آگهی ترحیم کتاب

(به‌مناسبت روز جهانی کتاب)

یک: روز گذشته (بیست‌وسوم اپریل) روز جهانی کتاب بود. به تصریح تحقیقاتی که از سوی شماری از موسسات فرهنگی در کشورهای غربی صورت گرفته است، کتاب با گذشت هر روز، وضعیت رقت‌بارتری پیدا می‌کند. البته لازم به یادآوری است که منظور از «کتاب»، آن مفهوم عامی مد نظر است که در آن کتاب فارغ از محتوا، به‌لحاظ پدیدارشناختی پدیده‌یی سخت با اوراق پهلوی هم قرار داده شده است که از دو سو توسط جلد نسبتاً ضخیم و سخت‌تری محدود گردیده است. اما این تعریف از کتاب، امروزه تا حد زیادی دچار تغییر گردیده است. زوال سنت کتاب‌خوانی نیز در این معنا قابل توجیه است. برای این‌که با پدید آمدن دنیای مجازی و انتقال حجم وسیع و نامعلومی از متن به خانه‌ها و گذرگاه‌های مجازی، از یک‌سو دسترسی مخاطبان به متون ساده و راحت‌تر شده است و از سوی دیگر، این دسترسی با هزینه‌ی به‌مراتب کمتر از خرید سخت‌افزار کتاب از بازارهای کتاب‌فروشی همراه گردیده است. این تحول، در کنار ساده‌سازی کار، حامل کاستی‌های چندی نیز هست. عدم امکان تأمل ماجراجویانه در کتاب و نشانه‌گذاری‌هایی که رجوع مکرر به موضوعات مطلوب را ممکن و ساده می‌سازد، یکی از کاستی‌هایی است که کتاب‌خانه‌های مجازی هنوز آن را حل نکرده‌اند. دچار شدن روزافزون مردم به زندگی با مختصات میکانیکی، یکی دیگر از عواملی است که در غربت رو به افزایش کتاب دخیل است. ممکن است استفاده از اصطلاح نفرت یا دست‌کم دوری‌گزینی از کتاب، اصطلاح مناسبی برای بیان وضعیت کنونی نباشد. چه‌بسا، درک انسان امروزی، حقیقتی است که نیازمندی او را به کتاب، اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. با این‌حال، ناگزیری‌هایی که دنیای واقع و زندگی تجربی بر انسان تحمیل می‌کند، فرصت خیلی زیادی برای او باقی نمی‌گذارد که رابطه‌اش با کتاب را همچنان خلل‌ناپذیر حفظ کند.
دو: اما کتاب و کتاب‌خوانی یک مسأله‌ی تجریدی نیست. تجربه‌ی زیسته‌ی انسان‌ها در موقعیت‌های گوناگون، برای آن‌ها رابطه‌های متفاوتی با پدیده‌ها تعریف می‌کند. از این منظر، شاید شیوع یا افول کتاب‌خوانی و تحول در این امر در دنیای غرب، برای ما خیلی قابل درک نباشد. مارکس سخن چندان نابه‌جایی نگفت هنگامی که نوشت: «شعور اجتماعی انسان‌ها را موقعیت اجتماعی آن‌ها تعیین می‌کند». شعور اجتماعی انسان غربی، دارای ویژگی‌ها و لایه‌های بسیار متفاوت از آن شعوری است که یک انسان در اجتماع شرقی آن را تصاحب می‌کند. این تفاوت زمانی محسوس‌تر می‌گردد که ما مشخصا از انسانی حرف بزنیم که در شرایط و موقعیت خاصی و در کشوری به‌نام «افغانستان» زندگی می‌کند. بر این اساس، تحولی که در رابطه‌ی این انسان با کتاب و پدیده‌های شعورآفرین رخ می‌دهد نیز کاملاً سیر متفاوت از آنچه را که انسان غربی شاهد آن است، طی می‌کند. این‌جا اگر این فرض محال را مبنای سنجش خود قرار بدهیم که مردم روز و روزگارانی با کتاب رابطه‌ی صمیمی و خوبی داشته بوده‌اند ولی امروز اندک‌اندک از آن فاصله می‌گیرند، در مقام تحلیل و تعلیل این پیش‌آمد، نمی‌توان میکانیکی و مجازی شدن زندگی را علت آن ذکر کرد. زیرا این امر به‌دور از هر نوع جنجال و بحث به‌نظر می‌رسد که ما هنوز در مرحله‌ی پیشامیکانیکی از زندگی قرار داریم و امکانات و فرآورده‌های دنیای مجازی تمامی سطوح و لایه‌های زندگی ما را تسخیر نکرده است. در غرب اگر به سردی گراییدن رابطه‌ی انسان‌ها با کتاب را معلول همسان شدن اندیشه و تجربه در زندگی‌شان بدانیم و به این نتیجه برسیم که کتاب در آن جوامع منزلت مقدس خود را از دست داده چون مردم در زندگی روزمره‌شان محتویات آن را پیوسته تجربه و دستکاری می‌کنند، در افغانستان هیچ دلیلی برای نفرت مردم حتا در سطوح ظاهراً روشنفکرانه و دانش‌آموخته‌ی آن نمی‌توان یافت جز عدم درک ارزش آن چیزی که کتاب به آن‌ها می‌بخشد. این بدان معناست که ما قبل از آشتی با کتاب، از آن فاصله گرفته‌ایم. گزارش نگران‌کننده‌یی که چندی قبل سایت فارسی بی‌بی‌سی از میزان چاپ و نشر کتاب در کشور ارائه کرد، به‌روشنی این امر را بیان می‌کند. در فاصله‌ی نزدیک‌تر از آن، روایت نمایش‌گاه کتاب است که در روزهای گذشته از سوی جمهوری اسلامی ایران در لیسه‌ی غازی برای یک هفته برگزار شده بود. کافی بود نظر زودگذری به حجم کتاب‌هایی که از سوی ناشران ایرانی و افغانی در این نمایش‌گاه عرضه شده بود و میزان تفاوتی که میان آن‌ها مشهود بود، انداخته باشیم تا ماجرای خصومت ما با کتاب واضح شود. سیاست‌زدگی عجولانه و منحرف در نزد اغلب کسانی که با مشکلات تکان‌دهنده‌یی به مراکز و نهادهای آموزشی راه پیدا می‌کنند و الزامی که سیاست‌ورزی افغانی آن را با خود بر این طیف کسان تحمیل می‌کند، از برجسته‌ترین علت‌هایی است که می‌توان چرایی وضعیت غریب کتاب و کتاب‌خوانی را با آن روشن ساخت. تبلیغ و اشاعه‌ی پندار غلط و به‌دور از واقعیت‌های خاص اجتماعی دایر بر تجربه‌گرایی از سوی شماری از کسانی که به لطف هیاهوی روزمره‌شان برای تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ها تبدیل به سلبرتی و پیامبر رهایی گردیده‌اند نیز در سنگین شدن این وضعیت سیاه سهم دارد. تعریف ناامیدکننده‌ی چنین کسانی از کتاب و کتاب‌خوانی که خیل مریدان بی‌آن‌که بر جوانب آن تأمل کنند همچون وحی منزل آن را می‌پذیرند، واقعیت‌های تلخی را در مورد نسبت ما با کتاب بیان می‌کند. از این‌رو، روز جهانی کتاب در افغانستان، می‌تواند معنای واقع‌بینانه‌تری هم داشته باشد: آگهی ترحیمی برای کتاب.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *