آروین رهی
شاید در افغانستان تعداد اندکی را سراغ داشته باشید که از پاکستان به نیکی یاد کند، باوجود آنکه پاکستان در چهل سال گذشته به میلیونها پناهجوی افغان پناه داد. برعکس دیگر کشورهای منطقه، پناهجویان افغان در پاکستان میتوانستد به آسانی به مکتب بروند و کار کنند. امروز همچنان اتباع افغانستان به نحوی از انحا به پاکستان وابستگی دارند. در پنج سال اخیر، براساس آمار حکومت پاکستان، از ۳۵ ملیون جمعیت تخمینی کشور ۲۰ ملیون آن به دلایل متعدد به پاکستان سفر کردند. باوجود ارتباط نزدیک میان مردم دو کشور، روابط سیاسی میان دو کشور تا حدی متشنج است. رییسجمهور اشرف غنی پاکستان را متهم به راه اندازی جنگ اعلامناشده علیه افغانستان کرده است. مسألهی قابل توجه این است که در افغانستان گفتمان روابط افغانستان-پاکستان معمولاً یا از سال ۱۹۷۹ یا از ۲۰۰۱ آغاز میشود؛ اشتباهمان هم در همین نکته است. جهت درک بهتر آنچه امروز میگذرد باید تاریخ روابط دو کشور از زمان تاسیس پاکستان در ۱۹۴۷ بررسی شود.
دو ماه پیش از تجزیهی نیم قارهی هند و بهوجود آمدن پاکستان، افغانستان از دولت هند بریتانیایی خواست تا به پشتونهای هندوستان حق تعیین سرنوشتشان را بدهد. این خواست حکومت افغانستان از سوی هند بریتانیایی رد شد. بر اساس طرحی که میان انگلیسها و احزاب مسلم لیگ و کانگرس به تصویب رسیده بود، مناطق دارای اکثریت مسلمان به پاکستان ملحق میشود و مناطق دارای اکثریت هندو جزء هند باقی میماند. بر اساس همین طرح، پس از تاسیس پاکستان، پشتون های شمال غرب هند جزء پاکستان شدند. افغانستان در پاسخ به این اتفاق، یگانه کشور در سطح جهان بود که خلاف عضویت پاکستان در ملل متحد رأی داد. بهعلاوه، افغانستان مفاد معاهداتی را که میان حکمرانان افغانستان—از امیر عبدالرحمان خان الی نادر شاه—و انگلستان به امضا رسیده بود، بهشمول معاهدهی دیورند که مرز مشترک افغانستان و پاکستان را تعیین میکند، یکجانبه مورد پرسش قرار داد. افغانستان اقدامات خلاف پاکستانی اش را ظاهراً به دفاع کردن از حقوق پشتونهای پاکستان، که بهزعم حکمرانان آن وقت افغانستان به ناحق از افغانستان جدا ساخته شده بودند، ارتباط میداد.
حقیقت موضوع این است که افغانستان هیچگاهی دوست و پشتیبان خوب پشتونهای هند بریتانیایی، که از زمان احمدشاه درانی الی شاه محمود درانی زیر حاکمیت افغانستان بودند و پس از ۱۹۴۷ جزء پاکستان شدند، نبوده است. بارها حاکمان افغانستان به خاطر بقای حاکمیتشان بر سر پشتونهای مناطق مرزی دست به معامله های ننگین زدند و یا در مقابلشان کاملاً بی تفاوت باقی ماندند. بهطور مثال، در جنگی که میان سیکها و پشتونهای اطراف پشاور و مردان در سال ۱۸۲۳ در نوشهره رخ داد، جبار خان برادر بزرگ دوست محمد خان و حاکم وقت پشاور باوجود داشتن لشکر و چند میل توپ در طول این جنگ کاملاً بیطرف ماند و از فاصلهی نهچندان دور جنگ سیکها و پشتونها را تماشا میکرد. سیکها بعد از پیروزیشان در جنگ نوشهره وارد شهر پشاور شدند و تا شکستشان در جنگ دوم افغان-انگلیس در ۱۸۴۷ همچنان بر پشاور حکومت کردند. سوای آن، در سال ۱۸۳۸، شاه شجاع به حاکم وقت پنجاب مهاراجا رنجیت سنگ و نمانیدهی انگلیس ویلیم مکناتن در شمله ی پنجاب وعده داد که در صورت جلوس دوباره اش بر تخت کابل حاکمیت رنجیت سنگ را همچنان بر پشاور و مناطق اطرافش به رسمیت میشناسد. سپس در سال ۱۸۵۷، که بخش بزرگ نیروهای هند بریتانیایی از مناطق پشتوننشین هممرز با افغانستان جهت فرونشاندن قیام سپاهیان لشکر بنگال به دهلی رفته بودند، حاکم وقت افغانستان دوست محمد خان به خاطر استرداد پشاور هیچ اقدامی نکرد. این اقدام دوست محمد حتا سبب حیرت انگلیسها شد.
نیاز این را نمیبینم تا از مفاد و جزئیات معاهدات گندمک و دیورند، که در نتیجهی آن اکثریت مناطق پشتوننشین قبایل مرزی افغانستان و بلوچستان را یعقوب خان و عبدالرحمان خان به نوبه ی خود به هند بریتانیایی هدیه دادند، یادآوری کنم. اما یادآوری دو نکتهی دیگر را لازم میدانم.
یک، درست است که معاهدهی دیورند میان شخص امیر عبدالرحمان خان و مورتیمر دیورند امضأ شد، و با از میان رفتن عبدالرحمان خان ضمانت اجرایی اش زیر سؤال رفت. اما نکتهی جالب این است که مفاد معاهدهی دیورند از سوی سه حاکم بعدی افغانستان تأیید شده است. امیر حبیبالله خان مفاد معاهدهی دیورند را در سال ۱۹۰۵ با هند بریتانیایی پذیرفت؛ سپس شاه امان الله در معاهدات ۱۹۱۹ راولپندی و ۱۹۲۱ کابل مفاد معاهدهی دیورند را پذیرفت. بعد از آن نمایندهی محمد نادر شاه در سال ۱۹۳۱ مفاد معاهدهی دیورند را با حکومت انگلیستان در لندن قبول کرد.
دوم، نکتهی دیگری که کمتر به آن پرداخته میشود این است که میان سالهای ۱۸۹۳ الی ۱۹۱۹، امیر عبدالرحمان خان و امیر حبیب الله خان در مقابل پذیرفتن معاهدهی دیورند و واگذاری مناطق مرزی پشتوننشین به هند بریتانیایی از حکومت هند بریتانیایی سالانه اعانهی چند صدهزاری و هزارها میل اسلحه دریافت میکردند.
سوم، بعد از استقلال افغانستان دسته های بزرگی از پشتونهای هند بریتانیایی خواستند به افغانستان مهاجرت بکنند و از زیر حاکمیت انگلیس به زیر حاکمیت شاه مسلمان بیایند. اما حکومت افغانستان سرحد را به روی هزارها پشتونی که همه داروندارشان را رها کرده بودند و قصد زندگی در افغانستان را داشتند بست و از آنها خواست تا دوباره به هند برگردند.
از آنچه در بالا ذکر شد پرسشهای زیاد بهمیان میآید. مثلاً، حاکمان افغانستان چه توجهی به وضعیت پشتونهای مناطق مرزی زمان انعقاد معاهدات گندمک و دیورند کردند؟ حاکمان افغانستان هرازگاهی جهت بقایشان در قدرت با سرنوشت پشتونهای مناطق مرزی بازی کردند. گاهی آنها را در میدان نبرد در مقابل سکها تنها گذاشتند؛ گاهی بدون رضایت و آگاهیشان به هندبریتانیایی سپردند؛ گاهی آنها را از وارد شدن به افغانستان مانع شدند و گاهی هم به نام حق خود-ارادیت و تعیین سرنوشت در امور داخلیشان مداخله کردند. چگونه با این پیشینه ی تاریخی افغانستان میتوانست از حقوق پشتونهای پاکستانی دفاع کند؟ چگونه افغانستان احقاق حقوق همین پشتونهای متروک مرزی را بهانه قرارداده بنیاد روابطاش را با بزرگترین کشور اسلامی وقت -که افغانستان همچنان طولانی ترین مرز مشترک را با آن دارد داشت- بر اساس عدم اعتماد و صداقت بگذارد؟
سیاست مداخله گرانهی افغانستان در امور داخلی پاکستان از روز اول تاسیس پاکستان سبب تیرگی روابط با پاکستان شد. اما چون افغانستان از لحاظ نظامی و اقتصادی از پاکستان ضعیفتر بود و نمیتوانست با توسل به نیروی نظامی مسألهی پشتونستان را یکطرفه کند، افغانستان دست به کاری زد که نتایجش را امروز نیز لمس میکنیم. افغانستان دست به تبلیغات وسیع و در اغلب موارد نادرست علیه پاکستان زد. دولت افغانستان سعی کرد از هر طریق ممکن افکار ضدپاکستانی را در اذهان اتباع افغانستان تزریق کند. در ضمن، تبلیغات ضدپاکستانی در مطبوعات چاپی و سمعی، دولت کوشش وسیع کرد تا افکار ضدپاکستانی در نصاب تعلیمی کشور راه پیدا کند. بهخاطر اشتعال بیشتر آتش نفرت علیه پاکستان، دولت روزی را بهنام پشتونستان تجلیل میکرد و تجزیهطلبان پشتون و بلوچ را در افغانستان پناه میداد. بهخاطر تیرگی روابط با پاکستان، که بر روابط افغانستان و امریکا تأثیر مستقیم میگذاشت، افغانستان به شوروی و هندوستان نزدیک شد. روابط نزدیک امروز هند و افغانستان در واقع امتداد روابط نزدیکی است که پس از استقلال هند میان دو کشور برقرار شد. هر دو کشور با پاکستان روابط تیره داشتند و ناچار با هم روابط نزدیک برقرار کردند.
بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی، چگونگی روابط افغانستان و پاکستان تغییر کرد. سران گروه های بهاصطلاح جهادی، که چندین سال پیش از اشغال افغانستان توسط شوروی به پاکستان فرار نموده بودند، آله های دست پاکستان در افغانستان قرار گرفتند. پاکستان با پرورش گروه های مذهبی در نظر داشت چند هدف را برآورده کند. یکم، اسلامگرایی را جایگزین ناسیونالیسم پشتونی سازد. دوم، همین گروههای اسلامی را در کابل روی کار آرد تا حکومت این گروهها از یکطرف در امور داخلی پاکستان مداخله نکند و از طرف دیگر از هندوستان دور و به پاکستان نزدیک باشد. سیاست امروزی پاکستان در قبال افغانستان امتداد همان سیاستی است که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی طرحریزی شده بود، اگر دیروز مجاهدین در پاکستان حضور داشتند امروز طالبان حضور دارند. خوب این کار پاکستان از نظر افغانها مداخله در امور افغانستان است، که پاکستان باید از آن دست بردارد. اما زمانی که از پاکستان توقع میکنیم در سیاستش در قبال افغانستان تغییر آورد باید به چند پرسش پاسخ دهیم. یکم، آغازگر اصلی مداخله در امور داخلی یکدیگر کی بود؟ دوم، آیا امروز افغانستان دست از مسألهی پشتونهای پاکستان برداشته و مرزش را با پاکستان بهرسمیت میشناسد؟ سوم، آیا افغانستان امروز بیش از حد به هند نزدیک نیست؟
افغانستان امروز -البته نه بهشدت و حدت سالهای ۱۹۵۰-۱۹۷۰ میلادی- همچنان در امور داخلی پاکستان مداخله میکند. افغانستان چند روز قبل بر طرح یکجاسازی مناطق قبایلی پاکستان با صوبهی خیبرپشتونخوا اعتراض کرد. به همین ترتیب افغانستان مرزش را با پاکستان بهرسمیت نمیشناسد. امروز افغانستان روابط بیش از حد نزدیک با هندوستان دارد و این امر بارها عکس العمل جدی پاکستان را برانگیخته است. افغانستان به صفت کشوری مستقل میتواند با هر کشوری بخواهد روابط داشته باشد. اما، نحوهی روابط باید در مطابقت به وضعیت و شرایط واقعی کشور و متناسب با قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور باشد. هر دوستی و دشمنی را حدی است. اگر افغانستان از دوستی بیش از حد نزدیک با هند متضرر میشود، پس کیفیت و وسعت این دوستی باید بازنگری شود. امروز افغانستان بیش از هر وقت دیگر به نقش سازندهی پاکستان در افغانستان نیاز دارد؛ ایفای نقش سازنده از سوی پاکستان تنها در صورت بهبود روابط دو کشور امکانپذیر است. من فکر میکنم قبل از ملامت کردن پاکستان (در اغلب موارد)، افغانستان خود نیاز جدی دارد تا سیاستاش درقبال پاکستان را بازنگری بکند.