امریکا نمی‌تواند از افغانستان «ضد دهشت» بسازد

نتیجه‌ی سربازان بیشتر امریکایی در افغانستان، جنگ مستقیم بیشتر با طالبان خواهد بود
نشنل انترست/بارنت روبین
بخش اول

این یک حقیقت اذعان‌شده در سطح جهانی است که جنگی که راه‌حل نظامی نداشته باشد نیاز به سرباز بیشتری دارد. یا کسی از توصیه‌های جنرال جان نیکولسن، فرمانده این نیروها در افغانستان؛ جنرال جوزف وتل، فرمانده فرماندهی مرکزی و جان مک‌کین و لیندسی گراهام، سناتوران جمهوری‌خواه، چنین برداشت خواهد کرد. سربازان بیشتر با «صلاحیت‌های بیشتر» این بن‌بست را که همه در مورد موجودیت آن توافق دارند، خواهد «شکست» یا به آن «پایان خواهد داد». «صلاحیت‌های بیشتر» به معنای قراردادن دوباره‌ی سربازان امریکایی در جنگ مستقیم با طالبان و اجازه دادن به آن‌ها در خطر کردن کشتار بیشتر غیرنظامیان افغان است.
سربازان بیشتر شاید شرایط بن‌بست را اندکی تغییر بدهد و باعث شود این بن‌بست دیرتر دوام بیاورد، هرچند که احتمالا این بن‌بست تا زمانی که ایالات متحده می‌خواهد برای آن پول بپردازد، دوام خواهد آورد. با سربازان بیشتر یا بدون آن، نظر به راهبرد کنونی، تعهد ایالات متحده باید ابدی باشد؛ چون کاری برای آرام کردن شرایط جیوپولیتیکی – که زمینه را برای تروریسم جهانی در منطقه‌ی مرزی میان افغانستان و پاکستان فراهم کرد و می‌توان صرف با روش‌های سیاسی به آن رسیدگی کرد – انجام نمی‌دهد. علت تروریسم موجودیت «تروریست‌ها» نیست، و کشتن «تروریست‌ها» تروریسم را ریشه‌کن نمی‌سازد. ایالات متحده شاید مبارزه با تروریسم را منفعت اصلی‌اش در منطقه تعریف کند، اما هم آن‌هایی که ما به آن‌ها برچسب تروریست می‌زنیم و هم کسانی‌که با آن‌ها می‌جنگند، دارای اهداف سیاسی‌یی هستند که ریشه در تاریخ جوامع‌شان دارد. طالبان محصول فروپاشی دولت افغانستان در جریان یک دهه، تحت فشار جنگ سرد و رقابت‌های منطقه‌یی بود. القاعده، محصول دنیای عرب، در فضای لجام‌گسیخته‌یی توسط جنگ و حمایت از، در ابتدا، مجاهدین افغانِ درگیر جنگ با اتحاد جماهیر شوروی و سپس حمایت از طالبان ایجاد شد، رشد کرد. دولت اسلامی، محصول تهاجم ایالات متحده در عراق، با بهره‌برداری از همین شرایط مشابه در افغانستان برایش جای‌پا باز کرده است.
افغانستان نتوانست از فروپاشی دولت‌اش که جنگ شوروی-افغان در سال 1979 ماشه‌ی آن را کشید، بهبود یابد؛ چون جنگ و حکومت‌های متزلزل بعدی نتوانستند مشکل اصلی را حل کنند: افغانستان یک کشور محاط به خشکه است که صندوق بین‌المللی پول اقتصاد آن را براساس تولید ناخالص داخلی سرانه، در جمله‌ی 184 کشور، در رده‌ی 172 قرار داد و نمی‌تواند هزینه‌ی حکومت‌داری یا دفاع از جمعیت پراکنده در مناطق محصورِ جداشده توسط بیابان‌ها و کوه‌ها را بپردازد. دولت افغانستان، از زمان علامت‌گذاری آن توسط امپراطوری‌های بریتانیا و روسیه در اواخر قرن نزدهم در مرزهای کنونی، برای بقایش به یارانه‌های خارجی نیازمند بوده است و یارانه‌های خارجی – و به‌کارگیری سربازان – رسایی قدرتی که به آن‌ها می‌دهد را، بدون درنظرداشت اهدافش، توسعه می‌دهد.
وقتی یک قدرت خارجی – خواه امپراتوری بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی یا ایالات متحده – یک دولت و ارتش آن را حمایت می‌کند، دشمنان و رقیبان آن شاید احساس تهدید شدن کنند. افغانستان نخست با ثبات بود، زمانی‌که امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه توافق کردند که بریتانیا به یک دولت متمرکز قوی یارانه خواهد داد و این دولت کنترل روابط خارجی‌اش را به بریتانیا خواهد سپرد و این دو قدرت بزرگ از افغانستان برای به چالش کشیدن حوزه‌ی نفوذ یکدیگر در فارس (ایران)، بخارا (آسیای مرکزی] و هند استفاده نخواهند کرد. در طول نیمه‌ی اول جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق، با وجود تضاد جهانی‌شان، باهمی مسالمت‌آمیزی را در افغانستان تجربه کردند که تحت آن هریک بخش‌های مختلف دولت را حمایت کردند و در مناطق مختلف این کشور کار کردند. حفظ این موافقت‌نامه، تا جایی‌که مخاطرات در افغانستان نسبتا اندک بودند. دشوار نبود.
این‌که افغانستان محاط به خشکه است دو پیامد اضافی دارد. اول، حمایت یک قدرت دور از ساحل مانند ایالات متحده از افغانستان مستلزم همکاری همسایگانی با دسترسی مستقیم به آب‌ها یا حریم هوایی بین‌المللی – در این مورد پاکستان، ایران یا روسیه – است که دسترسی کشورهای دور از ساحل به آسیای مرکزی را کنترل می‌کنند. دوم، رشد اقتصاد افغانستان مستلزم همکاری با آن همسایه‌ها، و دیگر همسایه‎ها، برای دسترسی به سرمایه‌گذاری‌ها و بازارهای بین‌المللی است.
باتوجه به روابط فعلی ایالات متحده با ایران و روسیه، دسترسی ایالات متحده به افغانستان به همکاری پاکستان بستگی دارد. این وابستگی واقعا مشکل‌ساز است: پاکستان برای رهبران طالبان افغانستان پناهگاه امن فراهم می‌کند تا ایالات متحده و حکومت افغانستان را به‌خاطر حضور هند در افغانستان و ادعاهای افغان‌ها بر قلمرو پاکستان تحت فشار قرار بدهد. بسیاری از تحلیلگران ایالات متحده و افغان استدلال می‌کنند که فشار بر پاکستان به هدف این‌که از طالبان افغانستان دل بکند راه‌حل جنگ افغانستان است. با این حال، تا زمانی که نیروهای ایالات متحده در افغانستان هستند، وابستگی تدارکاتی ایالات متحده به پاکستان میزان فشاری که واشنگتن می‌تواند بر اسلام‌آباد وارد کند را محدود می‌سازد؛ اقداماتی چون تحریم‌ها، شامل ساختن پاکستان در فهرست کشورهای حامی تروریسم، حملات فرامرزی یا لغو کمک‌های دوجانبه باعث خواهد شد اسلام‌آباد خطوط تدارکاتی ایالات متحده را قطع کند. تا زمانی‌که روابط ایالات متحده با روسیه و ایران مانع ترانزیت از طریق این کشورها می‌شود، ایالات متحده با پاکستان گیر کرده است.

ادامه دارد …