قتل‌عام در قول اردوی شاهین، تردید تازه‌یی در جنگ علیه طالبان

نیویارک تایمز/مجیب مشعل ترجمه: حمید مهدوی

بیرون اردوگاه شاهین، افغانستان – آن‌ها به ارتش ملحق شدند چون در جاهای دیگر کار وجود ندارد. بسیاری از آن‌ها هرگز تفنگی را در جنگ شلیک نکرده بودند.
تازه‌سربازان تازه‌رو و بینوای افغان که روز جمعه این‌جا در یک حمله‌ی دزدکی و بزدلانه‌ی طالبان کشته و مجروح شدند و برخی از آن‌ها نوجوانانی بیش نبودند، آخرین اهداف حملات این گروه ستیزه‌جو برای براندازی و تضعیف روحیه‌ی نیروهای مسلح هستند، نیروهایی که همین اکنون با فساد، ترک خدمت و بی‌اعتمادی میان سربازان و افسران دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
تاثیر روانی این حمله، یکی از مرگبارترین حملات در 16 سال جنگ، اکنون احتمالا ویرانگرتر از تعداد قربانیان آن خواهد بود. در حالی‌که برخی از نجات‌یافتگان قول دادند انتقام خواهند گرفت، اما این حمله نه‌تنها در میان بسیاری از تازه‌سربازان بلکه در میان خانواده‌های آن‌ها نیز تخم ترس و خشم کاشته است، چیزی که ثبت نام [در صفوف نیروهای امنیتی] را بیشتر تهدید می‌کند و جنگ حکومت علیه طالبان را دشوارتر می‌سازد.
شیر محمد که محمد یعقوب، برادر 22 ساله‌اش، یکی از قربانی این حمله را روز یک‌شنبه در ولایت تخار دفن کرد، گفت: «آن‌هایی که به ارتش ملحق می‌شوند، به‌دلیل فقر و نبود کار این کار را می‌کنند.» «رهبران ما – وضع مالی آن‌ها خوب است، فرزندان‌شان در خارج‌اند و این فرزندان فقیران هستند که در راه محافظت از آن‌ها کشته می‌شوند».
بسیاری از وابستگان عزادار خشمگین بودند که حکومت قربانی‌های قربانیان را به حداقل رسانده بود و به مقام‌ها دستور داده بود که خاموش بمانند یا وسعت مرگ‌ومیر را مخفی کنند، قربانیانی که در سه روز گذشته کم‌کم از قول اردو کشیده شدند. حکومت به‌شدت در قبال تعداد تلفات در ارتش حساس است و به‌دنبال سرکوب اطلاعات در مورد چنین ارقام بوده است.
اما به‌صورت گسترده‌یی معلوم است که بر اساس یک آمار حد اقل 6700 تن از تعداد تقریبا 320000 عضو نیروهای امنیتی سال گذشته کشته شدند و بیش از 12000 تن زخم برداشتند. باورها برآن‌اند که حداقل 160 تن روز جمعه در این پایگاه کلان، اردوگاه شاهین، بزرگترین تاسیسات ارتش افغانستان در شمال کشته شدند. اکثریت آن‌ها سربازان با تجربه و آبدیده نبودند و صرف داشتند آموزش‌های ابتدایی را می‌آموختند.
برخلاف بسیاری از حملات دیگر طالبان علیه ارتش که اهداف آن‌ها فرماندهان، افسران پولیس، محافظان و نگهبانان بودند، قربانیان کمپ شاهین هرگز حتا شانس جنگ نیافتند. در حالی‌که تعداد زیادی از تابوت‌ها در جریان آخر هفته برای انتقال [جنازه‌ها] به خانه‌های‌شان توسط موتر، تاکسی، واگن و موترهای باربری به خانواده‌ها در بیرون از پایگاه توزیع شدند، ترافیک با نعش‌کش‌های موقت درهم‌وبرهم شد. بسیاری از جنازه‌های دیگر توسط چرخبال‌های ارتش به دیگر ولایات انتقال داده شدند تا آن‌ها را به اقارب‌شان تحویل بدهند.
مقام‌هایی که از سردخانه‌ی پایگاه دیدار کردند گفتند حدود دوازده جسد بلامعارض باقی مانده‌اند. بسیاری از آن‌ها با واسکت‌های انفجاری‌یی که تعدادی از حمله‌کنندگان در داخل پایگاه منفجر کرده بودند، به‌شدت سوخته بودند. روز شنبه، صدها خانواده بیرون پایگاه گردهم آمدند، بسیاری‌ها خواستار اجازه‌ی ورود بودند؛ اما در همان ایست بازرسی‌یی متوقف شده بودند که 10 مهاجم طالب با پوشیدن یونیفورم ارتش به‌راحتی به داخل راه یافتند.
مهاجمان در دو موتر وارد پایگاه شدند و سپس بر حدود 3000 سرباز غیرمسلح که با ختم نماز جمعه از مسجد پایگاه بیرون می‌شدند، آتش گشودند. تعدادی از حمله‌کنندگان خود را منفجر ساختند و کشتن بقیه توسط کماندوها پنج ساعت زمان برد. اکنون جزئیات حیله‌گری این توطئه پدیدار شده است.
مقام‌ها گفتند وقتی موترها از هفت ایست بازرسی به طرف پایگاه رفتند، یکی از مهاجمان وانمود کرده بود که یک سرباز زخمی است و بوتل‌های سیروم به بازویش وصل بود. این پایگاه روز یک‌شنبه به روی بیرونی‌ها بسته ماند اما مقام‌ها که [از پایگاه] دیدار کرده بودند، در صحبت‌های خصوصی، گفتند اجساد هفت حمله‌کننده‌ی طالب هنوز بیرون از مسجد افتاده بودند. دو مقام گفتند حمله‌کنندگان پارچه‌ی قرمزرنگی به بازوهای‌شان بسته بودند که ظاهرا از آن برای تشخیص یکدیگر از صدها مرد ارتش که برای کشتن‌شان آمده بودند، استفاده کردند. یکی از این مقام‌ها گفت که یک مهاجم حتا سلاح خود را انداخته بودند و وانمودکرده بود یک افسر است و تازه‌سربازان وحشت‌زده را به داخل سالن غذاخوری، ظاهرا یک جای امن، هدایت داده بود. بسیاری‌ها در حالی‌که جایی برای فرار نداشتند در داخل به ضرب گلوله کشته شدند.
روز یک‌شنبه، نزدیک‌ترین ایست بازرسی به پایگاه ارتش آرام بود. پیاده‌روها دنبال کسب‌وکار خود می‌رفتند و کودکان سوار بر بایسکل از آن‌جا عبور می‌کردند. سربازانی که خسته به نظر می‌رسیدند، موترها را بررسی می‌کردند و آن‌هایی را که اجازه‌ی جلورفتن داشتند تلاشی می‌کردند. بسیاری از آن‌ها گفتند که به آن‌ها گفته شده است قطعا با رسانه‌های خبری صحبت نکنند و وقتی رییس‌جمهور افغانستان روز شنبه از این پایگاه دیدار کرد، با گروه‌های کوچک جلسه دایر کرد تا اطمینان حاصل کند که جزئیات بیرون درز نکرده است.
حاجی حضرت‌قل، مردی بین 60 تا 70 ساله، در سایه انتظار جنازه‌ی انصارالحق 22 ساله، پسرعمویش را می‌کشید. این مرد جوان با نمره‌ی بلند در صنف‌اش از ولایت جوزجان فارغ شده بود و پس از آن‌که کار دیگر نیافته بود، حدود شش ماه قبل به ارتش پیوسته بود تا آموزش ببیند. آقای قُل بیرون پایگاه با یک تاکسی منتظر بود که برادر کوچکتر انصارالحق داخل رفت تا جنازه را شناسایی کرده و بیاورد. حدود سه ساعت بعد، برادر کوچکتر انصارالحق به آقای قُل تماس گرفت تا بگوید که حکومت اجازه نمی‌دهد جنازه زمینی انتقال یابد، چون در مسیر جاده‌ی منتهی به ولسوالی آن‌ها در جوزجان با طالبان جنگ جریان دارد. آقای قُل با معذرت‌خواهی از راننده‌ی تاکسی که او را منتظر نگهداشته بود، گفت: «آن‌ها جنازه را با چرخبال خواهند آورد».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *