رییس اطلاعات ملی امریکا، دن کوتس، در کمیتهی اطلاعاتی مجلس سنای این کشور گفته است که سال 2018 برای افغانستان قطعاً سال بدتری خواهد بود. ارزیابی این مقام ارشد امنیتی امریکا نشان میدهد که در کوتاهمدت جای امیدواری چندانی برای بهتر شدن وضعیت امنیتی در کشور باقی نیست. به این ترتیب، شهروندان باید در یک سال پیش رو، آمادهی شدت گرفتن حملات تروریستی، تسخیر برخی مناطق و گسترش ناامنی باشند.
تمامی آمار و ارقامی که در یک سال گذشته منتشر شده، برای شهروندان ناامیدکننده بوده است. در یک سال گذشته، رقم تلفات ملکی افزایش یافته و به تناسب آن تلفات نیروهای امنیتی و دفاعی نیز بیش از سالهای گذشته بوده است. گزارشی که «سیگار» به کنگرهی امریکا ارائه کرده بود، نشان میداد که بیشتر از 30درصد از خاک کشور تحت کنترل دولت نیست. اما این رقم در صحبتهای تازهی دن کوتس تغییر چشمگیری یافته است. بهگونهیی که بر اساس گفتههای رییس اطلاعات ملی امریکا، دولت بر 62درصد نفوس و 57درصد خاک کشور مسلط است. اگر این ارقام را بپذیریم، بهصورت ناامیدکنندهیی در مییابیم که کنترل دولت بر قلمرو اجتماعی و ارضیاش به مرز 50درصد نزدیک میشود.
در مقایسه با سالهای قبل، در سال جاری طالبان همزمان دامنهی عملیاتشان را در شمالشرق تا جنوب کشور بهصورت جدی گسترش دادهاند. در بدخشان دو روز پیش نیروهای امنیتی توانستند ولسوالی زیباک را دوباره از طالبان پس بگیرند. در ولایت سرپل نگرانی از سقوط مرکز ولایت هر روز شدت بیشتری میگیرد. به همین تناسب، در قندوز و بغلان عملاً نیروهای امنیتی و دفاعی درگیر جنگ با شبکههای تروریستیاند. از این جهت، دشوار بتوان برای مناطق جنگی حوزهی مشخصی را در نظر گرفت. طالبان و شبکههای تروریستی حامیشان تقریباً در هر گوشهی کشور بهعنوان یک تهدید غیر قابل مهار خودشان را تثبیت کردهاند.
در چنین وضعیتی، حکومت و همپیمانان بینالمللیاش با مسألهی دشواری روبهرو شدهاند. اینکه چهگونه میتوان مدیریت جنگ را دوباره به دست گرفت و قلمرو دولت را گسترش داد، هنوز پاسخ روشنی ندارد. از جهتی دیگر، در حالی که مسألهی مورد منازعه «حفظ وضع موجود» است، هرگونه امیدواری به بهتر شدن وضعیت امنیتی و تأمین ثبات به خیالپردازی محض نزدیک میشود. زیرا تا هنوز یک اجماع کلان سیاسی بر محور یک استراتژی مشخص علیه تروریسم بهوجود نیامده است. ضرورت چنین اجماعی بیش از هر زمانی اکنون احساس میشود.
تا 12 روز دیگر کنفرانس بروکسل برگزار خواهد شد. همزمان با آن باید منتظر اعلام استراتژی جدید دولت ترامپ در افغانستان باشیم، استراتژییی که تا حد زیادی کمک میکند آیندهی چنین وضعیتی را حدس بزنیم. گفتههای وزیر خارجه، تیلرسون، و وزیر دفاع جنرال متیس نشان میدهد که دولت ترامپ مایل به حمایت جدیتر از دولت کنونی و حکومت وحدت ملی است. تمایل به اعمال فشار بر تروریسم باری دیگر در حال بازگشت است. اما هنوز نکات بسیاری وجود دارد که میتواند با تغییر و دگرگونی، کل وضعیت را نیز دستخوش تحول سازد. برای مثال، وزیر خارجهی امریکا از «صلح مشروع» حکومت با طالبان دفاع کرده است. اولاً «مشروعیت» صلح از جانب هر دو طرف حامل معناهای متفاوتی است.
طالبان هماکنون معتقدند که «جنگ مشروعی» را در برابر امریکا و همپیمانانش و حکومت وحدت ملی به پیش میبرند. مشروعیت صلح اما از نظر اکثریت مردم افغانستان، حفظ نظام سیاسی موجود، بهرسمیت شناختن دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی جنسیتی و حکومت انتخابی و مردمسالار است؛ نظامی که بتواند تکثر قومی و اعتقادی را به رسمیت بشناسد و از طرفی دیگر، فرصت حضور برابر تمام مردم در تصامیم سیاسی را فراهم سازد. طالبان به چنین نظمی اعتقاد ندارند. تردیدی نیست که وزیر خارجهی امریکا نیز از این مسأله بهدرستی آگاه است؛ به همین دلیل این اظهارات وی پیش از آنکه چارچوبی برای روند مصالحه تعیین کند، برای طالبان این تلقی را به همراه خواهد داشت که «گویا امریکا و همپیمانانش از جنگ جاری در افغانستان خسته شدهاند». این باور در حال حاضر نیز یگانه نیروی محرک روانی طالبان است، و در صورت بهدست آوردن نشانههای ملموس آن، قطعاً بر جنگ و افزایش بیثباتی بیشتر پای خواهند فشرد.
به نظر میرسد بیش از یکونیم دهه جنگ و مذاکره با طالبان و شبکههای تروریستی حامی آن این نتیجه را در پی داشته است که بتوان برای آینده بر سر استراتژی مبارزه با تروریسم با قطعیت بیشتری تصمیم گرفت. تجربهی عراق هم برای حکومت وحدت ملی و هم برای همپیمانان و حامیان بینالمللیاش از این جهت آموزنده است. شروع جنگ امریکا-عراق برای از میان برداشتن دکتاتور پیشین این کشور-صدام حسین- سبب شد که افغانستان درست پس از سقوط طالبان، در حالیکه آنها هنوز متواری بودند و در تلاش احیای شبکههایشان، با سهلانگاری و بیتوجهی حامیان بینالمللیاش روبهرو شود. گراف رشد فساد از نظر زمانی و نیز افزایش ناامنیها و تنشهای سیاسی در یکونیم دهه نشان میدهد که پس از حملهی امریکا به عراق، وضعیت در افغانستان به سمت بدتر شدن رفته است. در این سالها، امریکا و همپیمانانش کوشیدند که خلای عدم حضورشان را با اجرای استراتژییی پر کنند که محکوم به شکست بود و در نتیجه بهترسازی حکومتداری، تأمین امنیت و سرکوب تروریسم و مهار فساد را به تأخیر انداخت. راهاندازی تیمهای بازسازی ولایتی نمونهی روشن این استراتژی ناکام است.
به این دلیل، افغانستان اکنون در گرانیگاه بحران قرار گرفته است. امریکا و کشورهای عضو ناتو ناگزیر اند میان دو راه، دست به انتخاب بزنند. یا بهصورت کامل افغانستان را فراموش میکنند، که در آنصورت این کشور باری دیگر به عرصهی رقابتهای منطقهیی، آشوبزده و لانهی تروریسم بدل خواهد شد، یا اینکه با توجه به تجربهی عراق و هزینهیی که در یکونیم دههی اخیر این کشورها صرف کردهاند، بهصورت جدی و اثرگذار، افغانستان را در محور توجهشان قرار بدهند.