش‌ها، این گروه به کمک ایران و روسیه که هیچ چیزی جز دیدن ناکامی ‌ایالات متحده در افغانستان نمی‌خواهند، این کار را کرده است. القاعده و شبکه‌ی حقانی هم‌چنان منافع ما را در افغانستان و فراتر از آن تهدید می‌کنند. دولت اسلامی‌تلاش دارد پناهگاه دیگری بسازد که بتواند از آن حملات را برنامه‌ریزی و اجرا کند.
علاوه برآن، تلاش‌های ایالات متحده در مواجهه با این تهدیدات تروریستی مدام توسط پناهگاه‌های تروریستان در پاکستان که برای حمله در آن‌سوی مرز و کشتن نیروهای امریکایی به‌کار گرفته رفته‌اند، خنثا شده‌اند. بدترشدن روابط بین پاکستان و افغانستان این مشکل را دشوارتر ساخته است. رییس‌جمهور ترامپ فرصت مهمی دارد تا این صفحه را ورق بزند، از این ابتکار عمل بهره‌برداری کرده و با دشمنان تروریست ما بجنگد. ایالات متحده، برای انجام این کار، باید فرجام‌ها، راه‌ها و روش‌ها را در افغانستان همسو سازد. هدف ایالات متحده در افغانستان در حال حاضر همان هدف 2001 است: جلو تروریستان گرفته شود تا از قلمرو این کشور برای حمله بر کشور ما استفاده نتوانند.
ما به‌دنبال دست‌یابی به این هدف با حمایت از نهادهای حکومتی و امنیتی افغان هستیم، چنانچه که آن‌ها قابلیت ایستاد شدن روی پاهای خودشان را می‌یابند، از کشورشان دفاع می‌کنند و در جریان زمان با کمکِ کمتر ایالات متحده دشمنان تروریستی مشترک ما را شکست می‌دهند. انجام موفقانه‌ی این کار مستلزم تعداد درست افراد در جاهای درست با صلاحیت درست و قابلیت‌های درست است. ارزیابی ما، براساس تبادل نظر با فرماندهان در صحنه، این است که راهبردی برای پیروزی مستلزم نیروهای بیشتر امریکا و ائتلاف و صلاحیت‌های انعطاف‌پذیرتر است. این امر هم‌چنین مستلزم حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان است، چنانچه که آن‌ها قابلیت‌های کلیدی پیدا می‌کنند، به‌ویژه قابلیت‌های تهاجمی مانند نیروهای عملیات‌های ویژه و پشتیبانی هوایی نزدیک که برای شکستن این بن‌بست نیاز است. ایالات متحده برای نزدیک به 16 سال در افغانستان در جنگ بوده است. چنانچه که احتمالا تعدادی از امریکاییان از این جنگ طولانی خسته‌اند، حتمی است که ماموریت‌مان را موفقانه ببینیم. ما دیده‌ایم وقتی نمی‌توانیم هشیار و مراقب باشیم چه اتفاق می‌افتد. تهدیداتی که با آن مواجه هستیم، واقعی‌اند و خطرات بالا – نه‌تنها برای حیات افغان‌ها و ثبات منطقه، بلکه برای امنیت ملی امریکا.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *