گزارش به شیرآباد

حاکمان قدیم افغانستان اول با شمشیر و سنان به جان مردم می‌افتادند و بعد استخاره می‌کردند که مردم پادشاه خود را دوست دارند یا نه. مردم هم رفته-رفته متوجه شده بودند که کل گپ در همان شمشیر است و استخاره فقط بازی است. حق هم داشتند که این‌طور فکر کنند. هر وقت که پادشاه‌گردشی می‌شد مردم پیش خدا دعا می‌کردند که پادشاه جدید آدمی دانا و فهیم باشد. از فرمانروایی سلطان جدید هنوز هفته‌یی نمی‌گذشت که ایشان شرنگ شرنگ زولانه را بلند می‌کرد. مردم می‌گفتند زولانه‌اش خیر است، تحمل‌اش می‌کنیم. خدا کند که پادشاه جدید آدمی هوشیار باشد. اما معمولا این آرزوی مردم برآورده نمی‌شد. چون پادشاه جدید غالبا غولی می‌برآمد که در لابراتوار هم نتوان نظیرش را خلق کرد.
تا این‌که اشرف غنی آمد. در دانایی این سلطان نیک‌بخت دیگر تردید نبود. دین‌شناس، انتروپولوژیست، اقتصاددان، تاریخ‌آشنا، تکنوکرات، جهان‌دیده و مجرب. اما این پادشاه در همان روزهای اول سعی کرد گوی دانایی را با چوگان ابتکار چنان دور بپراند که دیگر هیچ پادشاهی نتواند رکورد دانایی‌اش را بشکند. این است که مستقیما پاریس را هدف گرفت و گفت که به فرانسه کشمش صادر خواهد کرد. بعد گفت چنان برقی بیاورد که در پنج هزار سال گذشته بی‌سابقه باشد. بعد گفت هیچ افغان از هیچ افغان دیگر برتر یا کمتر نیست. بعد گفت ما دشمنان مردم را می‌خوریم. این آخری را که گفت مردم کمی شک کردند. و به‌خاطر همین شک خواهش کردند که گزارشی از کارهای دیگر او هم بدهیم.
پادشاه فعلی البته به عهد خود وفا کرده. چند صد کانتینر کشمش، که اولی اعلی بود و فعلا بو می‌دهد، به فرانسه فرستاد. دولت فرانسه یک عادت بد دارد که کانتینرها را در بندرهای خود بازرسی می‌کند. در هفتادوچهار تا از این کانتینرها کشمش‌های خاصی که سابق به نام تریاک مشهور بودند، پیدا شدند. در بیست تای‌شان برادران ناراضی با تفنگ‌های‌شان نشسته بودند و از هوای خفه‌ی کانتینر از دیدگاه حقوق بشری بسیار ناراحت بودند. صدوهفتاد تا از این کانتینرها خالی بودند و خیلی شاش بو می‌دادند. به همین خاطر، فعلا صادرات کشمش افغانستان به فرانسه متوقف شده.
برق می‌آید. می‌آید. البته در همان حدی که در پنج‌هزار سال گذشته بی‌سابقه باشد. چون در این مدت پنج‌هزار سال ما هیچ برق نداشتیم، هر میزان برقی که بیاید بی‌سابقه است.
در مورد رابطه‌ی هیچ افغان با هیچ افغان فعلا چیز زیادی نمی‌توان گفت. چون هنوز قضیه‌ی هر افغان با هر افغان داغ است. وقتی که هر افغان از بین رفت، آن وقت می‌توان بررسی کرد که هیچ افغان از هیچ افغان دیگر کمتر یا برتر هست یا نیست.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *